سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۴۸۱

۱

صید بیابان عشق چون بخورد تیر او

سر نتواند کشید پای ز زنجیر او

۲

گو به سنانم بدوز یا به خدنگم بزن

گر به شکار آمده‌ست دولت نخجیر او

۳

گفتم از آسیب عشق روی به عالم نهم

عرصه عالم گرفت حسن جهان گیر او

۴

با همه تدبیر خویش ما سپر انداختیم

روی به دیوار صبر چشم به تقدیر او

۵

چاره مغلوب نیست جز سپر انداختن

چون نتواند که سر در کشد از تیر او

۶

کشته معشوق را درد نباشد که خلق

زنده به جانند و ما زنده به تأثیر او

۷

او به فغان آمده‌ست زین همه تعجیل ما

ای عجب و ما به جان زین همه تأخیر او

۸

در همه گیتی نگاه کردم و باز آمدم

صورت کس خوب نیست پیش تصاویر او

۹

سعدی شیرین زبان این همه شور از کجا

شاهد ما آیتیست وین همه تفسیر او

۱۰

آتشی از سوز عشق در دل داوود بود

تا به فلک می‌رسد بانگ مزامیر او

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 879
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 577

نظرات

user_image
ندا
۱۳۹۵/۰۲/۱۸ - ۰۰:۳۹:۴۳
کشته معشوق را درد نباشد که خلقزنده به جانند و ما زنده به تأثیر اوسعدی بینظیره
user_image
شمس
۱۳۹۶/۰۸/۰۴ - ۰۲:۵۵:۵۸
باهمه تدبیرخویش ماسپرانداختیم چاره مغلوب نیست جزسپرانداختنتوکل واعتماد محض به خداوند شعرفوق العاده است
user_image
ایرانی
۱۳۹۷/۰۷/۱۸ - ۱۶:۱۲:۳۰
گفتم از آسیب عشق روی به عالم نهمعرصه عالم گرفت حسن جهان گیر اودر همه گیتی نگاه کردم و باز آمدمصورت کس خوب نیست پیش تصاویر او.
user_image
ابراهیم
۱۳۹۸/۱۰/۰۱ - ۰۲:۱۳:۱۶
گفتم از آسیب عشق روی به عالم نهمعرصۀ عالم گرفت حسن جهان گیر اوعشق، فروتنی و زیبایی از این شعر میبارهاین شعر رو میشه هزار بار خوند و هر بار لذت برد