سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۴۸۲

۱

هر که به خویشتن رود ره نبرد به سوی او

بینش ما نیاورد طاقت حسن روی او

۲

باغ بنفشه و سمن بوی ندارد ای صبا

غالیه‌ای بساز از آن طره مشکبوی او

۳

هر کس از او به قدر خویش آرزویی همی‌کنند

همت ما نمی‌کند زو به جز آرزوی او

۴

من به کمند او درم او به مراد خویشتن

گر نرود به طبع من من بروم به خوی او

۵

دفع زبان خصم را تا نشوند مطلع

دیده به سوی دیگری دارم و دل به سوی او

۶

دامن من به دست او روز قیامت اوفتد

عمر به نقد می‌رود در سر گفت و گوی او

۷

سعدی اگر برآیدت پای به سنگ دم مزن

روز نخست گفتمت سر نبری ز کوی او

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 879
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 577
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده در ۹۲۶ هجری قمری » تصویر 643
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده توسط عبدالله بن شیخ مرشد الکاتب در قرن دهم هجری » تصویر 395
کلیات سعدی نسخهٔ ۱۰۳۴ هجری قمری » تصویر 681
نسخهٔ کلیات شیخ سعدی مورخ ۱۲۰۹ هجری قمری » تصویر 506

نظرات

user_image
ایرانی
۱۳۹۷/۰۷/۱۸ - ۱۶:۱۴:۱۶
هر که به خویشتن رود ره نبرد به سوی اوبینش ما نیاورد طاقت حسن روی اودامن من به دست او روز قیامت اوفتدعمر به نقد می‌رود در سر گفت و گوی او.
user_image
علی‌اکبر مصورفر
۱۳۹۹/۰۳/۰۲ - ۰۲:۱۹:۵۱
هر کس از او به قدر خویش آرزویی همی‌کنندهمت ما نمی‌کند زو به جز آرزوی اواین بیت در کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی نیز دقیقا به همین صورت آمده است. "هر کس" ضمیر مفرد است و معمولا با فعل مفرد می‌آید. هرچند در کاربرد این مصراع از نظر معنی با "همه کس" فرقی ندارد. بنابراین به نظر من مصراع اول در اصل باید با "همی‌کند" پایان یافته باشد. خبر ندارم که فروغی چگونه با آن برخورد کرده است ولی فعل "همی‌کنند" مشکل دیگری نیز دارد. وزن این شعر "مفتعلن مفاعلن دو بار" است این یک وزن سالم است یعنی از رکن آخری هجایی کم نشده است. من تاکنون در غزلیات سعدی 535 غزل را بررسی کرده‌ام از این میان 12 غزل بر همین وزن هستند (هنوز به آخرین غزل نرسیده‌ام) تاکنون این تنها مصراعی است که در این وزن و بسیاری از اوزان سالم دیگر دیده‌ام که با هجای کشیده پایان می‌یابد. در حالی که در اوزان مشابه غیر سالم مانند "مفتعلن مفتعلن فاعلن" و "فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن" کاربرد هجای کشیده در پایان مصراع فراوان است و این طبق اختیار شاعری "عدم تمایز هجاهای کوتاه، بلند و کشیده در پایان مصراع" قابل توجیه است. اگر بتوانم ثابت کنم که این اختیار فقط برای اوزان سالم (حداقل اکثر اوزان سالم) مجاز است، دلیل دیگری خواهد بود که مصراع فوق یک "ن" اضافه دارد. شما هم لطفا در هر دو حالت بخوانید اگر "همی‌کنند" را صحیح بگیریم، برای خواندن موزون این بیت کمی با فشار روبرو می‌شویم و برای شروع مصراع دوم مجبوریم سریعتر از معمول کلمه "همی‌کنند" را تمام کنیم ولی در حالت "همی‌کند" چنین مشکلی نداریم.
user_image
حمیدرضا
۱۳۹۹/۰۳/۰۲ - ۰۴:۳۷:۱۹
@حبر:جناب حبر، اول بینه‌ای در موافقت نظرتان بیاورم که من تا به حال در پنج نسخهٔ کلیات در گنجینهٔ گنجور این غزل را پیدا کرده‌ام که تصویرشان ذیل متن غزل در دسترس است و در همه به اتفاق «همی‌کند» آمده. قطعاً قدمت و اصالت نسخه‌ها اهمیت دارد و احتمال دارد که نسخه‌نویسان در «روان کردن» بیت دست‌اندرکار بوده باشند. باید دید که مراجع فروغی کدام نسخه‌ها هستند ضمن این که از آن طرف در چاپ تصحیح فروغی بعضاً مواردی دیده‌ام که به وضوح غلط چاپی به نظر می‌رسند.اما بعد، در مورد کاربرد «هر کس» با فعل جمع در اشعار شیخ اجل نمونه‌های دیگری هم وجود دارد که در آنها فعل جمع عموماً قابل جایگزینی با فعل مفرد نیست. احتمالاً معروفترینش این بیت است:«هر کس به تماشایی رفتند به صحراییما را که تو منظوری خاطر نرود جایی»باز هم هست:«هر کس به جهان خرمیی پیش گرفتندما را غمت ای ماه پری چهره تمام است»«کنند هر کسی از حضرتت تمناییخلاف همت من کز توام تو می‌باید»«هر کس سر سودایی دارند و تمناییمن بنده فرمانم تا دوست چه فرماید»در مورد قاعدهٔ فرضی هم که در مورد اختیارات عروضی عنوان فرمودید در زبان حافظ که در روانی بی نظیر است به تعداد کافی در همین وزن موارد نقض کننده‌اش وجود دارد:«دستخوش جفا مکن آب رخم که فیض ابربی مدد سرشک من در عدن نمی‌کندکشته غمزه تو شد حافظ ناشنیده پندتیغ سزاست هر که را درد سخن نمی‌کند»«من به خیال زاهدی گوشه‌نشین و طرفه آنکمغبچه‌ای ز هر طرف می‌زندم به چنگ و دف...حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدقبدرقه رهت شود همت شحنه نجف»«دولت عشق بین که چون از سر فقر و افتخارگوشه تاج سلطنت می‌شکند گدای توخرقه زهد و جام می گر چه نه درخور همنداین همه نقش می‌زنم از جهت رضای تو... شاه‌نشین چشم من تکیه گه خیال توستجای دعاست شاه من بی تو مباد جای توخوش چمنیست عارضت خاصه که در بهار حسنحافظ خوش کلام شد مرغ سخنسرای تو»و باز هم هست. وقتی در زبان روان حافظ این هم نمونهٔ مخالف وجود داشته باشد قطعاً در زبان دیگر شاعران نمونه‌های فراوان دیگری خواهید یافت.
user_image
سیاوش بابکان
۱۳۹۹/۰۳/۰۲ - ۰۹:۲۰:۲۸
حمید رضای گرامی،راز به گمانم در مبهم " هر " نهفته است، به مانای همه ، تمام، ازیرا هر کس همه کسان است!و مطابقت فعل و فاعل برقراراگر چه در گذشته گاه این مطابقت رعایت نمی شده است از جمله جایی در نثر نژاده بلعمی دیده ام:.."....... و چون شب از نیمه گذشت بار بربستند و برفت"
user_image
علی‌اکبر مصورفر
۱۳۹۹/۰۳/۱۸ - ۱۴:۴۸:۴۴
جناب حمیدرضاسلامخیلی خوشحالم که نظر دقیق دادید. در مورد امکان جمع بودن "هر کس" کاملا با شما موافقم و خودم هم به چنین احتمالی در مطلبم اشاره کردم.مثال‌هایی که از حافظ آوردید را قبول دارم و در دیوان حافظ چنین غزل‌هایی هست و برای مثال در غزل‌های با مطلع "بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم" و "سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند" قافیه‌ها با هجای کشیده پایان می‌یابند و بنابراین بسیاری از مصراع‌های این دو غزل همین وضعیت را دارند ولی در دیوان سعدی تعداد چنین مصراع‌هایی فقط 7 عدد است آن هم به صورت پراکنده (شخصا شمرده‌ام). در ثانی آوردن هجای کشیده در انتهای مصراع جزء اختیارات شاعری هست و نمی‌توان بر حافظ خرده گرفت. هر چند خواندن هر دو غزل با مطلع فوق با روانی کامل سخت است و من شخصا سلیقه سعدی را در پرهیز از هجای کشیده در انتهای اوزان سالم بیشتر می‌پسندم.از نظر شما استفاده بردم.
user_image
علی‌اکبر مصورفر
۱۳۹۹/۰۳/۱۸ - ۱۴:۵۱:۴۴
اصلاح می‌کنم:... مثال‌هایی "را" که از حافظ آوردید قبول دارم ...