سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۴۹۰

۱

ای که ز دیده غایبی در دل ما نشسته‌ای

حسن تو جلوه می‌کند وین همه پرده بسته‌ای

۲

خاطر عام برده‌ای خون خواص خورده‌ای

ما همه صید کرده‌ای خود ز کمند جسته‌ای

۳

از دگری چه حاصلم تا ز تو مهر بگسلم

هم تو که خسته‌ای دلم مرهم ریش خسته‌ای

۴

گر به جراحت و الم دل بشکستیم چه غم

می‌شنوم که دم به دم پیش دل شکسته‌ای

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 884
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 579

نظرات

user_image
پدرام ملکی
۱۳۹۸/۰۵/۲۴ - ۰۷:۰۴:۳۸
با سلام به نظر می رسد صورت درست یکی از مصراع ها چنین است:گر به جراحت و الم دل بشکسته ای چه غم
user_image
فاطمه یاوری
۱۴۰۲/۰۳/۲۶ - ۱۷:۰۲:۲۷
هم تو که خسته ای دلم مرهمِ ریشِ(!!!؟) خسته ای.....(":