سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۴۹۳

۱

سرمست بتی لطیف ساده

در دست گرفته جام باده

۲

در مجلس بزم باده نوشان

بسته کمر و قبا گشاده

۳

افتاده زمین به حضرت او

گردونش به خدمت ایستاده

۴

خورشید و مهش ز خوبرویی

سر بر خط بندگی نهاده

۵

خورشید که شاه آسمان است

در عرصه حسن او پیاده

۶

وه وه که بزرگوار حوریست

از روزن جنت اوفتاده

۷

لعلش چو عقیق گوهرآگین

زلفش چو کمند تاب داده

۸

در گلشن بوستان رویش

زنگی بچگان ز ماه زاده

۹

سعدی نرسد به یار هرگز

کاو شرمگن است و یار ساده

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 885

نظرات

user_image
۱۳۹۵/۰۴/۳۰ - ۱۲:۳۹:۳۹
بیت هشتم:در گلشن بوستان رویشگلشن=باغ و بوستان|گلشن بوستان:فکر کنم درست نباشد.شاید گلبن درست تر باشد به معنای گل سرخ باغ رویشزنگی بچگان ز ماه زادهخالهای سیاه در روی چون ماهش پدید آمده
user_image
مینا مرادی
۱۳۹۹/۰۱/۰۷ - ۱۷:۴۴:۲۴
بی زحمت مصرع دوم بیت آخر را توضیح میدید؟ممنون
user_image
nabavar
۱۳۹۹/۰۱/۰۸ - ۰۱:۰۴:۲۴
گرامی میناکاو شرمگن است و یار سادهیعنی: سعدی کم روست و خجالت می کشد اظهار عشق کند و یار هم عشق سعدی را در نیافته است چون ساده دل است.
user_image
مینا مرادی
۱۳۹۹/۰۱/۰۸ - ۰۴:۵۲:۰۶
ممنونم. لطف کردید