
سعدی
غزل شمارهٔ ۵۰۰
۱
تا کیام انتظار فرمایی
وقت نامد که روی بنمایی؟!
۲
اگرم زنده باز خواهی دید
رنجه شو پیشتر چرا نایی
۳
عمر کوتهتر است از آن که تو نیز
در درازی وعده افزایی
۴
از تو کی برخورم که در وعده
سپری گشت عهد بُرنایی
۵
نرسیدیم در تو و نرسد
هیچ بیچاره را شکیبایی
۶
به سر راهت آورم هر شب
دیدهای در وداع بینایی
۷
روز من شب شود و شب روزم
چون ببندی نقاب و بگشایی
۸
بر رخ سعدی از خیال تو دوش
زرگری بود و سیم پالایی
تصاویر و صوت

نظرات
حمیدرضا
سیاوش
الهام فغانی مهر
الهام فغانی مهر
۸
امینی
حمیدرضا