
سعدی
غزل شمارهٔ ۵۰۲
۱
تو با این لطف طبع و دلربایی
چنین سنگین دل و سرکش چرایی
۲
به یک بار از جهان دل در تو بستم
ندانستم که پیمانم نپایی
۳
شب تاریک هجرانم بفرسود
یکی از در درآی ای روشنایی
۴
سری دارم مهیا بر کف دست
که در پایت فشانم چون درآیی
۵
خطای محض باشد با تو گفتن
حدیث حسن خوبان ختایی
۶
نگاری سخت محبوبی و مطبوع
ولیکن سست مهر و بیوفایی
۷
دلا گر عاشقی دایم بر آن باش
که سختی بینی و جور آزمایی
۸
و گر طاقت نداری جور مخدوم
برو سعدی که خدمت را نشایی
تصاویر و صوت


نظرات
۷
محمدجواد امیراحمدی