
سعدی
غزل شمارهٔ ۵۰۷
۱
گرم راحت رسانی ور گزایی
محبت بر محبت میفزایی
۲
به شمشیر از تو بیگانه نگردم
که هست از دیرگه باز آشنایی
۳
همه مرغان خلاص از بند خواهند
من از قیدت نمیخواهم رهایی
۴
عقوبت هرچ از آن دشوارتر نیست
بر آنم صبر هست الا جدایی
۵
اگر بیگانگان تشریف بخشند
هنوز از دوستان خوشتر گدایی
۶
منم جانا و جانی بر لب از شوق
بده گر بوسهای داری بهایی
۷
کسانی عیب ما بینند و گویند
که روحانی ندانند از هوایی
۸
جمیع پارسایان گو بدانند
که سعدی توبه کرد از پارسایی
۹
چنان از خمر و زمر و نای و ناقوس
نمیترسم که از زهد ریایی
تصاویر و صوت


نظرات
۷
محمد قاسمی فرد
۷
پریشان روزگار
فرخ مردان
خرم روزگار
بابک چندم
خرم روزگار
فرخ مردان
خرم روزگار
محمدجواد امیراحمدی