سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۵۱۶

۱

کدام کس به تو ماند که گویمت که چون اویی

ز هر که در نظر آید گذشته‌ای به نکویی

۲

لطیف‌جوهر‌ و جانی غریب‌قامت و شکلی

نظیف‌جامه و‌ جسمی بدیع‌صورت و خویی

۳

هزار دیده چو پروانه بر جمال تو عاشق

غلام مجلس آنم که شمع مجلس اویی

۴

ندیدم آبی و خاکی بدین لطافت و پاکی

تو آب چشمهٔ حیوان و خاک غالیه‌بویی

۵

تو را که درد نباشد ز درد ما چه تفاوت

تو حال تشنه ندانی که بر کنارهٔ جویی

۶

صبای روضهٔ رضوان ندانمت که چه بادی

نسیم وعدهٔ جانان ندانمت که چه بویی

۷

اگر من از دل یک‌تو برآورم دم عشقی

عجب مدار که آتش درافتدم به دوتویی

۸

به کس مگوی که پایم به سنگ عشق برآمد

که عیب گیرد و گوید چرا به فرق نپویی

۹

دلی دو دوست نگیرد دو مهر دل نپذیرد

اگر موافق اویی به ترک خویش بگویی

۱۰

کنونم آب حیاتی به حلق تشنه فروکن

نه آنگهی که بمیرم به آب دیده بشویی

۱۱

به اختیار تو سعدی چه التماس برآید

گر او مراد نبخشد تو کیستی که بجویی

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 898
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 602

نظرات

user_image
behzad
۱۳۹۴/۰۲/۱۹ - ۰۳:۱۷:۴۲
سلامدر بیت 3 تا مونده به آخر نمیدونم چرا سعدی راه عشق رو به سر نپوییده که از سرزنش دیگران ترسی نداشته باشه؟!
user_image
۷
۱۳۹۴/۰۵/۰۷ - ۰۰:۱۶:۲۳
تو را که درد نباشد ز درد ما چه تفاوتتو حال تشنه ندانی که بر کناره جویدر غزل پیشین:درازنای شب از چشم دردمندان پرستو قدر آب چه دانی که بر لب جویی سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۲۱سل المصانع رکبا تهیم فی الفلواتتو قدر آب چه دانی که در کنار فراتیسعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۴۷تو بر کنار فراتی ندانی این معنیبه راه بادیه دانند قدر آب زلالاین هم سفارش سعدیکنونم آب حیاتی به حلق تشنه فروکننه آنگهی که بمیرم به آب دیده بشویی
user_image
اسماعیل بهشتی
۱۴۰۲/۰۷/۲۲ - ۱۶:۲۴:۵۶
این شعر رو "وحید تاج، ارکستر فیلارمونیک پاریس شرقی و گروه کر بهار" بسیار عالی اجرا کرده. پیوند به وبگاه بیرونی