
سعدی
غزل شمارهٔ ۵۵۹
چون است حال بستان ای باد نوبهاری
کز بلبلان برآمد فریاد بیقراری
ای گنج نوشدارو با خستگان نگه کن
مرهم به دست و ما را مجروح میگذاری
یا خلوتی برآور یا بُرقَعی فروهِل
ور نه به شکل شیرین شور از جهان برآری
هر ساعت از لطیفی رویت عرق برآرد
چون بر شکوفه آید باران نوبهاری
عود است زیر دامن یا گل در آستینت
یا مشک در گریبان بنمای تا چه داری
گل نسبتی ندارد با روی دلفریبت
تو در میان گلها چون گل میان خاری
وقتی کمند زلفت دیگر کمان ابرو
این میکِشد به زورم وآن میکُشد به زاری
ور قید میگشایی وحشی نمیگریزد
در بند خوبرویان خوشتر که رستگاری
ز اول وفا نمودی چندان که دل ربودی
چون مهر سخت کردم سست آمدی به یاری
عمری دگر بباید بعد از فراق ما را
کاین عمر صرف کردیم اندر امیدواری
ترسم نماز صوفی با صحبت خیالت
باطل بود که صورت بر قبله مینگاری
هر درد را که بینی درمان و چارهای هست
درمان درد سعدی با دوست سازگاری
تصاویر و صوت



نظرات
محمد فخارزاده
زهرا
علی
محسن
حجت زمانی
داتیس خواجه ئیان
علیرضا
مهسا
امین کیخا
عباس کاظمی
سامان
ابراهیم
مهدی برات زاده
حسین
بابک
مهدی حیدری
حسین کریمی
بابک
بابک
بابک
ادب دوست
جهان
حسین کریمی
پاسخی به من نوشته اید :خیلی خوب است که شما برخلاف آن یکی "بابک" منظور را گرفتید. خوشبختانه شما دو تا فقط "اسمتان" یکی است !! البته که تفاوتاتی میان بوستان و گلستان و دیوان غزلیات سعدی ( علیه رحمة ) هست و این تفاوت را می توان به مثنوی و معنوی و دیوان شمس حضرت مولانا ( سلام الله علیه ) تشبیه کرد، ولی این بدان معنا نباشد که تمامی سخنان حکمتانه ی ایشان فقط در کتاب اوّلی باشد و در کتاب دوّمی صرفاً عشق و عشق بازی باشد! در غزلّیات عاشقانه ی آنان نیز معارف عمیقی نهفته است. در حقیقت « عشق » ایشان ناشی از « معرفت » ایشان بود . عشق بدون معرفت توهّمی بیش نیست. . . ( چه آسمانی و چه حتّی زمینی ) مثال های بسیار زیادی می توان زد ولی صرفاً جهت تبرّک و لذّت روحی این غزل از مولانا را به شما و دیگران تقدیم می کنم تا در آن اندیشه کنیم ، باشد که رستگار شویم ! : مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳
وحید
رمضان
آرام
آرام
بابک چندم
بابک چندم
بابک اول
ادب دوست
مهناز ، س
ادب دوست
مهناز ، س
۷
۷
۷
رنگارنگ
حامد
یوسف
نادر..
۷
۷
بیژن
بیگانه
موشیپلاس
ایرانی
مهدی
امیر
مسعود
سعید.م
پاسخهایشان برای راهگشایی مسایل اصلی بشر امروز کفایت میکند. مورد دیگر اینکه در مورد شاعر گمانه زنیهایی میشود که مثلا جناب سعدی به درجه و مرتبه ای از عرفان و خداشناسی رسیده واین پایه مطالب منعکس شده در شعرش است بنابراین برای درک و لذت بردن از شعرش باید این مطالب را حد توان خودت بفهمی و بپذیری!!؟ این حقیر با چنین نگاههایی مخالفم به گمانم همانطور که یک فرد مسلمان یا آتییست می تواند از موسیقی باخ لذت فراوان برد بی انکه با مذهب پروتستان باخ که تا حد زیادی در پس ایده های موسیقیاییش بود اشنا باشد. (پذیرش که یک مرحله بعد از انست.!) یا همانطور که فردی بودایی میتواند از تابلوهای ولاسکز با ان ریشه های عمیق کاتولیکی هنرش حظ فراوان برد و ... به همان نسبت لذت از اثار اثار سعدی و حافظ و مولوی و... و درک زیبایی انها مستلزم پذیرش عقاید و حتی دینشان نیست هر چند واضحست که اشنایی با تفکرشان و الته نه پذیرش ان به این درک کمک میکند.خواهشمندم این مورد را در نظر بگیرید که شاید شخصی چون من با بیشتر بخشهای تفکر این عزیزان و بزرگان موافق نباشد ولی علاقمند به اثارشان باشد و از خواندن انها لذت برد.
پری
فرشاد افشاری
قاضیانی
viki
محسن
محمد طهماسبی دهنوs
داوود گریم زاده
زهره اکبرزاده
Hadi Golestani
Hadi Golestani
یار سیستانی
مهدیار