
سعدی
غزل شمارهٔ ۵۶
۱
ای کآب زندگانی من در دهان توست
تیر هلاک ظاهر من در کمان توست
۲
گر برقعی فرونگذاری بدین جمال
در شهر هر که کشته شود در ضمان توست
۳
تشبیه روی تو نکنم من به آفتاب
کاین مدح آفتاب نه تعظیم شان توست
۴
گر یک نظر به گوشهٔ چشم ارادتی
با ما کنی و گر نکنی حکم از آن توست
۵
هر روز خلق را سر یاری و صاحبی است
ما را همین سر است که بر آستان توست
۶
بسیار دیدهایم درختان میوهدار
زین به ندیدهایم که در بوستان تو است
۷
گر دست دوستان نرسد باغ را چه جرم
منعی که میرود گُنه از باغبان توست
۸
بسیار در دل آمد از اندیشهها و رفت
نقشی که آن نمیرود از دل نشان تو است
۹
با من هزار نوبت اگر دشمنی کنی
ای دوست همچنان دل من، مهربان توست
۱۰
سعدی به قدر خویش تمنای وصل کن
سیمرغ ما چه لایق زاغ آشیان توست
تصاویر و صوت


نظرات
امین کیخا
امین کیخا
رضا سعدی
شایق
ایزدجو
منوچهر
محمود پگاه
nabavar
nabavar
فاطمه زندی
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳