سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۵۶۹

۱

حدیث یا شکر است آن که در دهان داری

دوم به لطف نگویم که در جهان داری

۲

گناه عاشق بیچاره نیست در پی تو

گناه توست که رخسار دلستان داری

۳

جمال عارض خورشید و حسن قامت سرو

تو را رسد که چو دعوی کنی بیان داری

۴

ندانم ای کمر این سلطنت چه لایق توست

که با چنین صنمی دست در میان داری

۵

بسیست تا دل گم کرده باز می‌جستم

در ابروان تو بشناختم که آن داری

۶

تو را که زلف و بناگوش و خد و قد اینست

مرو به باغ که در خانه بوستان داری

۷

بدین صفت که تویی دل چه جای خدمت توست

فراتر آی که ره در میان جان داری

۸

گر این روش که تو طاووس می‌کنی رفتار

نه برج من که همه عالم آشیان داری

۹

قدم ز خانه چو بیرون نهی به عزت نه

که خون دیده سعدی بر آستان داری

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 929
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 679

نظرات