
سعدی
غزل شمارهٔ ۵۷۹
۱
تا کی ای آتش سودا به سرم برخیزی؟
تا کی ای نالهٔ زار از جگرم برخیزی؟
۲
تا کی ای چشمهٔ سیماب که در چشم منی
از غَمِ دوست به روی چو زَرَم برخیزی؟
۳
یک زمان دیدهٔ من ره به سوی خواب برد
ای خیال ار شبی از رهگذرم برخیزی
۴
ای دل از بهر چه خونابه شدی در بَرِ من؟
زود باشد که تو نیز از نظرم برخیزی
۵
به چه دانش زنی ای مرغ سحر نوبت روز
که نه هر صبح به آه سحرم برخیزی
۶
ای غم از همنفسی تو ملالم بگرفت
هیچت افتد که خدا را ز سرم برخیزی
تصاویر و صوت


نظرات
علیرضا
میترا
لولی وش مغموم
بی سواد
صوفی
فرخ مردان
بیداد
عباسی - فسا
عباسی - فسا
غلامحسین مرادی قره قانی
یوسف شیردلپور