سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۵۸۰

۱

گر درون سوخته‌ای با تو برآرد نفسی

چه تفاوت کند اندر شکرستان مگسی

۲

ای که انصاف دل سوختگان می‌ندهی

خود چنین روی نبایست نمودن به کسی

۳

روزی اندر قدمت افتم و گر سر برود

به ز من در سر این واقعه رفتند بسی

۴

دامن دوست به دنیا نتوان داد از دست

حیف باشد که دهی دامن گوهر به خسی

۵

تا به امروز مرا در سخن این سوز نبود

که گرفتار نبودم به کمند هوسی

۶

چون سراییدن بلبل که خوش آید بر شاخ

لیکن آن سوز ندارد که بود در قفسی

۷

سعدیا گر ز دل آتش به قلم در نزدی

پس چرا دود به سر می‌رودش هر نفسی

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 936
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 685

نظرات

user_image
احسان
۱۳۹۱/۰۹/۲۶ - ۱۴:۱۸:۳۵
اجرای خصوصی استاد شجریان و حبیب الله بدیعی
user_image
عماد
۱۳۹۴/۰۴/۰۴ - ۱۷:۳۸:۵۶
تا به امروز مرا در سخن این سوز نبودکه گرفتار نبودم به کمند هوسی بلای عشق را جز عاشق شیدا نمیداند به دریا رفته میداند مصیبتهای توفان را
user_image
فرخ مردان
۱۳۹۶/۰۳/۲۵ - ۱۲:۳۶:۳۰
در بیت آخر قلم را باید وارونه تصور کرد: مرکب همان دود هست که از سرِ(=نوکِ) قلم بیرون می آید. بسیار زیباست و بار دومی هست که این تشبیه رو در کلیات سعدی میبینم.
user_image
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳
۱۴۰۰/۰۳/۰۹ - ۱۷:۵۹:۳۹
دامن دوست به دنیا نتوان داد از دست حیف باشد که دهی دامن گوهر به خسی کلمه دامن در اینجا با دو معنا به کار رفته است کاری که سعدی زیاد با کلمات انجام می دهد در مصرع اول دامن از دست دادن و رها کردن دامن دوست منظور است یعنی دامن دوست را نمی توان رها کرد حتی اگر دنیا را در مقابل آن بدهند. در مصرع دوم دامن به معنی دیگری است. جلوی لباس که آن را از چیزی مانند گل یا گوهر یا ... پر کنند حیف باشد که یک دامن پر از گوهر و جواهر را به خسی بدهی یعنی با یک چیز بی ارزش مثل دنیا معامله کنی (دوست گوهر است و دنیا خس) برای روشن تر شدن معنای دامن در مصرع دوم این سخن دیباچه سعدی راهنمای خوبی است: بامدادان که خاطر باز آمدن بر رای نشستن غالب آمد دیدمش دامنی گل و ریحان و سنبل و ضیمران فراهم آورده
user_image
Elahe Rad
۱۴۰۲/۰۶/۱۶ - ۱۸:۰۷:۰۹
چقدر قشنگه بیت آخر
user_image
عباس خسروی
۱۴۰۲/۱۰/۰۹ - ۰۴:۴۲:۱۲
درودتان باد.باسپاس ازگردآوری این مجموعه.وزن این غزل سعدی فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن است.لطفا اصلاح بفرمایید.