سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۵۸۷

۱

به قلم راست نیاید صفت مشتاقی

سادَتی اِحْتَرقَ القَلْبُ مِنَ الاَشْواقِ

۲

نشود دفتر درد دل مجروح تمام

لَوْ اَضافوا صُحُفَ الدَّهْرِ اِلی اَوْراقی

۳

آرزوی دل خلقی تو به شیرین سخنی

اثر رحمت حقی تو به نیک اخلاقی

۴

بی عزیزان چه تمتع بود از عمر عزیز

کَیْفَ یَحْلو زَمَنُ البَینِ لَدَی العُشّاقِ؟

۵

من همان عاشقم ار زان که تو آن دوست نه‌ای

اَنا اَهْواکَ وَ اِنْ مِلْتَ عَنِ المیثاقِ

۶

حَیْثُ لا تُخْلِفُ مَنْظور؟ حَبیبی اَرِنی

چه کنم؟ قصه این غصه کنم در باقی

۷

به دو چشم تو که گر بی تو برندم به بهشت

نکنم میل به حوران و نظر با ساقی

۸

سعدی از دست غمت چاک زده دامن عمر

بیشتر زین نکند صابری و مشتاقی

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 940
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 434

نظرات

user_image
ابوالفضل
۱۴۰۱/۰۷/۲۶ - ۰۴:۰۱:۱۲
به عنوان یک دانشجوی آموزش زبان عربی وقتی دیدم عزیزی ابیات عربی این غزل زیبا را ترجمه نکرده، برای دوستان با بضاعت اندکم ترجمه می‌کنم: (البته متن رو هم ویرایش می‌کنم تا با اعراب درست بخونید( سادتی احترق القلب من الأشواق: ای دوستان من، قلب از شدّت اشتیاق سوخت لو أضافوا صحف الدّهر إلی أوراقی: و اگر چه دفترهای روزگار را بر ورق‌هایم اضافه کنند کیف یحلو زمن البین لدی العشّاق: چگونه ایّام فراق برای عاشقان شیرین است؟ أنا أهواک و إن ملت عن المیثاق: من تو را دوست دارم اگر چه تو از میثاق به تنگ آمده‌ای حیث لا تخلف منظور حبیبی أرنی: متأسّفانه نتوانستم آنگونه که باید ترجمه کنم
user_image
افشار سعدی‌خوانی
۱۴۰۲/۰۳/۳۱ - ۰۳:۵۱:۵۵
حَیْثُ لا تخْلفُ مَنْظور حَبیبی اَرِنی چگونه با خواسته‌ی محبوبم که می‌گوید مرا نخواهی دید مخالفت کنم
user_image
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳
۱۴۰۲/۱۱/۱۲ - ۰۴:۵۵:۵۵
سادَتی اِحْتَرقَ القَلْبُ مِنَ الاَشْواقِ احتراق سوختن نیست بلکه آتش گرفتن است: ای سروران من دل از اشتیاق آتش گرفت   نشود دفتر درد دل مجروح تمام لَوْ اَضافوا صُحُفَ الدَّهْرِ اِلی اَوْراقی هر چند کتاب های روزگار را به اوراق و برگه های من اضاف کنند. (برگه های دفترِ دردِ دل مجروح که در مصرع قبل آمده است.) کَیْفَ یَحْلو زَمَنُ البینِ لَدَی العُشّاقِ؟ چگونه روزگار جدایی در نزد عاشقان شیرین می شود؟ اَنا اَهْواکَ وَ اِنْ ملْتَ عَنِ المیثاقِ من تو را دوست دارم در حالی که تو از پیمان روی گرداندی حَیْثُ لا تخْلفُ مَنْظور؟ حَبیبی اَرِنی چه کنم؟ قصه این غصه کنم در باقی تُخلِفُ به ضم اول و کسر سوم صحیح است چون باب افعال است. تَخلِفُ این معنا را ندارد در واقع جمله چنین است: یا حَبیبی حَیْثُ لا تُخْلِفُ مَنْظور؟ اَرِنی (ذلک) کجا از منظور و مراد (یعنی همان میثاق در بیت قبل) تخلف نمی کنی؟ (اگر جز این است، آن را) به من نشان بده. من چکار می توانم بکنم؟ قصه این غم و غصه را در روز باقی (قیامت) برخواهم گفت.