سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۵۹۵

۱

هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی

الا بر آن که دارد با دلبری وصالی

۲

دانی کدام دولت در وصف می‌نیاید

چشمی که باز باشد هر لحظه بر جمالی

۳

خرم تنی که محبوب از در فرازش آید

چون رزق نیکبختان بی محنت سؤالی

۴

همچون دو مغز بادام اندر یکی خزینه

با هم گرفته انسی وز دیگران ملالی

۵

دانی کدام جاهل بر حال ما بخندد

کاو را نبوده باشد در عمر خویش حالی

۶

بعد از حبیب بر من نگذشت جز خیالش

وز پیکر ضعیفم نگذاشت جز خیالی

۷

اول که گوی بردی من بودمی به دانش

گر سودمند بودی بی دولت احتیالی

۸

سال وصال با او یک روز بود گویی

و اکنون در انتظارش روزی به قدر سالی

۹

ایام را به ماهی یک شب هلال باشد

وآن ماه دلستان را هر ابرویی هلالی

۱۰

صوفی نظر نبازد جز با چنین حریفی

سعدی غزل نگوید جز بر چنین غزالی

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 945

نظرات

user_image
شاهرخ
۱۳۹۱/۱۱/۱۰ - ۰۴:۳۲:۰۳
با دورود و سپاس برای انجام این کار فرهنگیسروده بسیار زیباییست به ویژه بیت نخست ، بسیار آنرا دوست دارم.
user_image
مهدی
۱۳۹۱/۱۱/۲۰ - ۰۶:۲۱:۲۶
آیا این کدامین غزال، کدامین همام بوده که سعدی چنین غزلی در وصف او گفته است.
user_image
پ جمشیدی
۱۳۹۱/۱۲/۲۴ - ۰۶:۲۰:۳۹
واقعا زیبا بود و به نظر من توصیفی از انسان های حسود دارد.
user_image
محمود رضا نعمتیان
۱۳۹۲/۰۱/۳۰ - ۰۲:۲۶:۵۶
این غزل هم مثل سایر غزلیات سعدی بسیار زیباست و سختی فراق یار را بسیا زیبا بیان می کند
user_image
محسن مردانی
۱۳۹۲/۰۳/۰۷ - ۰۰:۱۸:۲۶
من گاهی از شعر بعضی از شاعران استقبال می کنم و شعرهایی با وزن و قافیه آن می گویم. اما غزلیات سعدی آنچنان زیباست که نمی توانم در مقابل آن مقاومت کنم بنابراین استقبال های زیادی از غزلیات سعدی دارمگاهی یک یا چند بیت از یک غزل سعدی از هزاران بیت غزلیات شاعران نام آور دیگر زیباتر است.مثلاً بیت اول این غزل در اوج زیبایی است و آدم حیران می ماند زیباتر و روان تر از آن چه می توان گفت. افسوس که ابیات غزلیات سعدی یکدست نیست یک بیت در اوج آسمان هفتم و یکی معمولی
user_image
محسن رخش
۱۳۹۳/۰۳/۲۰ - ۰۴:۰۷:۰۰
دوستان عزیز در شرح این بیت لطفاً راهنمایی بفرمایید:اول که گوی بردی من بودمی به دانش/گر سودمند بودی بی دولت احتیالی
user_image
امین افشار
۱۳۹۴/۰۲/۰۷ - ۰۹:۳۴:۰۳
درود بر همگانبه گمان من نخستین گام دریافتن و پی بردن به معانی نهفته در اشعار و نوشته های بزرگان، خواندن درست آن است و دیگر، خواندنشان در قالب یک کل واحد و پیوسته است ولو چندباره.
پاسخ "محسن رخش" از دیدگاه و به قدر دانش اندکم:اول که گوی بردی من بودمی به دانش:آن کس که پیشتر (از دیگران) گوی دانش را می برد (= در دانش برتری می یافت و چیره دست می شد) من بودم گر سودمند بودی، بی دولت احتیالی:(اما این -برتری من در- دانش) اگر (هم) سودمند می بود، (در نهایت) تنها حیلت کردنی و چاره اندیشی ای بدون مکنت و سعادت بود (بخت و اقبال بلندی نصیبم نکرد). زیرا اقبال و رستگاری راستین -که چه بسا با دانش هم حاصل نمی شود- آن است که ( در بیت دوم آمده بود):دانی کدام دولت، در وصف می‌نیاید؟ چشمی که باز باشد... هر لحظه بر جمالی
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۰۶/۲۹ - ۰۹:۵۰:۳۰
صوفی نظر نبازد جز با چنین حریفیسعدی غزل نگوید جز بر چنین غزالیسعدی دختر خاله ای داشته غزال نام که غزالی صدایش میزدند و در سن 20سالگی از بام افتاد و مرد و سعدی دست به خودکشی زد که توسط شکیب همگر نجات داده شد خوشبختانه
user_image
نازنینdr
۱۳۹۵/۰۲/۲۳ - ۰۶:۱۷:۲۹
زیبا و شیرین.
user_image
مسعودنخعی
۱۳۹۵/۱۰/۰۴ - ۲۱:۰۴:۴۱
اول که گوی بردی من بودمی به دانشگرسودمندبودی،بی دولت احتیالیبرای درک معنی این بیت،نخست بایددانست که به نظرشاعرسعادت ازلی(دولت)موهبتی است که به همه داده نشده است.لذابادانستن این معنی،سعدی می فرماید اگربدون بهره مندی ازآن سعادت ازلی وفیض ربانی،وصرفاباتکیه بردانش وچاره جویی شخصی،کسی به کسب توفیق نائل می شد،این مقام بایدبه دست من می آمد(اماچنین توفیقی وابسته به بهره مندی ازهمان سعادت ازلی است که من ازآن بی نصیبم)
user_image
۷
۱۳۹۵/۱۲/۲۶ - ۱۳:۱۴:۵۳
اول که گوی بردی من بودمی به دانشگر سودمند بودی بی دولت احتیالیگوی بردن=برنده شدناول که گوی بردی=اول کسی که برنده میشد من بودم به خاطر دانشمگر سودمند بودی بی دولت احتیالی=اگر بدون شانس چاره ای بود=اگر شانس تاثیر نداشت چون من شانس ندارم با اینهمه دانشی که دارم
user_image
فرخ مردان
۱۳۹۶/۰۳/۲۶ - ۰۰:۲۰:۳۵
@محسن رخش:اگر همان اول کار که یار میخواست دل من راببرد تدبیرهای بی سرانجام من به نتیجه ای رسیده بود (و من به دامش نیافتاده بودم)؛ می توانستم خود را فردی با عقل و دانش بخوانم.
user_image
لیلا همایون پور
۱۳۹۷/۰۲/۰۹ - ۱۰:۰۲:۱۰
هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالیالّا بر آنکه دارد با دلبری وصالیدانی کدام دولت در وصف می نیایدچشمی که باز باشد هر لحظه بر جمالیدانی کدام جاهل بر حال ما بخنددکو را نبوده باشد در عمر خویش حالیصوفی نظر نبازد جز با چنین حریفیسعدی غزل نگوید جز برچنین غزالیاین چهار بیت از این شعر در وبسایت آوای جاوید توسط حمیدرضا فرهنگ خوانده شده است،آدرس صفحه:پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
سمانه
۱۳۹۹/۰۵/۲۹ - ۰۰:۰۵:۰۵
هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالیالّا بر آنکه دارد با دلبری وصالیدانی کدام دولت در وصف می نیایدچشمی که باز باشد هر لحظه بر جمالیدانی کدام جاهل بر حال ما بخنددکو را نبوده باشد در عمر خویش حالیصوفی نظر نبازد جز با چنین حریفیسعدی غزل نگوید جز برچنین غزالیاین چهار بیت از این شعر در وبسایت آوای جاوید توسط حمیدرضا فرهنگ خوانده شده است،آدرس صفحه:پیوند به وبگاه بیرونی/
user_image
محسن
۱۳۹۹/۰۹/۰۵ - ۱۶:۳۸:۰۵
امان از بیت یکی مانده به اخر امان!!
user_image
احسان چراغی
۱۴۰۱/۰۱/۰۴ - ۱۹:۴۰:۵۹
مضمون بیت اول این غزل را سعدی در غزل دیگری آورده:   هرگز حسد نبرده و حسرت نخورده‌ام جز بر دو روی یار موافق که در همست