
سعدی
غزل شمارهٔ ۶۰۵
۱
سروقدی میان انجمنی
به که هفتاد سرو در چمنی
۲
جهل باشد فراق صحبت دوست
به تماشای لاله و سمنی
۳
ای که هرگز ندیدهای به جمال
جز در آیینه مثل خویشتنی
۴
تو که همتای خویشتن بینی
لاجرم ننگری به مثل منی
۵
در دهانت سخن نمیگویم
که نگنجد در آن دهن سخنی
۶
بدنت در میان پیرهنت
همچو روحیست رفته در بدنی
۷
وآن که بیند برهنه اندامت
گوید این پرگل است پیرهنی
۸
با وجودت خطا بود که نظر
به ختایی کنند یا ختنی
۹
باد اگر بر من اوفتد ببرد
که نماندهست زیر جامه تنی
۱۰
چاره بیچارگی بود سعدی
چون ندانند چارهای و فنی
تصاویر و صوت


نظرات
ندا
فرخ مردان
۷
۷
۷
محسن
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳