سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۶۱۱

۱

بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستانی

به غلغل در سماع آیند هر مرغی به دستانی

۲

دم عیسیست پنداری نسیم باد نوروزی

که خاک مرده باز آید در او روحی و ریحانی

۳

به جولان و خرامیدن در آمد سرو بستانی

تو نیز ای سرو روحانی بکن یک بار جولانی

۴

به هر کویی پری رویی به چوگان می‌زند گویی

تو خود گوی زنخ داری بساز از زلف چوگانی

۵

به چندین حیلت و حکمت که گوی از همگنان بردم

به چوگانم نمی‌افتد چنین گوی زنخدانی

۶

بیار ای باغبان سروی به بالای دلارامم

که باری من ندیدستم چنین گل در گلستانی

۷

تو آهو چشم نگذاری مرا از دست تا آن گه

که همچون آهو از دستت نهم سر در بیابانی

۸

کمال حسن رویت را صفت کردن نمی‌دانم

که حیران باز می‌مانم چه داند گفت حیرانی

۹

وصال توست اگر دل را مرادی هست و مطلوبی

کنار توست اگر غم را کناری هست و پایانی

۱۰

طبیب از من به جان آمد که سعدی قصه کوته کن

که دردت را نمی‌دانم برون از صبر درمانی

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 954
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 677

نظرات

user_image
جی ۷
۱۳۹۴/۰۳/۰۸ - ۱۴:۴۱:۱۷
به هر کویی پری رویی به چوگان می‌زند گوییتو خود گوی زنخ داری بساز از زلف چوگانی
user_image
پسند
۱۳۹۶/۰۷/۰۵ - ۱۲:۰۰:۳۵
بیا دوم هزدو مصراع تلمیح دارند . مصراع دوم اشاره دارد به آیه ی فروحٌ و ریحانٌ و جنتُ نعیم سوره ی مبارک واقعه
user_image
پسند
۱۳۹۶/۰۷/۰۵ - ۱۲:۰۱:۱۰
بیت دوم هزدو مصراع تلمیح دارند . مصراع دوم اشاره دارد به آیه ی فروحٌ و ریحانٌ و جنتُ نعیم سوره ی مبارک واقعه
user_image
ارغوان
۱۴۰۱/۰۱/۰۴ - ۱۶:۵۶:۲۱
اجرای زیبایی از آقای حمیدرضا فرهنگ از این غزل زیبا در وبسایت آوای جاوید: https://avayejavid.com/nowruz1401/ غزل شماره 611 سعدی - به مناسبت نوروز 1401