
سعدی
غزل شمارهٔ ۶۱۷
نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی
که به دوستان یک دل سر دست برفشانی
دلم از تو چون برنجد که به وهم در نگنجد
که جواب تلخ گویی تو بدین شکردهانی
نفسی بیا و بنشین سخنی بگو و بشنو
که به تشنگی بمردم بر آب زندگانی
غم دل به کس نگویم که بگفت رنگ رویم
تو به صورتم نگه کن که سرایرم بدانی
عجبت نیاید از من سخنان سوزناکم
عجب است اگر بسوزم چو بر آتشم نشانی؟
دل عارفان ببردند و قرار پارسایان
همه شاهدان به صورت تو به صورت و معانی
نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم
همه بر سر زبانند و تو در میان جانی
اگرت به هر که دنیا بدهند حیف باشد
و گرت به هر چه عقبی بخرند رایگانی
تو نظیر من ببینی و بدیل من بگیری
عوض تو من نیابم که به هیچ کس نمانی
نه عجب کمال حسنت که به صد زبان بگویم
که هنوز پیش ذکرت خجلم ز بی زبانی
مده ای رفیق پندم که نظر بر او فکندم
تو میان ما ندانی که چه میرود نهانی
مزن ای عدو به تیرم که بدین قدر نمیرم
خبرش بگو که جانت بدهم به مژدگانی
بت من چه جای لیلی که بریخت خون مجنون
اگر این قمر ببینی دگر آن سمر نخوانی
دل دردمند سعدی ز محبت تو خون شد
نه به وصل میرسانی نه به قتل میرهانی
تصاویر و صوت


نظرات
مژده
پاسخ: با تشکر، از جهت آن که به نظر میرسد تفاوت در نقل نسخههاست، جهت جلوگیری از ایجاد یک نقل مختلط نقل متن را باقی گذاشتم و نقل مورد نظر شما را به عنوان نسخهی جایگزین وارد کرد (با بردن نشانگر ماوس روی عبارت «نظر بر او فکندم» نقل جایگزین را میبینید).
عباس مشرف رضوی (مژده)
س. ص.
پاسخ: با تشکر، مطابق نظر شما تصحیح شد.
نگین شکروی
پاسخ: با تشکر، مطابق نظر شما «بسوزم» بازگردانده شد.
رضا علیزاده
i۱
پاسخ: با تشکر، متن تصحیح فروغی همین است (جانت)، از لحاظ معنی هم مشکلی ندارد چرا که «ت» در «جانت» به عدو برمیگردد یعنی من تو را (به تو) جان میدهم و مثل این در شعر سعدی زیاد دیده میشود.
منوچهر
رسته
م خسروانی
رضا
فرزین
بهروز
امید
مهر
مهدی
مهدی
امین افشار
حسن
علیرضا حق وردی
محمود
کسرا
۷
آیدین
مینا مرادی
صادق
طاهره
طاهره
وفایی
عارف
پدرام
پدرام
nabavar
بی سواد
nabavar
بی سواد
محمود
نادر..
رضا
رضا
رضا
علیرضا
سامان
بیگانه
سیامک یوسفی
۷
علی
رضا
رضا
منصور
پویا
حسن
علی
آقاجری
سفید
حمید خباز
فاطمه یاوری