
سعدی
غزل شمارهٔ ۶۲۹
۱
گل است آن یا سمن یا ماه یا روی
شب است آن یا شبه یا مشک یا موی
۲
لبت دانم که یاقوت است و تن سیم
نمیدانم دلت سنگ است یا روی
۳
نپندارم که در بستان فردوس
بروید چون تو سروی بر لب جوی
۴
چه شیرین لب سخنگویی که عاجز
فرو میماند از وصفت سخنگوی
۵
به بویی الغیاث از ما برآید
که ای باد از کجا آوردی این بوی
۶
الا ای ترک آتشروی ساقی
به آب باده عقل از من فرو شوی
۷
چه شهرآشوبی ای دلبند خودرای
چه بزم آرایی ای گلبرگ خودروی
۸
چو در میدان عشق افتادی ای دل
بباید بودنت سرگشته چون گوی
۹
دلا گر عاشقی میسوز و میساز
تنا گر طالبی میپرس و میپوی
۱۰
در این ره جان بده یا ترک ما گیر
بر این در سر بنه یا غیر ما جوی
۱۱
بداندیشان ملامت میکنندم
که تا چند احتمال یار بدخوی
۱۲
محال است این که ترک دوست هرگز
بگوید سعدی ای دشمن تو میگوی
تصاویر و صوت


نظرات
مژده
پاسخ: مطابق ترجیح شما تغییری اعمال نشد. احتمالاً مشکل از تفاوت نقل نسخههاست.
مژده
پاسخ: مطابق نظر شما تصحیح شد. ضمن آن که دلیل دیگر برای درستی نظر شما آن است که در یکی دیگر از ابیات از «بوی» در محل قافیه استفاده شده در حالی که «موی» هیچ جا نیامده.
مژده
عباس مشرف رضوی
مینا مرادی
حمیدرضا
مسیح غلامرضایی