سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۷۵

۱

کارم چو زلف یار پریشان و دَرهم‌ست

پشتم به سان ابروی دل‌دار پرخَم‌ست

۲

غم شربتی ز خون دلم نوش کرد و گفت

«این شادی کسی که در این دور خُرم‌ست»

۳

تنها دل من‌ست گرفتار در غمان

یا خود در این زمانه دل شادمان کم‌ست

۴

زین سان که می‌دهد دل من دادِ هر غمی

انصاف ملک عالم عشقش مسَلم‌ست

۵

دانی خیال روی تو در چشم من چه گفت؟

آیا چه جاست این که همه روزه با نم‌ست

۶

خواهی چو روز روشن دانی تو حال من

از تیره‌شب بپرس که او نیز محرم‌ست

۷

ای کاشکی میان من‌ستی و دل‌برم

پیوندی این چنین که میان من و غم‌ست

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 653
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 483
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده در ۹۲۶ هجری قمری » تصویر 544
محسن لیله‌کوهی :
حمیدرضا محمدی :
سعیده تهرانی‌نسب :
فاطمه زندی :
پری ساتکنی عندلیب :
سهیل قاسمی :
نازنین بازیان :
مریم فقیهی کیا :

نظرات

user_image
جلیل
۱۳۹۲/۰۸/۱۷ - ۱۲:۲۹:۰۷
سعدی شیرین سخناین شعر امضای سعدی را ندارد و برایم عجیب بود.بیت ششم: خواهی چو روز روشن "بدانی" تو حال منبیت آخر: ای کاشکی میان من "بودی" و دلبرم
user_image
وشایق
۱۳۹۴/۰۶/۲۱ - ۱۴:۰۹:۱۲
با سلام فریاد سعدی از هجران و دوری یار در این غزل موج میزند
user_image
بی نام
۱۳۹۴/۰۹/۱۱ - ۰۹:۳۳:۲۴
بله، درد و حرمانِ سعدی در غزل هویدا استآیا چه جا است این که همه روزه با نم است ...شاید به همین دلیل سعدی بیتی با نام خودش در غزل نداره
user_image
علی
۱۳۹۵/۰۳/۱۹ - ۱۵:۳۵:۳۲
ای کاشکی میان منستی و دلبرموای که این مصرع چچچقدر خوب بود
user_image
صادق
۱۳۹۶/۰۲/۱۴ - ۱۳:۵۵:۲۰
جلیل عزیز درست نوشتند باید بیت اخر اصلاح شود
user_image
ایرانی
۱۳۹۷/۰۷/۱۲ - ۰۷:۰۱:۳۴
غم شربتی ز خون دلم نوش کرد و گفتاین شادی کسی که در این دور خرمست.
user_image
امین
۱۳۹۷/۰۷/۱۲ - ۰۸:۱۴:۰۵
در مصرع دوم بیت دوم : غم شربتی ز خون دلم نوش کرد و گفتاین شادی کسی که در این دور خرمست. کلمه ی دور ایهام دارد : 1 - زمانه. 2 - اجتماع یا حلقه ی شرابخواران.
user_image
فاطمه زندی
۱۴۰۱/۰۶/۱۰ - ۱۳:۲۰:۵۲
معنی غزل ۷۵سعدی شیرازی وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات )بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف مقصور( ۱ -درهم: آشفته و بی نظم و ترتیب/ پرخم: خمیده تشبیه: کار به زلف یار و پشت به ابروی دلدار مانند شده است.  معنی: کارم همانند زلفان یار درهم پیچیده و آشفته و پشتم مثل ابروان او کامال خمیده است. ۲ -نوش کردن: به لذت نوشیدن/ به شادی کسی: منظور به شادی نوشیدن شراب است، در اصطلاح امروز یعنی به سلامتی کسی شراب نوشیدن، رسمی قدیم بوده که رودکی گویدزآن می خوشبوی ساغری بستاند یاد کند روی شهریار سجستان خود بخورد نوش و اولیاش هم ایدون گوید هر یک چو می بگیرد شادان شادی بو جعفر احمد بن محمد آن مه آزادگان و مفخر ایران  (رودکی به نقل از صفا، تاریخ ادبیات ایران، جلد اول،383) به عقیده دکتر خانلری اشاره به رسم شادی خوردن عیاران دارد و به نقل از تاریخ سیستان می نویسد: شادی خوردن معنی اصطلاحی خاصی دارد و از آداب و رسوم عیاران است. وقتی که شهرت هنرهای یکی از رییسان این فرقه یعنی اسفهسالار یا سرهنگ عیاران منتشر می شود، جوانان یا عیاران دیگر در غیبت یا در حضور با مراسم خاص "شادی اومی خوردند". در این مراسم باید به پا خیزند و جام را تا سر خود باال ببرند و سپس یکباره بنوشند. کسی که این مراسم را انجام داده است از آن پس خود را درخدمت عیار می گذارد و از هیچ گونه فداکاری و جانبازی در اجرای فرمان او دریغ نمی کند. در این کتاب بار اصطلاح "شادی خورده" درست به معنی و مترادف "مرید" و "سرسپرده" در اصطلاح صوفیان است. )خانلری، "سه کلمه در شعر حافظ" کنگره جهانی سعدی و حافظ،198 به نقل از شرح غزل های حافظ،دکتر حسینعلی هروی،1798 /)دور: در معنای غیرمنظورش،یعنی "حلقه شراب خواران" با "نوش کردن و شادی کسی گفتن"معنی: خون دلم را غم چونان شرابی نوشید و گفت: این جام را به سلامتی کسی می نوشم که در این روزگار شاد وخرم است. ۳-معنی: آیا در این زمانه فقط دل من اسیر اندوه است؟ یا اصلا دل شادمان کم است؟
user_image
فاطمه زندی
۱۴۰۱/۰۶/۱۰ - ۱۳:۲۸:۰۷
۴-داد دادن: رسیدگی کردن و کاری را به خوبی انجام دادن/ انصاف: قید است، انصافا، از روی داد، به راستی. )لغتنامه(/ ملک: فرمانروایی، سلطنت. تشبیه: عشق به عالم (اضافه تشبیهی). معنی: اینگونه که دل حق غم را ادا می کند و با هر غمی می سازد، انصافا فرمانروایی سرزمین عشق به او سپرده خواهد شد. ۵_نم: تر. استعاره مکنیه: خیال (به قرینه ی گفتن)/ جناس قلب: من، نم.معنی: آیا می دانید که تصویر خیالی چهره تو که در دیدگان جا گرفته بود، به من چه گفت؟گفت: این چشم چه جایی هست که هر روزه تر و مرطوب است؟ ۶_محرم: رازدار تشبیه: حال من به روز روشن مانند شده است/ تضاد: روز و شب، روشن و تیره معنی: اگر می خواهی حال من چون روز روشن بر تو آشکار گردد، از شب تیره بپرس، زیرا شبان تیره محرم سیاه روزی های من بوده است و من بارها در دل شب از تیره روزی خود نالیده ام. ۷_من استی: من می بود. معنی: ای کاش این پیوند محکم و استواری که میان من و اندوه وجود دارد در میان من و دلبر من بسته می شد! منبع : شرح غزلهای سعدی  دکتر محمدرضا برزگر خالقی  دکتر تورج عقدایی   سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟ از گلستان ِ ما بِبَر طبقی  شاد و تندرست باشید ..