
سعدی
غزل شمارهٔ ۷۷
۱
بر من که صبوحی زدهام خرقه حرام است
ای مجلسیان راه خرابات کدام است
۲
هر کس به جهان خرمیی پیش گرفتند
ما را غمت ای ماه پریچهره تمام است
۳
برخیز که در سایهٔ سروی بنشینیم
کانجا که تو بنشینی بر سرو قیام است
۴
دام دل صاحب نظرانت خم گیسوست
وان خال بناگوش مگر دانهٔ دام است
۵
با چون تو حریفی به چنین جای در این وقت
گر باده خورم خمر بهشتی نه حرام است
۶
با محتسب شهر بگویید که زنهار
در مجلس ما سنگ مینداز که جام است
۷
غیرت نگذارد که بگویم که مرا کشت
تا خلق ندانند که معشوقه چه نام است
۸
دردا که بپختیم در این سوز نهانی
وان را خبر از آتش ما نیست که خام است
۹
سعدی مبر اندیشه که در کام نهنگان
چون در نظر دوست نشینی همه کام است
تصاویر و صوت




نظرات
غزلواره
امین کیخا
امین کیخا
شکوه
شکوه
شکوه
رضا سعدی
رضا سعدی
رضا سعدی
امین کیخا
رضا سعدی
پاسخ به جناب کیخای گرامی، وال از هزار سال پیش در ادبیات بوده است و به آن بال (و گاهی همان وال می گفته اند)جناب گوهری عزیز، بنده همچنان بر سخنم پای فشاری می کنم، اگر مولانا گفته نهنگ، پس مقصودش همان تمساح بوده است (تناسب تمساح و ماهی نیز کم نیست)در مورد حضرت یونس هم، به ذکر این نکته بسنده می کنم که در کتب آسمانی از جمله قرآن آمده است که یونس در دهان ماهی (حوت) شد:«فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ » صافات 142شیخ اجل نیز در گلستانش بیتی با این مضمون آورده است:قرص خورشید در سیاهی شدیونس اندر دهان ماهی شد.
امین کیخا
امین کیخا
امین کیخا
دکتر ترابی
دکتر ترابی
وشایق
روفیا
محدث
محدث
بیبسواد
مهرزاد
بابک چندم
گمنام
روفیا
۷
صادق
میثم قرایی
احسان چراغی
فاطمه زندی
تابش