سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۸

۱

ز اندازه بیرون تشنه‌ام ساقی بیار آن آب را

اول مرا سیراب کن وآنگه بده اصحاب را

۲

من نیز چشم از خواب خوش بر می‌نکردم پیش از این

روز فراق دوستان شب‌خوش بگفتم خواب را

۳

هر پارسا را کآن صنم در پیش مسجد بگذرد

چشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را

۴

من صید وحشی نیستم در بند جان خویشتن

گر وی به تیرم می‌زند اِستاده‌ام نُشّاب را

۵

مقدار یار هم‌نفس چون من نداند هیچ‌کس

ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را

۶

وقتی در آبی تا میان دستی و پایی می‌زدم

اکنون همان پنداشتم دریای بی‌پایاب را

۷

امروز حالا غرقه‌ام تا با کناری اوفتم

آنگه حکایت گویمت درد دل غرقاب را

۸

گر بی‌وفایی کردمی یَرغو به قاآن بردمی

کآن کافر اعدا می‌کشد وین سنگدل احباب را

۹

فریاد می‌دارد رقیب از دست مشتاقان او

آواز مطرب در سرا زحمت بُوَد بواب را

۱۰

«سعدی! چو جورش می‌بری نزدیک او دیگر مرو»

ای بی‌بصر! من می‌روم؟ او می‌کشد قلاب را

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 615
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 454
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده در ۹۲۶ هجری قمری » تصویر 507
مهدی سروری :
حمیدرضا محمدی :
محسن رحمتیان :
محسن لیله‌کوهی :
زهرا بهمنی :
سعیده تهرانی‌نسب :
سهیل قاسمی :
پری ساتکنی عندلیب :
مریم فقیهی کیا :
فاطمه زندی :
نازنین بازیان :
امیر اثنی عشری :

نظرات

user_image
رسته
۱۳۸۹/۰۶/۲۹ - ۰۲:۱۸:۵۰
بیت 6غلط: درآییدرست: در آبی
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
user_image
پیام
۱۳۹۰/۰۷/۲۷ - ۰۷:۱۰:۲۸
در مصرع دوم بیت آخر بعد از " می روم" یک علامت سوال خواندن و درک معنی بیت را تسهیل می کند.
user_image
مهدی
۱۳۹۱/۰۳/۰۲ - ۰۷:۰۵:۳۶
در مصرع آخر بعد از «می روم» باید علامت سؤال گذاشته شود!
user_image
مهدی مقیسه
۱۳۹۱/۰۶/۰۶ - ۰۱:۴۸:۱۱
در بیت هشتم مصرع اول، کلمۀ "یرغو" باید از "قاآن" جدا شود به این صورت:گر بی‌وفایی کردمی یرغو به قاآن بردمیو در مصرع دوم نیز "سنگ" و "دل" دو کلمۀ مجزا نیست بلکه "سنگدل" است و باید پیوسته نوشته شود.
user_image
صفورا
۱۳۹۱/۱۱/۰۷ - ۱۲:۳۹:۵۴
روز فراق دوستان شب خوش بگفتم خواب راآیا «شب خوش بگفتم خواب را» به این معنی است که با خواب خداحافظی کردم (از روزی که دوستان رفتند دیگر خواب به چشمانم نمی‌آید)؟
user_image
رضا سعدی
۱۳۹۲/۰۳/۰۴ - ۰۵:۵۲:۲۹
بله، شب خوش بگفتم خواب را، یعنی خواب را بدرود گفتم؛ «روز» هم در معنای کلی روزگار(شب و روز) به کار رفته.
user_image
شکوه
۱۳۹۲/۰۴/۰۴ - ۱۶:۰۹:۲۴
نشاب همان تیرانداز است و رامی
user_image
شکوه
۱۳۹۲/۰۴/۰۴ - ۱۶:۱۳:۵۲
آبی تا میان یعن آب که عمق و ژرفای آن تا کمر باشد و پایاب هم بخش کم عمق آب است و بی پایاب هم داریم که به معنی گود است
user_image
شکوه
۱۳۹۲/۰۴/۰۴ - ۱۶:۲۲:۲۴
بی پایاب مرا به یاد در امواج سند میاندازد از دکتر مهدی حمیدی شیرازی .موضوعش ایستادگی و پایداری جلال الدین خوارزمشاه است در مقابل حمله مغول و بسیار زیبا ست آنجا که میگوید چو بگذشت از پس آن جنگ دشوار از آن دریای بی پایاب آسان به فرزندان ویاران گفت چنگیز که گر فرزند باید بای این سان واقعا زیباست به دوستانم توصیه میکنم بخوانند حتما
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۴/۰۴ - ۱۶:۲۸:۲۵
گدار یعنی پایاب و جایی از اب که می شود گذشت از ان و بی گدار به اب نزن یعنی بی مسیر گذر مطمئن کاری نکن . به انگلیسی ford که نام شرکت ماشین سازیی می باشد یعنی از اب گذشتن و گدار معنی میدهد .
user_image
شکوه
۱۳۹۲/۰۴/۰۴ - ۲۳:۴۵:۲۱
با سپاس بله گدار همان پایاب است که در گویش بختیاری بسیار پرکاربرد است خاصه در فرهنگکچ نشینی همه گدارها را با همه مختصاتشان میشناسند مثلا گدار اندیکا یا گدار دولاب یاگدار خانی و...
user_image
دکتر ترابی
۱۳۹۳/۰۱/۱۲ - ۲۰:۳۵:۳۱
گدار اگر در رود باشد پایاب است ورنه گردنه است در کوهستان.پایاب گذرگاه آب است و بخشی از کاریز(قنات) که روباز است پیش از رسیدن به دهانه (مظهر) قنات.
user_image
غلامرضا حیدری
۱۳۹۳/۱۱/۲۶ - ۱۷:۳۸:۰۵
در بیت سه مصرع دو اشاره ی بسیار زیبایی به محراب و ابرو داشته ، و وجه شبه هلالی بودن هر دو می باشد.
user_image
فرشته
۱۳۹۴/۰۲/۱۲ - ۲۲:۵۴:۲۶
با سلام میشه بیت آخر رو برام معنی کنید ؟می خوام بدونم آیا به این معنی نیست که طرف با دست پس می زنه و با پا پیش می کشه ؟بسیار ممنونم
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۰۲/۲۲ - ۱۵:۴۳:۳۰
گر بیوفایی کردمی یرغو به قاآن بردمی
user_image
مانی ا.
۱۳۹۴/۰۳/۰۱ - ۲۳:۵۷:۱۱
در شگفتم که عظمت مصرع آخر و نهیب «ای بی‌بصری»ی که سعدی به خود ‏می‌زند، تابه‌امروز طومار فلک را درهم نپیچیده است.‏
user_image
شایق
۱۳۹۴/۰۳/۱۶ - ۱۱:۴۰:۲۴
با سلام بیت اخر بدین معنی است که به سعدی نصیحت میکنند که دنبال او نرو تو که از او جز ازار چیزی ندیدی سعدی در جواب می گوید ای بیخبر من به دنبال او نیستم بلکه در قلاب اویم او مرا میکشد یعنی خدا باید توفیق دهد تا عاشقش شوی وگرنه تلاش تو بجایی نرسد
user_image
شایق
۱۳۹۴/۰۳/۱۶ - ۱۱:۴۴:۵۴
باسلام در مصرع اخر باید بعد از ای بی بصر من می روم علامت سوال گذاشته شود تا شعر درست خوانده شود
user_image
ارش
۱۳۹۵/۰۲/۰۳ - ۱۵:۲۱:۵۴
منظور از گر بیوفایی کردمی یرغو به قاان بردمی کان کافر اعدا می کشد وین سنگدل احباب را؟؟؟این جا کافر به چه کسی برمی گردد و کلا معنی کلی این بیت چیست...پیشاپیش سپاسگزارم اگر بزرگواری راهنمایی کند
user_image
سیدمحمد
۱۳۹۵/۰۲/۰۳ - ۱۶:۳۳:۴۰
آرش جانبزرگواری از شماست گمان می کنم مانای این بیتگر بیوفایی کردمی یرغو به قاان بردمی کان کافر اعدا می کشد وین سنگدل احباب رااین باشد : می گوید اگر بی وفا بودم دادخواهی ام را به قاآن میبردم ، یعنی بی وفا نیستم و نبردمکه کافر دشمن را می کشد ولی آن صنم دوستان رازنده باشی
user_image
مینا مرادی
۱۳۹۵/۰۹/۱۹ - ۱۳:۰۲:۱۸
درود.گویا شیخ رابطه ی عمیق و ویژه ای با ساقی داشته است...چرا که بی پرده و بی پروا از ساقی می خواهد جام نخست می را به او بنوشاند و خمارش را بشکند!به دیگر سخن شیخ می خواهد ساقی او را بر اصحاب مقدم بدارد...البته این امر به نیاز مفرط جناب شیخ هم بر می گردد. چرا که می فرماید:"ز اندازه بیرون تشنه ام...."
user_image
گمنام-۱
۱۳۹۵/۰۹/۱۹ - ۱۳:۱۱:۴۶
.......... کان کافر اعدا می کشد، واین سنگدل احباب راچنین است خلق و خوی خوبان سنگدل .......بیداد نیکوان همه بر آشنا رود
user_image
میم الف
۱۳۹۶/۰۶/۰۴ - ۲۳:۴۵:۰۶
کسی میداند تضمین بیت آخر از کیست؟ (همان مصرعی که در گیومه گذاشته شده)
user_image
آتنا
۱۳۹۶/۰۶/۲۶ - ۱۱:۵۰:۳۲
وقتی در آبی تا میان دستی و پایی می‌زدماکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب رامیشه این بیت رو معنی کنید لطفا؟
user_image
۷
۱۳۹۶/۰۶/۲۶ - ۱۵:۰۴:۲۲
1-وقتی در آبی تا میان دستی و پایی می‌زدم2-اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را1=یک زمانی در آبی که تا میانم(کمرم) بود دست و پا میزدم(دلم خوش بود عجب شناگری هستم)2=اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب(عشق) رابه خیال خام گمان میکردم این دریا(دریای عشق) مانند همان دست و پا زدن است(با خود میپنداشتم به هر حال از پس آن برمیآیم)به زبان امروزی: اما این دریای بیکران عشق و عاشقی کجا و آن جکوزی کجا)گمان از تشنگی بردم که دریا تا کمر باشدچو پایانم برفت اکنون بدانستم که دریایی
user_image
شمس شیرازی
۱۳۹۶/۰۶/۲۶ - ۱۹:۴۵:۴۶
چو پایابم برفت اکنون بدانستم که دریایی
user_image
آتنا
۱۳۹۶/۰۶/۲۷ - ۱۶:۰۳:۵۵
عالی . خیلی تشکر
user_image
پویا
۱۳۹۶/۰۹/۱۳ - ۱۶:۱۳:۰۶
همایون شجریان در کنسرت ایران من(آذرماه 1396)در آهنگ او میکشد قلاب را این شعر را عالی اجرا کردند.
user_image
همایون
۱۳۹۶/۰۹/۲۰ - ۱۶:۳۴:۴۸
ویدئو اجرای زیبای چندی از ابیات این شهر توسط همایون شجریان و دلنیا آرام در کنسرت ایران من:پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
فرشته
۱۳۹۶/۱۱/۱۵ - ۰۶:۲۲:۵۰
سلام. میشه منو راهنمایی کنید علاقه مجاز این بیت چیه؟هر پارسا را کان صنم از پیش مسجد بگذردچشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را
user_image
فاطمه تسلیم
۱۳۹۷/۰۵/۲۵ - ۰۶:۳۹:۳۳
1.در
پاسخ به فرشته:را کان صنم از پیش مسجد بگذردچشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب رامحراب مجاز به علاقه‌ی محلیه و به معنای نماز است.2.در تایید سخن گدار به معنای گردنه، در اشعار محلی نیز به این معنا دیده می‌شود: از اینجا تا به جهرم پنج گداره/گدار اولش، دیدار یاره...3.این شعر یکی از شاهکارهای سعدی در مبحث ضمایر رقصان است.
user_image
امیر
۱۳۹۷/۰۷/۱۳ - ۱۹:۵۲:۲۳
سپاس از توضیحات عالیلطفا معنای بیت چهارم را نیز منت بگذارید
user_image
سعید ورمزیار
۱۳۹۷/۰۸/۰۲ - ۱۳:۴۳:۱۹
سلام معنا ی بیت 4حیوانات وحشی برای حفظ جان از دست صیاد فرار میکنند اما من که اینگونه نیستم پس اگر محبوب قصد شکار مرا یا آزردگی مرا دارد از مقابل او فرار نمیکنم و آماده تیر خوردن از تیر انداز که همان معشوق است هستم چون دلارام می‌زند شمشیرسر ببازیم و رخ نگردانیم
user_image
بیتا
۱۳۹۷/۰۸/۰۳ - ۱۲:۱۰:۰۵
لطفا این بیت رو برای من معنی میکنید؛: مقدار یار همنفس جز من نداند هیچکس ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند اب را
user_image
۷
۱۳۹۷/۰۸/۰۳ - ۱۳:۵۵:۴۸
هیچ کس به اندازه من ارزش یار جانی را نداند، ماهی زمانی ارزش آب را میفهمد که به روی خشکی بیفتد.(من آن ماهی هستم که از آب جدا شده ام و دارم از نفس کشیدن می افتم و میمیرم)یار آب است و من ماهی و جدایی هم خشکی
user_image
حسین
۱۳۹۷/۰۸/۱۴ - ۰۹:۰۹:۳۲
با سلامبیت آخر، تاکید بر دریافت های یکی از عرفای بزرگ و معاصر و محبوسه که در آموزه هاشون تاکید دارن:نه ما؛ که خدا عاشقِ ماست"تنها عاشقی که قواعد عشق زمینی رو بر هم زده و "در ظاهر" برای معشوق خود ناز و کرشمه و آزار داره و در باطن اما، ماجرا چیز دیگه ایه": من همه نازمهمه نیاز شو آن لحظه‌ای که ناز کنمچو ناز را بگذاری همه نیاز شویمن از برای تو خود را همه نیاز کنم"عاشقِ نازدار؛ که به یکبار مزد صبر ما رو با "همه نیاز" شدن خودش و از ذیل به صدر بردن ما، عطا خواهد کرد.
user_image
فرهاد
۱۳۹۷/۰۸/۲۲ - ۰۷:۰۲:۵۸
یکی دو نفر این نظر را دارند که در سطر آخر بعد از جمله "من می روم " باید علامت سئوال گذاشته شود. جمله خبری علامت سئوال نمیخواهد. ممکن است این ادعا را بکنید که سعدی واقعا این جمله را سئوالی مطرح کرده است ولی با در نظر گرفتن مصراع اول و خطاب "بی بصر" مشهود است که جمله خبری است. ساده تر : سعدی اگر جور از طرف میکشی، بگذار و برو! بابا جان، ای بی بصر،من میرم، طرف ول نمیکنه و قلاب را هی میکشه. امید دارم بزرگ ادیبان از این شرح عامیانه شعر سعدی دلخور نشوند.
user_image
ممد
۱۳۹۷/۰۹/۰۲ - ۰۴:۵۹:۴۶
منُ یاد حرکت حسین بن علی از مکه به کوفه انداخت.
user_image
محسن
۱۳۹۷/۰۹/۲۴ - ۱۷:۳۵:۴۱
شیخ اجل سعدی!با آواز همایون شجریان روحمان را پرواز دادی! دست مریزاد
user_image
مرتضی
۱۳۹۷/۰۹/۲۷ - ۰۰:۲۶:۵۲
به نظر میاد سعدی این شعر رو به کسانی گفته که همیشه بیرون گود مدعی اند.از ماهی گفته که قدر آب (آسایش) رو نمیدونه از شناگر مدعی گفته که هنوز پاش روی زمینه از پارسایی گفته که چشمش به صنم روشن نشده تو یک کلام این شعر رو به بی بصران گفته.
user_image
محمد
۱۳۹۷/۱۰/۱۸ - ۰۴:۱۳:۴۷
باعرض سلاممعنی کلمه نشابو معنی بیتامروز حالی غرقه‌ام تا با کناری اوفتمآن گه حکایت گویمت درد دل غرقاب را
user_image
نیما
۱۳۹۷/۱۰/۲۸ - ۱۲:۴۵:۲۹
خطاب به جناب حسین که فرموده اند مصرع آخر از دریافت های عارفی معاصر و محبوس است ! شگفتا ! باید خدمتشان عارض بشوم که این دریافت و گفتار نخستین بار توسط حضرت بایزید بسطامی، ازبزرگان و والا مقامانِ طریقت و عرفان راستین (تاکید میکنم عرفان و تصوف راستین) در سده ی دوم قمری بر زبان جاری شد بایزید دوستی خداوند نسبت به خودش را مقدم بر دوستی خویش نسبت به خداوند میدانست بایزید بسطامی در مناجات های بسیاری در باب این مبحث سخن رانده که از جمله ی آن ها اینست که فرموده اند : " چندین گاه پنداشتم که من او(خداوند) را میخواهم ، خود اول او مرا خواسته بود"
user_image
محمد فردی
۱۳۹۷/۱۲/۰۵ - ۰۵:۴۹:۲۳
مصرع اول بیت آخر که درون گیومه قرار داده شده است از شاعر دیگری نمی باشد بلکه در حقیقت نقل قولی است از ملامتگری که سعدی را به خاطر تحمل جور و جفای محبوب مورد عتاب و خطاب قرار می دهد یعنی مصرع اول سخنی است از قول ملامتگران و مصرع دوم هم جواب سعدی است به ملامت آنان و هردو مصرع نیز اثر طبع استاد سخن سعدی می باشد.
user_image
مسعود صالحی
۱۳۹۷/۱۲/۱۰ - ۲۳:۴۹:۱۳
سعدی در مصراع آخر از رفتن سخن گفته استرفتن در این مصراع میتواند دو معنی متضاد داشت باشدبکی رفتن به سمت معشوق و نزدیک شدن به او و دیگری رفتن و دور شدن از معشوقاگر رفتن را همانگونه که در مصراع قبلش آمده به معنای رفتن به سمت و سوی معشوق و نزدیک شدن به او معنا کنیم در آن صورت علامت سوال باید آورده شودیعنی داره میگه:ای آدم بی بصیرت ... فکر کردی که من دارم میروم به سوی او؟... نه... اون هست که من را شکار کرده و داره قلاب را می کشهخب...اما معنای دوم این هست که شاعر میگه:والا من دارم تلاش میکنم و میروم که از او دور شوم ولی اون من را شکار کرده و قلاب را می کشه بنابراین هر دو میتواند درست باشد...اما با توجه به مصراع قبلش ، من با معنای اول موافقتر هستم و بنابراین ، قرار دادن علامت سوال از نظر من بهتر و زیباتر هست
user_image
مهرداد
۱۳۹۷/۱۲/۱۱ - ۱۲:۰۱:۲۲
واقعا زیباست.(در امواج سند) شعر امواج سند لحن حماسی و با صلابتی داره خوندنش خالی از لطف نیستبه پاس هر وجب خاکی از این ملکچه بسیار است آن سرها که رفتهز مستی بر سر هر قطعه زین خاکخدا داند چه افسرها که رفته
user_image
دومان
۱۳۹۸/۰۲/۰۱ - ۱۹:۰۸:۰۳
سلام وقت بخیر میشه بیت اول رو برام معنی کنید، دلیل اینکه میگه اول مرا سیراب کن چیه ، آیا فقط تشنگیه؟
user_image
محمد حیدری
۱۳۹۸/۰۲/۲۰ - ۱۷:۲۷:۰۴
دوستان ممنون از مطالب آموزنده تان. نمی دانم من بیت شش و مصرع اول رو نمی تونم درست بخوانم یا اشکال وزنی دارد؟
user_image
محسن ، ۲
۱۳۹۸/۰۲/۲۰ - ۱۷:۴۸:۲۵
محمد جان به خوانش غزل توجه کنی می بینی که وزن درست است
user_image
سیاه چشم
۱۳۹۸/۰۳/۱۶ - ۰۰:۴۵:۱۳
این شعر دقیقا منطبق بر عاشوراست که امام حسین علیه و اصحابه السلام، شوق شهادت را نخست از خدا برای خویش خواسته است. تشنه شهادت است و از پرودگار شربت شهادت را خواهان است. یقین بر کاری که میکند و نیز ابتدا خود قدم به میدان مبارزه میگذارد.
user_image
هادی
۱۳۹۸/۰۴/۲۱ - ۰۸:۰۲:۲۵
ممنون از عزیزی که تذکر دادند و ممنون از شما که علامت سوال تعجب و علامت سوال را در بیت آخر اضافه کردید معنی واقعی بیت با این دو علامت شهود پیدا می کند
user_image
مبین
۱۳۹۸/۰۴/۲۹ - ۰۳:۴۴:۵۷
سلامخطاب به آقا محمد، دو تا نکته: 1.نشاب به معنی تیر ها هست و 2.معنی اون بیت هم این هست که امروز حال افراد غرق شده را دارم زمانی که به کنار (ساحل) افتادم اون موقع حکایت غرقاب رو بهت میگم
user_image
ریحانه
۱۳۹۸/۰۵/۰۵ - ۱۶:۵۴:۴۵
سلام. به نظرم این شعر زیبا مشخصا در مورد حضرت ابوالفضل هستش.
user_image
عاطفه
۱۳۹۸/۰۵/۰۸ - ۰۲:۴۵:۵۱
ریاد می‌دارد رقیب از دست مشتاقان اوآواز مطرب در سرا زحمت بود بواب راوهر پارسا را کان صنم در پیش مسجد بگذردچشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب رابا سلام و عرض ادب میشه لطفا معنی این دو بیت رو بفرمایید
user_image
عاطفه
۱۳۹۸/۰۵/۰۸ - ۰۲:۴۸:۰۱
هر پارسا را کان صنم در پیش مسجد بگذردچشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب راو فریاد می‌دارد رقیب از دست مشتاقان اوآواز مطرب در سرا زحمت بود بواب رامیشه لطفا معنی این دو بیت رو بفرمایید
user_image
۷
۱۳۹۸/۰۵/۰۸ - ۱۲:۱۲:۴۸
هر پارسا را کان صنم در پیش مسجد بگذردچشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب راآن بت(زیبارو) که از جلوی مسجد بگذرد هر پارسا(اهل مسجد) که چشمش بر هلال ابروی او بیفتد مهراب(هلالی شکل) را بی خیال میشود.Goodbye mosqueدل و دین از دست میزهد با گذر ابروکمانفریاد می‌دارد رقیب از دست مشتاقان اوآواز مطرب در سرا زحمت بود بواب رارقیب:مراقب/بادیگاردبواب:باب دار/دربانبادیگارد از دست مشتاقان سمج ابرو کمان فریادش بلند شده است ولی (میدانیم) اگر از درون سرایی بانگ خوش ساز و آواز به بیرون رسید مردمان هجوم می آورند و دربان به دردسر می افتد.
user_image
مصطفی
۱۳۹۸/۰۶/۲۳ - ۱۷:۰۴:۲۸
همایون شجریان این غزل سعدی رو زنده کرد انصافا
user_image
امیر
۱۳۹۸/۰۷/۱۰ - ۲۳:۵۰:۰۶
مرتضی برجسته خواننده قدیمی هم در اولین آلبومش این شعر را خوانده، ولی اسم آهنگش را نمیدانم. البته و صد البته که استاد شجریان خیلی خیلی بهتر آن را اجرا کرده.
user_image
رفیعی
۱۳۹۸/۰۸/۰۲ - ۰۱:۵۲:۱۰
یَرغو در واقع نام دادگاه های دورانِ مغول هستش,که در این جا مجازا به معنیِ دعوی و شکایت نامه استقاآن هم لقبِ شاهانِ مغولی در دورانِ ایلخانان و نوادگان چنگیز هستش که در اینجا مجازا به معنای دادگاهه.سعدی میگه که اگر نسبت به محبوب بی وفا بودم,شکایتم رو به نزد دادگاه و قاضیِ عموم میبردم,(که اینگونه نیست و شکایت به نزدش نمیبرم)قاضیِ کافر, کفارِ دینش و دشمنانش رو اعدام میکنه اما محبوب, به جای دشمنان,دوستان رو میکشه!
user_image
احد
۱۳۹۸/۰۹/۲۲ - ۰۰:۵۶:۱۸
شاید بجای ای بی بصر من می روم...بهتر باشه که ای بی بصر گر می روم....
user_image
مونا
۱۳۹۸/۰۹/۲۸ - ۱۸:۵۱:۴۶
استاد شجریان انقدر زیبا این رو خونده،انقدر زیبا که گوش کنید به یک عالم دیگه خواهید رفت...
user_image
...
۱۳۹۹/۰۲/۰۲ - ۰۱:۵۸:۵۴
در چند جا دوستان اشاره کردند که"نَشّاب" به معنی تیرانداز است . بله درسته اما از نظر من بهتر است در این مصرع" نُشَاب " بخوانیم، به معنای تیرها که بسیار خوش معنی و خوش آهنگتر است
user_image
...
۱۳۹۹/۰۲/۰۲ - ۰۲:۱۳:۳۹
اصلاح حاشیه قبلی : بهتر است " نُشّاب " بخوانیم
user_image
بابایی
۱۳۹۹/۰۲/۰۵ - ۰۷:۵۵:۳۹
در میان حاشیه ها شخصی بنام آقای فرهاد، این جمله ؛ (من میروم ای بی بصر) را جمله خبری دانسته اند. وبر این اساس اشاره کرده اند که نباید علامت ؟ گذاشت.به نظر بنده حق با ایشان است. چرا که در دیگر اشعار سعدی همین مضمون وبا شکل گویا تری دیده میشود.؛گویند برو زپیش جورشمن میروم، او نمیگذارد.
user_image
هیرسا
۱۳۹۹/۰۳/۰۸ - ۰۹:۳۳:۵۳
با سلام بیت پنجم مصراع دوم را نیز همایون شجریان دریکی از تصنیف هایشان اورده اند. با تشکر. :)
user_image
امیر کرمانشاهی
۱۳۹۹/۰۳/۱۷ - ۱۲:۴۲:۵۶
با سلام خدمت اهل ادب و شعر با اینکه شعر زیباست ولی من نکته ای در باره این بیت دارم و به نظرم سعدی در مصرع دوم اگر اینگونه می سرود مصرع را موزونتر می کرد.مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کسماهی که بر خشکی فتد، قیمت بداند آب را
user_image
مهدی مجتهدپور
۱۳۹۹/۰۴/۲۷ - ۱۱:۱۵:۴۴
چرا عده ای علاقه دارند به هر پدیدۀ زیبا، رنگ و روی مذهبی بدهند؟ به گمان من این شعر صرفا وصف زیبایی های زمینی است و ربطی به دین و مذهب و عاشورا و اینها ندارد. چرا می خواهید هر چیز زیبا را خراب کنید؟
user_image
هادی افشاری
۱۳۹۹/۰۶/۰۴ - ۰۰:۳۳:۰۰
واقعا استاد سخن سعدی بقدری زیبا این شعر رو سروده که به جرات میتوان گفت هیچ کس نمونه آنرا نمیتواند بسرایدبیت اول مصرع دوم نوعی بدعت گذاشته شده که غالبا رسم بر اینست که گفته شود اول به دوستان اب را بده بعد بده بمن اما زیبایی بی نظیر این بیت اینست که میگوید اول مرا سیراب کن وانگه بده اصحاب را،یا بیت دوم شب خوش گفتن به خواب یک ترکیب بینهایت زیباست
user_image
رها
۱۳۹۹/۰۶/۲۵ - ۱۴:۴۳:۰۲
شاههکاره شاهکار
user_image
سجاد
۱۳۹۹/۰۷/۲۰ - ۰۱:۳۰:۲۸
سعدی چو جورش میبری دیگر نزدیکش مرو.اینجا سعدی مورد سرزنش قرار گرفته که دست از عشق بردارد که رنج نبیندای بی بصر من میروم؟ او میکشد قلاب را ...ماهی که به قلاب گیر میکند دیگر اختیاری نداردو این ماهیگیر است که قلاب را بالا میکشدو عشق همچون ماهیگیری ماهی را از آب با بالا میکشد و عاشق از خود اختیاری نداردو دیگران بی بصیرتانند که متوجه نمیشوند ...
user_image
مژده
۱۳۹۹/۰۸/۱۵ - ۰۵:۱۰:۱۶
حسی که از این شعر دریافت کردم این بود که سعدی پس از غوطه ور شدن در بحر عشق به کنار آب رسیده «امروز حالی غرقه ام تا با کناری اوفتم، آنگه حکایت گویمت غرق دل غرقاب را» ،و الان آنچنان مشتاق تجربه دوباره است که قراری برایش نمانده، «ز اندازه بیرون تشنه ام ساقی بیار آن آب را»«مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کس» و «روز فراق دوستان شب خوش بگفتم خواب را» با محبوبی همسفر شده که تجربه جدیدی رو براش رقم زده و بعد از اون تجربه و جدایی ، مفهوم دنیا براش تغییر کرده و هر چیزی در این دنیا به یاد محبوب میندازتش و به سمت اون میکشوندش«آواز مطرب در سرا زحمت بود بواب را»و در آخر این که این اتفاق به یک باره نیافتاده و خود سعدی برای رسیدن به این حال تلاش زیادی کرده «وقتی در آبی تا میان دستی و پایی میزدم» اما خوب تا محبوب نخواد این حال برا کسی میسر نمیشه و اونه که انتخاب میکنه چه کسی رو در این بحر به دنبال خودش بکشونه «او میکشد قلاب را»
user_image
سما
۱۳۹۹/۰۹/۰۲ - ۰۵:۲۳:۰۲
لطفا بیت (فریاد می دارد رقیب از دست مشتاقان او/آواز مطرب در سرا زحمت بود بواب را) را معنی کنید. سپاس فراوان
user_image
نورالدین
۱۳۹۹/۰۹/۱۲ - ۱۷:۳۳:۱۱
به آن دسته از دوستانی که گفتند بیت اخر بعد از «ای بی‌بصر من میروم» علامت سوال میخواهد، باید بگویم شدیدا اشتباه میکنید و به دوستان زحمتکش سایت هم پیشنهاد می‌کنم با تحقیق بیشتر، این بیت رو تصحیح کنند سپاس
user_image
مهرداد
۱۳۹۹/۱۱/۰۹ - ۱۵:۰۷:۲۵
البته در مورد بیت "گر بی وفایی کردمی...الخ" در مورد معنی یرغو توضیحی که باید بدم صرف کلمه یرغو معنی دادخواست نمیده : یرغو یکی از فرماندهان مغولان بوده که تو فتح ایران نصیب داشته و هنوز هم در شهرستان مهاباد آذربایجان غربی منطقه ای به نام پردی یرغو (پل یرغو) وجود داره که بر اساس روایت سینه به سینه مردم منطقه پل اولیه روی رودخانه مهاباد بدستور همان فرمانده ساخته شده ( به شخصه برای این شخص هیچ مستندی ندیدم) و قاآن هم همان قوبیلای قاآن شاه یا به اصطلاح مغولان فرمانده ارشد بوده که در سفرنامه مارکوپولو هم نام برده شده ازش و دوران حکومت وی سه کشیش مسیح دین مسیح رو به وی عرضه کردن که داستان مفصلی داره و خواندنیست که به دوستان پیشنهاد میدم حتما بخوانند که با توجه به این جنبه معنی نزدیک انگار فرمانده ( دون رده ) را به مافوق یا به هم مسلک گزارش کردنه ( حکایت از کار بیهوده ) که البته با ظاهر مصراع دوم هم همخوانی داره ولی با توجه به توضیحات اخیر در همین حاشیه متعارض هست ولی صرفا جهت آگاهی دوستان عرض شد و اما فارغ از این بعد تاریخی در مورد کلمه یرغو که بعد از حمله مغول به تدریج مصطلح شده به تناسب فعل وابسته معانی متفاوتی دارد از جمله یرغو خواستن : باز پرسی کردن ، یرغو بردن ( مطابق همین بیت ) دادخواهی کردن به تداول امروزی کاری/موضوعی رو به دادگاه و محاکمه کشیدن دوشمن کم و کاست بنده را معذور بدارند
user_image
حامو
۱۳۹۹/۱۱/۱۱ - ۱۱:۴۲:۰۹
علامت سوال مصرع اخر از کجا امده ، چون بدون علامت سوالم معنی میده
user_image
پدرام اسلامی
۱۳۹۹/۱۲/۱۴ - ۰۲:۰۲:۴۶
سلام.بیت آخر علامت سوال ندارد.واقعا بسیار روشن است!چطور سوالی کرده اید؟
user_image
ناشناس
۱۴۰۰/۰۱/۰۹ - ۰۲:۵۳:۴۱
فقط این بیت که میگهمقدار یار هم‌نفس چون من نداند هیچ کسماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را
user_image
مهدی
۱۴۰۰/۰۲/۰۳ - ۰۹:۵۶:۵۰
مرتضی برجسته نیز این آهنگ را به نام «ماهی» در سال 1354 خوانده است:پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
nabavar
۱۴۰۰/۰۴/۲۱ - ۱۸:۱۰:۲۹
جناب حمید رضا!  «سعدی! چو جورش می‌بری نزدیک او دیگر مرو» ای بی‌بصر! من می‌روم؟ او می‌کشد قلاب را با علامت سؤال هم معنای خوبی می داد، به خود می گوید که نزدیک یار نرو، ولی باز به خود می تازد  که:ای ناآگاه  مگر من میروم؟ این من نیستم که می روم، اوست که مرا به سوی خود می کشد. درین مانا: عقل گوید مرو که جور بری ،،، عشق گوید بیا کام بری. 
user_image
nabavar
۱۴۰۰/۰۴/۲۱ - ۱۸:۴۳:۴۳
گرامی غزل! با پوزش ” سپاسگزار “  درست تر است
user_image
nabavar
۱۴۰۰/۰۴/۲۲ - ۱۸:۰۸:۴۸
گرامی غزل! اگر توجه کرده باشید نوشته بودم: با علامت سؤال هم معنای خوبی میداد، که هر دو نظر را تأئید کرده بودم. حال که می گویید به شعر علاقه دارید غزلی از ” نیا “ تقدیم به شما: نگاه دوست دوسترا آنگوشه ی ابروش مارا خوشترست کشتی  توفانی  دل  را نگاهش  لنگرست آنچه  را  در  آسمانت  جلوه گر داری بیار درزمین مارا دوچشم مهوشش افسونگرست گر گل باغ تمام عاشقان یاس است و غم در  گلستان  من  عاشق  همه  نیلوفرست جز به رخسارش ندارم چشم ، خاطر پُر زِ اوست در  قیاسش  لؤلؤ لالا  بَرَم   خاکستر ست روح پرور عالمی  دارد  هوای  کوی دوست باده ی نوشین دیدارش به سیمین ساغرست از زبان  بلبل خوشخوان  شنو اسرار دهر جان عاشق  را امید  زندگانی دلبر ست سوسن آزاده  پنهان با صبا آهسته گفت ای خوش آن بندی که چون زنجیر گیسو زیورست ناله ی شبهای بیداری و چشم پر گهر ای بسا سِحری کند، بینی که یارت در َبَرست عود  دل  در آتش  مهرش چه غوغا می کند ساز او جان ” نیا “ را نغمه ی خنیاگرست
user_image
nabavar
۱۴۰۰/۰۴/۲۳ - ۱۸:۲۱:۰۲
گرامی غزل! باکمال میل: nnabavaran@gmail.com
user_image
مهریار mohsen.۲۹۸@gmail.com
۱۴۰۰/۱۰/۱۸ - ۰۳:۴۰:۱۲
در بیت "یرغو به قاآن بردمی" منظور این است که "دادخواهی از شاه پیش شاه ببرم ؟" در جای دیگر فرموده است که چون دوست دشمن است شکایت کجا برم ؟
user_image
محمدحسین مسعودی گاوگانی
۱۴۰۰/۱۲/۱۶ - ۱۳:۱۳:۲۴
در این غزل یک ارتباط عمودی هم بین کلمات و ابیات شعر وجود دارد. از همون آب در مصرع اول گرفته تا قلاب در مصرع آخر و دریا و ماهی و ... در اواسط شعر و این شاهکار سعدی است  
user_image
فاطمه زندی
۱۴۰۱/۰۶/۱۲ - ۰۳:۲۶:۳۶
وزن : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن بیت اول   زاندازه بیرون تشنه ام ، ساقی بیار آن آب را اوّل مرا سیراب کن ، وآنگه بده اصحاب را ای ساقی آن باده را بیاور که بیش از حد به آن مشتاقم . اول با آن باده مرا سیراب و سرمست کن و سپس آن را به اصحاب و یاران بنوشان . [ آب = شراب / اصحاب = جمع صاحب به معنی یاران و دوستان ]  بیت دوم من نیز چشم از خواب خوش برمی نکردم پیش از این روز فراق دوستان ، شب خوش بگفتم خواب را من نیز پیش از این شیفتگی از خوابِ خوش چشم باز نمی کردم . اما هنگامی که به فراق و جدایی مبتلا شدم . با خواب بدرود کردم . یعنی دوری از یار ، خوابِ خوش را از چشمانم ربود . [ بر کردن چشم = باز کردن چشم / روز = روزگار ، دوره ] بیت سوم هر پارسا را کان صنم در پیشِ مسجد بُگذرد  چشمش بر ابرو افکَند ، باطل کند محراب را هرگاه آن معشوق زیبارو از پیشِ مسجد پارسایی بگذرد و چشم آن پارسا بر ابروی او بیفتد . نمازش باطل می گردد . [ پارسا = عابد و زاهد / صنم = بت / محراب = جایی در مسجد که امام در آنجا نماز می گذارد ، قبله ]  بیت چهارم من صیدِ وحشی نیستم در بندِ جانِ خویشتن  گر وی به تیرم می زند ، اِستاده ام نُشّاب را من همانند صید وحشی نیستم که در بندِ جانِ خویش باشم . اگر او با تیر قصدِ جانم را کند . در برابر تیرهای او ایستاده ام و نمی گریزم . [ نُشّاب = تیرها ] بیت پنجم مقدار یار هم نَفَس چون من نداند هیچ کس  ماهی که بر خشک اوفتد ، قیمت بداند آب را همانطور که ماهی هنگامِ روی خشکی افتادن ، قدرِ آب را می داند . من نیز ارزش یارِ هم نَفَس را که برای من مثلِ ارزشِ آب برای ماهی است ، بهتر از هر کس می دانم . من برای زنده ماندن به یار و همدم نیازمندم . همانطور که ماهی به آب نیاز دارد . [ مقدار = قدر و قیمت ، ارزش و اعتبار / هم نفس = هم صحبت و همراه ، موافق ]  بیت ششم وقتی در آبی تا میان ، دستی و پایی می زدم اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را روزگاری در آبی کم عمق که تا کمرم بیش نبود دست و پا می زدم و خود را می رهانیدم . افسوس که به خطا ، دریای ژرف و بی پایاب عشق را همان آبِ کم عمق پنداشتم . یعنی تصوّر می کردم که می توان در بحرِ عشق هم دست و پایی زد و خود را نجات داد ولی افسوس که در آن غرق شدم و مجالِ دست و پا زدنی برایم باقی نماند . [ میان = کمر / بی پایاب = عمیق و ژرف ]  بیت هفتم امروز حالا غرقه ام ، تا با کناری اوفتم آنگه حکایت گویمت درد دل غرقاب را اینک که غرقۀ این دریایم ، باش تا آب مرا به ساحل اندازد . آنگاه دردِ دلِ خویش را از آن غرقاب و گرداب برایت بیان خواهم کرد . یعنی عاشق نمی تواند احوالِ عشق را در زمانِ غلبۀ شوق بیان کند . [ با = در اینجا به معنی «به» بکار رفته است / کنار = ساحل و کنارۀ دریا / غرقاب = آبِ عمیق که شخص را غرق کند ، مقابل پایاب ]  بیت هشتم گر بی وفایی کردمی ، یَرغو به قاآن بردمی  کآن کافر اعدا می کُشد ، وِاین سنگ دلِ احباب را اگر پیمان شکن و بی وفا بودم ، دادخواهی به نزدِ حاکم می بردم بدین مضمون که آن حاکمِ بی دین ، دشمنان را از پای درمی آورد و این محبوبِ سنگدل ، دوستان را . [ یَرغو = شکایت و دادخواهی / قاآن = لقبِ پادشاهان ترکستان و چین باشد ، خاقان چین / اعدا = جمع عدو ، دشمنان / احباب = جمع حبیب ، دوستان و عاشقان ]  بیت نهم فریاد می دارد رقیب از دستِ مشتاقان او  آوازِ مطرب در سرا زَحمت بُوََد بَوّاب را نگهبان و مراقبِ معشوق از دستِ عاشقان و شیفتگان او به ستوه آمده است . همانطور که آوای رامشگران در کاخ ، نگهبانان را به زحمت می اندازد . ( احتمالاََ از آن روی که مردم برای لذّت بردن از نوای موسیقی به کاخ روی می آوردند ) . [ فریاد داشتن = به ستوه آمدن ، زاری کردن / رقیب = نگهبان و مراقب ، کسی که مواظبِ معشوق است و عاشق را از او دور می کند ، معمولاََ دایۀ دختر این نقش را بر عهده داشت و گاهی هم عاشق و معشوق از غفلتِ رقیب استفاده کرده و با اشاراتِ چشم و ابرو ، قول و قرار می گذاشتند و سخنان خود را به یکدیگر می گفتند / مشتاقان = آرزومندان ، عاشقان / مطرب = به طرب آرنده ، رامشگر و نوازنده / بوّاب = دربان و نگهبان ] بیت دهم سعدی ، چو جَورش می بری ، نزدیک او دیگر مرو  ای بی بصر ، من می روم ؟ او می کشد قُلّاب را ناصح به سعدی می گوید : ای سعدی ، وقتی او به تو ستم روا می دارد ، پس دیگر به نزدِ او مرو . سعدی
پاسخ می دهد : ای کور دل ، مگر من به نزد او می روم ؟ او مرا چون ماهی به دام افکنده و قلّاب را می کشد . [ جور = ظلم و ستم / بی بصر = نابینا و بی بصیرت / قلّاب = آهن پارۀ سرتیز و کج که بدان ماهی را شکار کنند (لغت نامه) ] _ در این بیت : سعدی به ماهی ، و محبوب به صیاد تشبیه شده است . منبع : شرح غزلهای سعدی  دکتر محمدرضا برزگر خالقی  دکتر تورج عقدایی  سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟ از گلستان ِ ما بِبَر طبقی  شاد و تندرست باشید ..
user_image
داود پورسلطان
۱۴۰۱/۰۸/۰۹ - ۰۵:۳۵:۴۶
با سلام خدمت دوستان فرهیخته  در بیت اخر من می روم سوالی هست  چون اگر خبری باشد جور در نمی اید که کسی هم با میل خودش برود هم توسط قلاب کشیده شود 
user_image
یوسف شیردلپور
۱۴۰۱/۱۱/۱۲ - ۲۳:۴۲:۲۵
درود برهمه عزیزان وهزاران درود بیکران نثار روح بلند سعدی جان استاد سخن عشق دربیت اخر شاید بشود جای ای بی بصر من می روم اومیکشد قلاب را، این طور بشود خواند! ای بی بصر من می نروم اومیکشد قلاب را، اما بقول دوستان صاحب نظر همان طور که درشعر وغزل هم هست بهتراست نظردوستان هم متین است🙏  
user_image
ح.ا.ا ا.ا.ه
۱۴۰۱/۱۲/۰۷ - ۰۸:۱۷:۵۹
دوستان هر جور که مایل هستید میتونید بخونید. سخن شاعر گاهی تحمل چند قرائت رو داره. سلیقه و خواست مخاطب هم از طرف شاعر مورد نظر بوده گویا. این آیات قرآن نیست«نعوذ بالله» که لغت ها و اعراب درش مهم باشه. هر کسی از ظن و سلیقه خودش(تاجایی که معنا و وزن رو خراب نکنه) میتونه یار غزل و شعر بشه! برای سلیقه، استدلال نه نیازه نه مفید. یا علی!  
user_image
Amir Teymoury
۱۴۰۲/۰۱/۲۹ - ۲۳:۵۲:۴۵
شعر خیلی زیباییست هم چنین با صدای زیبا استاد همایون شجریان 
user_image
Eren
۱۴۰۲/۰۶/۲۹ - ۰۸:۳۳:۲۲
خیلی خیلی زیباست اولین بار این شعر رو من در تصنیف قلاب جناب همایون شجریان شنیدم. بخاطر علاقه ام به شعر با وجود اینکه اصلا هیچ آشنایی با وزن تخصصی اشعار ندارم ولی سعی میکنم همیشه شعر رو برای خودم معنی کنم به نظرم در مصرح " مقدار یار هم‌نفس چون من نداند هیچ کس" باید واژه " مقدار" کسره بگیره و بصورت زیر خوانده و نوشته بشه « مقدارِ یارِ همنفس چون من نداند هیچ کس » ارزش و قدر یار همراه را هیچ کسی مثل من نمیداند
user_image
مرتضی قاسمی
۱۴۰۲/۱۱/۱۲ - ۰۴:۱۲:۳۶
سلام چرا میفرماید اول مرا سیراب کن ؟ و بعد اصحاب را؟