
سعدی
غزل شمارهٔ ۸۷
۱
گر کسی سرو شنیدهست که رفتهست این است
یا صنوبر که بناگوش و برش سیمین است
۲
نه بلندیست به صورت که تو معلوم کنی
که بلند از نظر مردم کوتهبین است
۳
خواب در عهد تو در چشم من آید هیهات
عاشقی کار سری نیست که بر بالین است
۴
همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت
وآنچه در خواب نشد چشم من و پروین است
۵
خود گرفتم که نظر بر رخ خوبان کفر است
من از این بازنگردم که مرا این دین است
۶
وقت آن است که مردم ره صحرا گیرند
خاصه اکنون که بهار آمد و فروردین است
۷
چمن امروز بهشت است و تو در میبایی
تا خلایق همه گویند که حورالعین است
۸
هر چه گفتیم در اوصاف کمالیت او
همچنان هیچ نگفتیم که صد چندین است
۹
آنچه سرپنجهٔ سیمین تو با سعدی کرد
با کبوتر نکند پنجه که با شاهین است
۱۰
من دگر شعر نخواهم که نویسم که مگس
زحمتم میدهد از بس که سخن شیرین است
تصاویر و صوت


نظرات
عباس مشرف رضوی
پاسخ: با تشکر، مطابق پیشنهاد شما، «بلندیست» با «بلند است» جایگزین شد. بعدا با تصحیح فروغی مقایسه کردیم و دیدیم علیرغم آن که پیشنهاد جناب مشرف رضوی را در حاشیه به عنوان بدل آورده در متن همان «بلندیست» را ذکر کرده. لذا جهت یکدستی با آن تصحیح، متن را به نقل قبل برگرداندیم.
. دکتر شکوهی
سعید
فرامرز
خسروع
روفیا
ناشناسا
عباس مشرف رضوی
عباس مشرف رضوی
سیدمحمد
سیدمحمد
روح
پریشان روزگار
امید
نیما
احمدی
الهام ملک محمدی
زارعی
boowiso
Polestar
سید
محمد حسن ارجمندی
ناصر فیض
ناصر فیض
فاطمه زندی