سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۸۹

۱

بتا هلاک شود دوست در محبت دوست

که زندگانی او در هلاک بودن اوست

۲

مرا جفا و وفای تو پیش یکسان است

که هر چه دوست پسندد به جای دوست نکوست

۳

مرا و عشق تو گیتی به یک شکم زاده‌ست

دو روح در بدنی چون دو مغز در یک پوست

۴

هر آنچه بر سر آزادگان رود زیباست

علی‌الخصوص که از دست یار زیباخوست

۵

دلم ز دست به در برد سروبالایی

خلاف عادت آن سروها که بر لب جوست

۶

به خواب دوش چنان دیدمی که زلفینش

گرفته بودم و دستم هنوز غالیه‌بوست

۷

چو گوی در همه عالم به جان بگردیدم

ز دست عشقش و چوگان هنوز در پی گوست

۸

جماعتی به همین آب چشم بیرونی

نظر کنند و ندانند کآتشم در توست

۹

ز دوست هر که تو بینی مراد خود خواهد

مراد خاطر سعدی مراد خاطر اوست

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 660
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 466
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده در ۹۲۶ هجری قمری » تصویر 522
حمیدرضا محمدی :
محسن لیله‌کوهی :
سعیده تهرانی‌نسب :
پری ساتکنی عندلیب :
سهیل قاسمی :
نازنین بازیان :
فاطمه زندی :
مریم فقیهی کیا :

نظرات

user_image
رضا سعدی
۱۳۹۲/۰۷/۲۳ - ۰۷:۵۱:۴۲
1. بتا (beta) = بگذار
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۷/۲۳ - ۰۷:۵۶:۴۴
هلاک پهلوی بوده هولک بوده است به عربی رفته است
user_image
سعید
۱۳۹۳/۰۱/۲۲ - ۰۶:۵۸:۵۷
در کنار زیبایی فراوان این غزل،این بیت که فرمود:به خواب دوش چنان دیدمی که زلفینشگرفته بودم و دستم هنوز غالیه بوستچقدر استادانه و ظریف و قشنگ است.
user_image
بینوا
۱۳۹۴/۰۹/۲۴ - ۰۲:۰۲:۰۴
جناب سعدیبا سپاس از توضیحتان . بتا = بهل تا = بگذار تابا ارادت
user_image
صالح
۱۳۹۵/۰۴/۳۱ - ۰۵:۰۱:۰۲
باسلام. دکتر انوری و همه علاقه مندان به ادبیات باید بدانند که سعدی(شاعر قرن هفتم) هیچ تکلیفی به رعایت اسلوب شعرا و نویسندگان قرن 3 و 4 ندارد. به ویژه اینکه سبک شعری در قرون 3 و 4 بیشتر "خراسانی" است اما سبک سعدی به اصطلاح "عراقی" میباشد.یادمان باشد استادی سخن، جامه ای است که از دیرباز بر قامت سعدی دوخته شده است.
user_image
صالح
۱۳۹۵/۰۵/۰۱ - ۰۰:۴۵:۴۷
اگر عدم تقلید و تبعیت از نثر و شعر پیشینیان اشکال است، سعدی پر اشکالترین شاعر و نویسنده فارسی است!به قول خودش:کهن جامه ی خویش پیراستن/ به از جامه عاریت خواستن
user_image
ایزد مهر
۱۳۹۵/۰۹/۲۷ - ۱۴:۳۹:۱۴
بتا= betaاز مصدر تاییدن در قدیم به معنای مراقب باش.این مصدر امروزه به شکل پاییدن تغییر شکل یافته
user_image
ح.گ.
۱۳۹۷/۰۹/۰۸ - ۲۳:۳۳:۰۷
حظ بصر ببرید از شکسته نستعلیق این غزل، به قلم مرحوم عبدالمجید طالقانی:پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
۷
۱۳۹۷/۰۹/۰۹ - ۰۱:۰۹:۰۶
به خواب دوش چنان دیدمی که زلفینشگرفته بودم و دستم هنوز غالیه‌بوستبیچاره انوریدوش به خواب چنان میدیدم که انگشتها در خلقه زلفش کرده ام.اکنون به به، به به، چه دستان خوشبوییچنان دیدمی: میدیدم(در خواب) و میبینم (در بیداری)زلفین:خلقه در خانه یا صندوق که قفل بدان آویزند و اشاره به حلقه زلفتو حلقه و من قفلمشاید که شوی جفتم
user_image
nabavar
۱۳۹۷/۰۹/۰۹ - ۰۳:۱۳:۲۵
جناب حمید رضا اتفاقاً سعدی همین مطلب را رعایت کرده ولی گویا بنا بر رعایت وزن شعر جای ” یا “ ی مورد نظر را در مصرع قبل آورده که : {به خواب دوش چنان دیدمی که گرفته بودم} زلف یار را.به جای دیدم که گرفتمی ، گفته دیدمی که گرفته بودم. به نظر جای ایراد نیستبا درود
user_image
فاطمه زندی
۱۴۰۱/۰۷/۱۵ - ۰۱:۴۰:۳۲
وزن : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات  بِتا هلاک شود دوست در محبّت دوست که زندگانی او در هلاک بودن اوست معنی بیت اول  ۱ _ بگذار دوست در راه محبّت ورزیدن به محبوب خویش هلاک گردد ، زیرا زندگی حقیقی عاشق از میان برخاستن اوست . [ بِتا = بگذار ، مخفّف «بهل تا» نیز می باشد (لغت نامه) / دوست = دوستدار و محبّ ، عاشق و معشوق ] مرا جفا و وفای تو پیش ، یکسان است که هر چه دوست پسندد به جای دوست ، نکوست معنی بیت دوم  ۲ _ در نزد من جفا و وفای تو برابر است ، زیرا چیزی که دوست در حقّ دوست می پسندد نیکوست . [ وفا = مقابل جفا به معنی وعده به جا آوردن و به سر بردن دوستی و عهد و پیمان ، ثبات در قول و سخن و دوستی / به جایِ = در حقِّ ] مرا و عشق تو گیتی به یک شکم زاده ست دو روح در بدنی چون دو مغز در یک پوست معنی بیت سوم  ۳ _ گیتی مرا و عشق تو را یکجا به وجود آورده است ، یعنی عشق تو همزاد من است . در حقیقت من و تو مثل دو روح هستیم در یک جسم ، همچنان که دو مغز در زیر یک پوست قرار دارند . هر آنچه بر سر آزادگان رود زیباست  علی الخصوص که از دست یار زیباخوست معنی بیت چهارم  ۴ _ وارستگان و عاشقان راستین هر چه برایشان پیش آید . نیکو تلّقی می کند ، به ویژه اگر عامل این پیش آمدها یار خوش منش آنان باشد . [ آزادگان = فارغ بالان ، کسانی که از دنیای مادّی رسته اند / علی الخصوص = به خصوص ] دلم ز دست به در بُرد سروبالایی خلاف عادتِ آن سروها که برلب جوست معنی بیت پنجم  ۵ _ معشوق سروبالایی دل از کفم ربود ، بر خلاف عادت سروهای لب جو که بدین سان توانایی دلربایی ندارند . [ دل از دست به در بردن = کنایه از شیفته و بی قرار کردن ] به خواب دوش چنان دیدمی که زلفینش  گرفته بودم و دستم هنوز غالیه بوست معنی بیت ششم ۶ _دیشب در خواب دیدم که گیسوان معطّر او را در دست گرفته بودم . اینک پس از بیداری هنوز هم می توان بوی خوش گیسوان او را از دستانم استشمام کنم . [ دوش = دیشب / زلفین = مو و حلقۀ گیسو (لغت نامه) / غالیه = مادّه ای است خوشبو و سیاه رنگ مرکّب از مشک و عنبر و جز آن که موی را با آن خضاب کنند (لغت نامه) ] چو گوی در همۀ عالَم به جان بگردیدم  ز دست عشقش و ، چوگان هنوز در پی گوست معنی بیت هفتم  ۷  _از دست عشق او سراسر جهان را چون گوی ، جانانه درنوردیدم . ولی چوگان عشق معشوق هنوز هم مرا مانند گوی سرگردان می خواهد . [ گوی = توپ و گلوله ای چوبین که در بازی چوگان از آن استفاده می شود / چوگان = چوبی با دستۀ راست و باریک و سرِ کج که با آن در چوگان بازی گوی را می زنند ] جماعتی به همین آب چشم بیرونی  نظر کنند و ندانند کآتشم در توست معنی بیت هشتم  ۸ _ گروهی به این اشک ظاهری من می نگرند و از آتش و سوزش درونم آگاهی ندارند . [ تو = درون و اندرون / آتش = کنایه از سوز عشق ] ز دوست هر که تو بینی مراد خود خواهد  مراد خاطر سعدی مراد خاطر اوست معنی بیت نهم  ۹ _ هر کس می خواهد از قِبَل دوست به کام دل رسد . امّا آرزوی قلبی سعدی همان است که دوست آن را آرزو می کند . [ مراد = میل و آرزو / خاطر = دل ] منبع : شرح غزلهای سعدی  دکتر محمدرضا برزگر خالقی  دکتر تورج عقدایی  سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟ از گلستان ِ ما بِبَر طبقی  شاد و تندرست باشید .