
سعدی
شمارهٔ ۱۰
۱
بخت و دولت به برم زآب روان باز آمد
وز سعادت به سرم سرو روان باز آمد
۲
پیر بودم به وصال رخ خوبش همه روز
باز پیرانه سرم بخت جوان باز آمد
۳
دوست باز آمد و دشمن برمید از پیشم
شکر نعمت که به تن جان گران باز آمد
۴
مژدگانی بده ای دوست که محنت بگذشت
نعمت فتح و گشایش به زمان باز آمد
۵
دولت آمد به بر و بخت و سعادت برسید
مشتری از سر شادی به کمان باز آمد
۶
آفتاب کرم و ماه ضیا هم برسید
تاج اقبال و کرامت به عیان باز آمد
۷
سعدیا تاج سعادت دگر از نو برسید
کان نگار شده چون آب روان باز آمد
تصاویر و صوت

نظرات
کسرا
محسن