سعدی

سعدی

شمارهٔ ۱۰

۱

بخت و دولت به برم زآب روان باز آمد

وز سعادت به سرم سرو روان باز آمد

۲

پیر بودم به وصال رخ خوبش همه روز

باز پیرانه سرم بخت جوان باز آمد

۳

دوست باز آمد و دشمن برمید از پیشم

شکر نعمت که به تن جان گران باز آمد

۴

مژدگانی بده ای دوست که محنت بگذشت

نعمت فتح و گشایش به زمان باز آمد

۵

دولت آمد به بر و بخت و سعادت برسید

مشتری از سر شادی به کمان باز آمد

۶

آفتاب کرم و ماه ضیا هم برسید

تاج اقبال و کرامت به عیان باز آمد

۷

سعدیا تاج سعادت دگر از نو برسید

کان نگار شده چون آب روان باز آمد

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 1017

نظرات

user_image
کسرا
۱۳۹۴/۰۴/۱۸ - ۱۰:۳۴:۰۱
چه مستانه سرودی این شعر رو سعدی گلم... کاش.. کاش واقعا اون روز که این شعر رو نوشتی یارت باز اومده باشه و رنگ شادی دنیا رو دیده باشی سعدی خوبم...
user_image
محسن
۱۳۹۹/۰۸/۳۰ - ۱۷:۳۷:۳۸
مصرع اول بیت دوم:نوشتید:پیر بودم به وصال رخ خویش همه روز به گمانم درست:پیر بودم به وصال رخ خوبش همه روزباشد.