سعدی

سعدی

شمارهٔ ۱۱

۱

رفت آن کم بر تو آبی بود

یا سلام مرا جوابی بود

۲

از سر ناز وز سر خوبی

هر دمی با منت عتابی بود

۳

وعده‌های خوشم همی دادی

گویی آن وعده‌ها سرابی بود

۴

روزگار وصال چون بگذشت

گویی آن روزگار خوابی بود

۵

بر کف من ز دست ساقی بزم

هر نفس ساغر شرابی بود

۶

خستهٔ مانده‌ام نمی‌پرسی

که مرا خستهٔ خرابی بود

۷

حبذا آنکه از زکات لبت

عاشقان تو را نصابی بود

۸

سعدیا چون زمان وصل گذشت؟

ای دریغا که چون سرابی بود

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 1017

نظرات

user_image
کسرا
۱۳۹۴/۰۴/۱۸ - ۱۰:۳۹:۱۸
ای داد بی داد... در تکه قبلی ( شماره 10) سعدی از اومدن یارش سروده و خوشحاله... ولی اینجا به فاصله ی 1 شعر گویا دوباره یار بی وفا رفته و بازهم سعدی ما در سوگ فراق نشسته... چقدر این بیت سعدی زیباست روزگار وصال چون بگذشتگویی آن روزگار خوابی بودواقعا که مثل خوابی میگذره ایام وصل و دوران هجران هر روزش برابر با سالیست... سعدی درکت میکنم...تیرماه 1394
user_image
محسن
۱۳۹۹/۰۸/۳۰ - ۱۷:۴۰:۳۵
مصرع اول بیت 3:وعده های خوشم همی دادی"ی" جا افتاده.