
سعدی
شمارهٔ ۱۱
۱
رفت آن کم بر تو آبی بود
یا سلام مرا جوابی بود
۲
از سر ناز وز سر خوبی
هر دمی با منت عتابی بود
۳
وعدههای خوشم همی دادی
گویی آن وعدهها سرابی بود
۴
روزگار وصال چون بگذشت
گویی آن روزگار خوابی بود
۵
بر کف من ز دست ساقی بزم
هر نفس ساغر شرابی بود
۶
خستهٔ ماندهام نمیپرسی
که مرا خستهٔ خرابی بود
۷
حبذا آنکه از زکات لبت
عاشقان تو را نصابی بود
۸
سعدیا چون زمان وصل گذشت؟
ای دریغا که چون سرابی بود
تصاویر و صوت

نظرات
کسرا
محسن