
سعدی
شمارهٔ ۱۲
۱
یاد دارم که روزگاری بود
که مرا پیش غمگساری بود
۲
با لب یار و در بر دلدار
هر زمانیم کار و باری بود
۳
جام عیش مرا نه دردی بود
گل وصل مرا نه خاری بود
۴
ز اهوی شیرگیر روبهباز
دل بیچاره را شکاری بود
۵
گرد آب حیات بر خورشید
از خط او بنفشهزاری بود
۶
همه اسباب عیشم آماده
یارب آن خود چه روزگاری بود
۷
گر جهان موجها زدی ز اغیار
سعدیش بس گزیده یاری بود
تصاویر و صوت

نظرات