سعدی

سعدی

شمارهٔ ۱۷

۱

چه درد دلست اینچه من درفتادم

که در دام مهر تو دلبر فتادم؟

۲

چه بد کرده بودم که ناگه ازینسان

به دست تو شوخ ستمگر فتادم؟

۳

مرا با چنین دل سر عشقبازی

نبود اختیاری ولی درفتادم

۴

به میدان عشق تو در اسب سودا

همی تاختم تیز و در سر فتادم

۵

بدینگونه هرگز نیفتادم ارچه

درین شیوه صد بار دیگر فتادم

۶

ز غرقاب این غم، رهایی نیابم

که در موج دیده چو لنگر فتادم

۷

خیال لب و روی و خالش بدیدم

به سر در گل و مشک و شکر فتادم

۸

بلغزید دستم از آن زلف مشکین

بدان خاک مشکین به چه درفتادم

۹

دران چاه جانم خوش افتاد لیکن

ز بدبختی خویش بر در فتادم

۱۰

به طالع همی خورده سعدی همه عمر

که بودی تو غمخوار و غمخور فتادم

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 1020

نظرات

user_image
مهر دلبر
۱۳۹۷/۰۱/۱۰ - ۱۵:۱۲:۱۱
دربیت هفتم جایی که می آید; "خیال لب و روی و خلاش بدیدم" واژه "خلاش" غلط می باشد و بنظرم لغزش تایپی بود وصحیح آن باید واژه "خُد" باید باشد به معنی چهره و رخسار... پس صحیح بیت این باید باشد: "خیال لب و روی و خُدش بدیدمبه سر در گل و مشک و شکر فتادم" .... وهمچنین کاربرد "خُد" دراین بیت زیبای شیخ محمود شبستری "جهان چون زلف و خُد و خال و ابروست. که هر چیزی به جای خویش نیکوست"....
user_image
۷
۱۳۹۷/۰۱/۱۱ - ۰۸:۴۸:۵۹
خیال لب و روی و خالش بدیدمبه سر در گل و مشک و شکر فتادمروزگار غریبی است نازنین
user_image
nabavar
۱۳۹۷/۰۱/۱۱ - ۱۴:۳۴:۳۰
مهر دلبر گرامی جهان چون زلف و خط و خال و ابروستکه هر چیزی به جای خویش نیکوستخُد از کجا آمد؟زنده باشی
user_image
nabavar
۱۳۹۷/۰۱/۱۱ - ۱۴:۴۳:۰۰
عجب است این غزل هم در اینجا و هم در غزلیات کمال الدین اسماعیل آمده
user_image
nabavar
۱۳۹۷/۰۱/۱۱ - ۱۴:۵۱:۲۱
در جای دیگر :شمارهٔ 112کمال‌الدین اسماعیل » غزلیاتخیال لب و زلف و رویش بدیدمبسر در گل و مشک و شکر فتادم
user_image
محمد
۱۳۹۹/۰۳/۲۸ - ۰۱:۳۵:۰۸
بیت هفتم خیال لب و روی خالش بدیدمواژه خلاش تبدیل شود به خالش
user_image
Saeedeh
۱۴۰۰/۱۲/۲۵ - ۱۵:۲۴:۲۱
عالی است