
سعدی
شمارهٔ ۱۷
۱
چه درد دلست اینچه من درفتادم
که در دام مهر تو دلبر فتادم؟
۲
چه بد کرده بودم که ناگه ازینسان
به دست تو شوخ ستمگر فتادم؟
۳
مرا با چنین دل سر عشقبازی
نبود اختیاری ولی درفتادم
۴
به میدان عشق تو در اسب سودا
همی تاختم تیز و در سر فتادم
۵
بدینگونه هرگز نیفتادم ارچه
درین شیوه صد بار دیگر فتادم
۶
ز غرقاب این غم، رهایی نیابم
که در موج دیده چو لنگر فتادم
۷
خیال لب و روی و خالش بدیدم
به سر در گل و مشک و شکر فتادم
۸
بلغزید دستم از آن زلف مشکین
بدان خاک مشکین به چه درفتادم
۹
دران چاه جانم خوش افتاد لیکن
ز بدبختی خویش بر در فتادم
۱۰
به طالع همی خورده سعدی همه عمر
که بودی تو غمخوار و غمخور فتادم
تصاویر و صوت

نظرات
مهر دلبر
۷
nabavar
nabavar
nabavar
محمد
Saeedeh