سعدی

سعدی

شمارهٔ ۲۴

۱

چنان خوب رویی بدان دلربایی

دریغت نیاید به هر کس نمایی

۲

مرا مصلحت نیست لیکن همان به

که در پرده باشی و بیرون نیایی

۳

وفا را به عهد تو دشمن گرفتم

چو دیدم مرا فتنه تو بیوفایی

۴

چنین دور از خویش و بیگانه گشتم

که افتاد با تو مرا آشنایی

۵

اگر نه امید وصال تو بودی

ز دیده برون کردمی روشنایی

۶

نیاید تو را هیچ غم بی‌دل من

کسی دید خود عید بی‌روستایی

۷

من و غم ازین پس که دور از رخ تو

چه باشد اگر یک شبی پیشم آیی؟

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
مژده
۱۳۹۴/۰۹/۲۹ - ۱۰:۰۰:۰۹
درود بر دوستداران ادبیاتبیت ششم این غزل زیبا سعدی نامفهوم بود و در کلیات فروغی بعد از روستایی علامت سوال گذاشته که مشخص میکند معنای بیت برای استاد فروغی هم مبهم بوده است.بعد از تتبع بسیار عاقبت مشکل را حل شد مصراع دوم ضرب المثل است یعنی بودن مزاحم.البته با عذرخواهی فراوان از روستائیان عزیز و زحمتکش!