سعدی

سعدی

شمارهٔ ۴

۱

قیامتست سفر کردن از دیار حبیب

مرا همیشه قضا را قیامتست نصیب

۲

به ناز خفته چه داند که دردمند فراق

به شب چه می‌گذراند علی‌الخصوص غریب؟

۳

به قهر می‌روم و نیست آن مجال که باز

به شهر دوست قدم در نهم ز دست رقیب

۴

پدر به صبر نمودن مبالغت می‌کرد

که ای پسر بس از این روزگار بی‌ترتیب

۵

جواب دادم از این ماجرا که ای بابا

چو درد من نپذیرد دوا به جهد طبیب

۶

مدار توبه توقع ز من که در مسجد

سماع چنگ تأمل کنم نه وعظ خطیب

۷

به مکتب ارچه فرستادی‌ام نکو نامد

گرفته ناخن چنگم به زخم چوب ادیب

۸

هنوز بوی محبت ز خاکم آید اگر

جدا شود به لحد بند بندم از ترکیب

۹

به اختیار ندارد سر سفر سعدی

ستم غریب نباشد ز روزگار عجیب

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 1014

نظرات

user_image
javad
۱۳۹۱/۰۵/۰۸ - ۰۷:۲۹:۰۶
beit sevom. mesra aval. vazn naghes ast. shayad baabaa behtar bashad.
user_image
کسرا
۱۳۹۴/۰۴/۱۸ - ۱۰:۱۶:۰۳
سعدی باری دل همه شعر گفته.. چه اون فراق کشیده چه اون خیانت دیده چه اون به وصال رسده و نرسیده... همه و همه .. سعدی همه رو درک کرده... چه خوبه که سعدی بیشتر شناخته شه توو مردم و جامعه ما...2 بیت آغازین این شعر خیلی سنگین و پر مفهومه...
user_image
کسرا
۱۳۹۴/۰۹/۰۶ - ۰۰:۳۸:۵۵
اصلاح میکنم... باری = برای
user_image
سیاوش خاکسار
۱۳۹۶/۰۱/۰۹ - ۱۰:۱۵:۵۹
در مصراع دوم از بیت هفتم کلمه ی " چنگم " به اشتباه " چکنم " نوشته شده گرفته ناخن چنگم به زخم ، چوب ادیب
user_image
محمدخاکسار
۱۳۹۶/۰۱/۰۹ - ۱۰:۲۰:۵۷
در بیت پنجم مصراع اول کلمه ی آخر بابا بوده است
user_image
۷
۱۳۹۶/۰۸/۰۵ - ۱۲:۲۶:۰۵
این غزل از نزاری قهستانی است(برسد به دست فروغی)حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۸۵
user_image
مصطفی علیزاده
۱۳۹۷/۰۴/۲۲ - ۱۴:۲۱:۰۱
سلام واقعا اصالت این شعر از کیست سعدی یا نزاری؟ قیامت است سفر کردن از دیار حبیبمرا همیشه قضا را قیامت است نصیببه ناز خفته چه داند که دردمند فراقبه شب چه می گذراند علی الخصوص غریببه قهر می روم و نیست آن مجال که بازبه شهر دوست قدم در نهم ز دست رقیبپدر به صبر نمودن مبالغت می کردکه ای پسر بس از این روزگار بی ترتیبجواب گفتم از این ماجرا بس ای باباکه درد ما نپذیرد دوا به جهد طبیبمدار توبه توقع ز من که در مسجدسماع چنگ تامّل کنم نه وعظ خطیببه مکتب از چه فرستادی ام نکو نایدگرفت ناخن چنگی به ضرب چوب ادیبهنوز بوی محبت زخاکم آید اگرجدا شود به لحد بند بندم از ترکیببه اختیار نزاری سفر نکرد آریستم غریب نباشد ز روزگار غریبحکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۸۵