
سعدی
شمارهٔ ۵
۱
چشم تو طلسم جاودانست
یا فتنهٔ آخرالزمانست
۲
تا چشم بدی به زیر بنهد
دیگر به کرشمه در نهانست
۳
ما را به کرشمه صید کردست
چشمت که چو چشم آهوانست
۴
با لشکر غمزهٔ تو در شهر
( ... ) الامانست
۵
پیکان خدنگ غمزهٔ تو
شک نیست که زهر بیکمانست
۶
از لعل لب شکرفشانت
یک بوسه به صد هزار جانست
۷
ارزان شده است بوسهٔ تو
ارزان چه بود که رایگانست
۸
هستم همه ساله دست بر سر
چون پای فراق در میانست
۹
گویند صبور باش سعدی
این کار به گفت دیگرانست
تصاویر و صوت

نظرات
علیرضا
javad