سعدی

سعدی

حکایت شمارهٔ ۲۴

ملِکِ زوزَن را خواجه‌ای بود کریم‌النَّفْسِ نیک‌محضر که همگنان را در مواجهه خدمت کردی و در غیبت نکویی گفتی. اتفاقاً از او حرکتی در نظر سلطان ناپسند آمد، مصادره فرمود و عقوبت کرد؛ و سرهنگانِ ملِک به سوابقِ نعمتِ او معترف بودند و به شکرِ آن مُرتَهَن. در مدّت تَوْکیل او رِفق و ملاطفت کردندی و زجر و معاقبت روا نداشتندی.

۲

صلحِ با دشمن اگر خواهی، هر گه که تو را

در قفا عیب کند، در نظرش تحسین کن

۳

سخن آخر به دهان می‌گذرد موذی را

سخنش تلخ نخواهی دهنش شیرین کن

آنچه مَضمونِ خِطابِ ملِک بود از عهدهٔ بعضی به در آمد و به بقیّتی در زندان بماند. آورده‌اند که یکی از ملوکِ نواحی در خُفْیَه پیامش فرستاد که ملوکِ آن طرف قدرِ چنان بزرگوار ندانستند و بی‌عزّتی کردند. اگر رایِ عزیزِ فلان، اَحْسَنَ اللهُ خَلاصَهُ، به جانب ما التفاتی کند، در رعایت خاطرش هر چه تمام‌تر سعی کرده شود و اعیانِ این مملکت به دیدار او مُفْتَقِرند و جواب این حرف را منتظر.

خواجه بر این وقوف یافت و از خطر اندیشید و در حال جوابی مختصر، چنان که مصلحت دید، بر قَفای ورق نبشت و روان کرد. یکی از متعلّقان واقف شد و ملِک را اعلام کرد که فلان را که حبس فرمودی با ملوکِ نواحی مراسله دارد. ملک به‌هم برآمد و کشفِ این خبر فرمود. قاصد را بگرفتند و رِسالت بخواندند. نبشته بود که:

حسنِ ظنِّ بزرگان بیش از فضیلتِ ماست و تشریفِ قبولی که فرمودند بنده را امکانِ اجابت نیست، به حکمِ آن که پروردهٔ نعمت این خاندان است و به اندک‌مایه تغیّر با ولی‌نعمت بی‌وفایی نتوان کرد، چنان که گفته‌اند:

۷

آن را که به جایِ توست هر دَم کَرَمی

عذرش بنه، ار کند به عمری ستمی

ملک را سیرتِ حق‌شناسی از او پسند آمد و خلعت و نعمت بخشید و عذر خواست که: خطا کردم تو را بی جرم و خطا آزردن. گفت: ای خداوند! بنده در این حالت مر خداوند را خطا نمی‌بیند. تقدیرِ خداوند، تَعالیٰ بود که مر این بنده را مکروهی برسد، پس به دست تو اولی‌ٰتر، که سوابقِ نعمت بر این بنده داری و اَیادیِ منّت. و حکما گفته‌اند:

۹

گر گزندت رسد ز خلق مرنج

که نه راحت رسد ز خلق نه رنج

۱۰

از خدا دان خلافِ دشمن و دوست

کاین دلِ هر دو در تصرّفِ اوست

۱۱

گرچه تیر از کمان همی‌ گذرد

از کمان‌دار بیند اهلِ خرد

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 155
کلیات شیخ سعدی علیه الرحمه به خط محمد حسینی اصفهانی - گلستان مورخ ۱۲۵۹ هجری قمری » تصویر 65
کلیات سعدی نسخهٔ ۱۰۳۴ هجری قمری » تصویر 102
گلستان به خط شکستهٔ خوانا و زیبا تحریر شده در دارالخلافهٔ طهران » تصویر 31
گلستان سعدی به خط محمدحسین کشمیری و نقاشی مانوهار داس نسخهٔ کتابخانهٔ دیجیتال دانشگاه کمبریج » تصویر 61
گلستان سعدی به خط خوانا و زیبای میرزا محمدحسین شیرازی سال ۱۲۷۱ هجری قمری » تصویر 64
گلستان سعدی به خط محمد محمود لاری به سال ۱۰۱۱ هجری قمری » تصویر 74
گلستان سعدی به خط کاتب سلطانی میر علی حسینی به سال ۹۷۵ هجری قمری در بخارا » تصویر 64
گلستان به همراه بوستان در حاشیه » تصویر 53
گلستان سعدی خوشنویسی شده و مذهب مورخ بیستم شوال ۱۱۳۵ هجری قمری » تصویر 74
گلستان به خط توسط عبداللطیف شروانى سال ۹۷۱ هجری قمری » تصویر 62
گلستان با بوستان در حاشیه به خط محمدرضا تبریزی سنهٔ ۹۸۰ هجری قمری » تصویر 78
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده توسط عبدالله بن شیخ مرشد الکاتب در قرن دهم هجری » تصویر 63
گلستان بایسنقری موزهٔ چستر بیتی کتابت به سال ۸۳۰ هجری قمری در هرات » تصویر 29
شرح گلستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 284

نظرات

user_image
مهرداد
۱۳۹۲/۰۴/۱۷ - ۰۸:۴۸:۲۷
اعیان این ملک به دیداراو مفتخرندنه مفتقرند.
user_image
نفیسه
۱۳۹۴/۱۱/۱۳ - ۰۱:۰۵:۵۳
مفتقر ؛ به معنای نیازمند
user_image
وفایی
۱۳۹۵/۱۲/۲۹ - ۱۵:۲۰:۰۸
از خدا دان خلاف دشمن و دوست که دل هر دو در تصرف اوست
user_image
فاطمه یاوری
۱۴۰۲/۰۱/۲۳ - ۱۷:۴۱:۲۰
یا خدا! عجب زبونی!! برگشته میگه: خواست خدا این بوده که من آزار داده بشم. پس چقد خوش شانس بودم که توسط شمایی که به من انقدر محبت کردید این آزار بهم رسید!!!!!   واقعا که چقد شیرین سخنه سعدی:))))
user_image
محمد حسین شعفی
۱۴۰۲/۰۶/۱۴ - ۰۰:۴۵:۵۴
خواجه: بزرگ، سرور، مهتر، رئیس مُلک زوزن را خواجه‌ای بود: رئیسی برای سرزمین زوزن بود کریم النفس: از کرم و به معنای: از جهات ویژگی‌های شخصیتی انسان بخشنده‌ای بود و اکرم از کرامت است. همگِنان: مخفف گون و گین، هم‌سطح، هم شکل، هم نوعان، هم ردیفان مواجهه: از وجه و باب آن مفاعله به معنای روبرو است. مصادره: مصدر باب مفاعله،  اجازه تصرف اموال را از فرد بگیرند. سوابق: سابقه مرتهِن: از رهن به معنای گرو، رهین منت او، رفق: همراه، مهربانی توکیل: از ( وکل ) به معنای کار را به کسی واگذار کردن، امر وامانده، بازداشت موقت، آخِر:‌ پایان و آخرَ به معنای دیگر است در بیت (سخن آخر به دهان . . . ) مراد آخِر است موذی را: رای فک اضافه، این "را" برای تفکیک کردن مضاف از مضاف الیه استفاده می‌شود معاقبت: عقوبت روا نداشتند: نمی‌توان از مرزها عبور کرد خطاب: توبیخ آنچه مضمون خِطاب ملک بود از عهده بعضی به درآمد: آنچه منظور ملک بود را برخی توانستند اجرا کنند. خُفیه: یواشکی   خیفه: ترس رَای: نظر احسن الله خلاصه: خدا خلاصش را نیکو کند خِلاف: مخالفت و خَلاف به معنای پشت، رویگردان است در این بیت منظور خِلاف است