
سعدی
حکایت شمارهٔ ۳۱
وزرایِ نوشیروان در مهمّی از مَصالحِ مملکت اندیشه همیکردند و هر یکی از ایشان دگرگونه رای همیزدند و ملِک همچنین تدبیری اندیشه کرد.
بزرجمهر را رایِ ملِک اختیار آمد.
وزیران در نهانش گفتند: رایِ ملک را چه مزیّت دیدی بر فکرِ چندین حکیم؟
گفت: به موجب آن که انجامِ کارها معلوم نیست و رایِ همگان در مشیّت است که صواب آید یا خطا، پس موافقتِ رایِ ملک اولیٰتر است تا اگر خلافِ صواب آید، به علّت متابعت از مُعاتبَت ایمن باشم.
۵
خلافِ رایِ سلطان رای جُستن
به خونِ خویش باشد دست شستن
۶
اگر خود روز را گوید شب است این
بباید گفتن: آنک ماه و پروین!
تصاویر و صوت














نظرات
محمدرضا سهرابی
ناشناس
fazli
میــــرِ سلطان احمـــد