
سعدی
حکایت شمارهٔ ۳۸
گروهی حکما به حضرتِ کسریٰ در، به مصلحتی سخن همیگفتند و بزرگمهر که مهترِ ایشان بود خاموش.
گفتندش: چرا با ما در این بحث سخن نگویی؟
گفت: وزیران بر مثالِ اطبّااند و طبیب دارو ندهد جز سَقیم را. پس چو بینم که رای شما بر صواب است، مرا بر سرِ آن سخن گفتن حکمت نباشد.
۴
چو کاری بی فُضولِ من بر آید
مرا در وی سخن گفتن نشاید
۵
و گر بینم که نابینا و چاه است
اگر خاموش بنشینم گناه است
تصاویر و صوت














نظرات
رامک
نصیری
محسن ، ۲