
سعدی
حکایت شمارهٔ ۶
یکی را از ملوک عجم حکایت کنند که دستِ تطاول به مال رعیّت دراز کرده بود و جور و اذیّت آغاز کرده. تا به جایی که خلق از مَکایدِ فعلش به جهان برفتند و از کُرْبَتِ جورش راهِ غربت گرفتند. چون رعیّت کم شد، ارتفاعِ ولایت نقصان پذیرفت و خزانه تهی ماند و دشمنان زور آوردند.
هر که فریادرسِ روز مصیبت خواهد
گو در ایّامِ سلامت به جوانمردی کوش
بندهٔ حلقهبهگوش اَر ننوازی بِرَوَد
لطف کن لطف، که بیگانه شود حلقهبهگوش
باری، به مجلس او در، کتاب شاهنامه همیخواندند در زوالِ مملکتِ ضحّاک و عهدِ فریدون. وزیر ملک را پرسید: هیچ توان دانستن که فریدون که گنج و ملک و حشم نداشت چگونه بر او مملکت مقرر شد؟ گفت: آن چنان که شنیدی خلقی بر او به تعصّب گرد آمدند و تقویت کردند و پادشاهی یافت. گفت: ای مَلِک! چو گرد آمدن خلقی موجبِ پادشاهیست تو مَر خلق را پریشان برای چه میکنی؟ مگر سرِ پادشاهی کردن نداری؟
همان به که لشکر بهجان پروری
که سلطان به لشکر کند سروری
ملک گفت: موجب گرد آمدن سپاه و رعیّت چه باشد؟ گفت: پادشه را کَرَم باید تا بر او گرد آیند و رحمت، تا در پناه دولتش ایمن نشینند و ترا این هر دو نیست.
نکند جورپیشه سلطانی
که نیاید ز گرگ چوپانی
پادشاهی که طرحِ ظلم افکند
پایِ دیوارِ مُلکِ خویش بکنْد
ملک را پندِ وزیرِ ناصح، موافقِ طبعِ مخالف نیامد؛ روی از این سخن در هم کشید و به زندانش فرستاد. بسی بر نیامد که بنیعمّ ِ سلطان به منازعت خاستند و مُلک پدر خواستند، قومی که از دستِ تطاولِ او بهجان آمده بودند و پریشان شده، بر ایشان گرد آمدند و تقویت کردند تا مُلک از تصرّفِ این به در رفت و بر آنان مقرّر شد.
پادشاهی کاو روا دارد ستم بر زیردست
دوستدارش روزِ سختی دشمن زورآورست
با رعیّت صلح کن وز جنگِ خصمْ ایمن نشین
زان که شاهنشاهِ عادل را رعیّت لشکرست
تصاویر و صوت



















نظرات
مهدوی
sasan
مزدا
باب اله
مهرداد اوستا
یوسف
گمنام-۱
حمید رضا ۴
مجید محمدپور
مجید محمدپور
ا
امین
saeed ahadkish
پاسخ به خانم یا آقای مهدوی دوست عزیز پادشاهی با دیکتاتوری زمین تا آسمون فرق دارن اما در مورد دموکراسی امروزی دموکراسی هیچ وقت به معنای واقعی وجود نداشت و به نظر نمیرسه که در آینده هم وجود داشته باشه چون شما هر طور نظام حکومتی رو بچینید بالاخر یک عده ای باید قدرت رو در دست بگیرند و اونهاهم تقریبا می تونن هر کاری بخوان انجام بدن خواه مردم دوست داشته باشن یا نداشته باشن. شاید بشه اسمش رو گذاشت دموکراسی مبهم مث خرید شانسی هست شما آزاد هستید هر کدوم رو که می خواید انتخاب کنید اما این که چی توشه مبهمه. با شفاف کردن محفظه شانسی ها میشه دموکراسی حقیقی تری رو به وجود آورد
Khishtan Kh