سعدی

سعدی

حکایت شمارهٔ ۱۷

پیاده‌ای سر و پا برهنه با کاروانِ حجاز از کوفه به در آمد و همراهِ ما شد و معلومی نداشت؛

خرامان همی‌رفت و می‌گفت:

۳

«نه به اَسْتَر بَر، سوارم نه چو اشتر زیر بارم

نه خداوندِ رعیّت نه غلامِ شهریارم

۴

غمِ موجود و پریشانیِ مَعدوم ندارم

نفسی می‌زنم آسوده و عمری می‌گذارم»

اشتر سواری گفتش: ای درویش کجا می‌روی؟! برگرد که به سختی بمیری. نشنید و قدم در بیابان نهاد و برفت.

چون به نَخْلهٔ محمود در رسیدیم، توانگر را اجل فرا رسید. درویش به بالینش فراز آمد و گفت: «ما به سختی بنمردیم و تو بر بُختی بمردی.»

۷

شخصی همه شب بر سرِ بیمار گریست

چون روز آمد، بمرد و بیمار بزیست

۸

ای بسا اسبِ تیزرو که بماند

که خرِ لنگْ جان به منزل برد

۹

بس که در خاک تندرستان را

دفن کردیم و زخم‌خورده نمرد

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 177
گلستان به خط شکستهٔ خوانا و زیبا تحریر شده در دارالخلافهٔ طهران » تصویر 45
کلیات شیخ سعدی علیه الرحمه به خط محمد حسینی اصفهانی - گلستان مورخ ۱۲۵۹ هجری قمری » تصویر 73
کلیات سعدی نسخهٔ ۱۰۳۴ هجری قمری » تصویر 116
گلستان سعدی به خط محمدحسین کشمیری و نقاشی مانوهار داس نسخهٔ کتابخانهٔ دیجیتال دانشگاه کمبریج » تصویر 90
گلستان سعدی به خط خوانا و زیبای میرزا محمدحسین شیرازی سال ۱۲۷۱ هجری قمری » تصویر 99
گلستان سعدی به خط محمد محمود لاری به سال ۱۰۱۱ هجری قمری » تصویر 121
گلستان سعدی به خط کاتب سلطانی میر علی حسینی به سال ۹۷۵ هجری قمری در بخارا » تصویر 81
گلستان به همراه بوستان در حاشیه » تصویر 83
گلستان سعدی خوشنویسی شده و مذهب مورخ بیستم شوال ۱۱۳۵ هجری قمری » تصویر 116
گلستان به خط توسط عبداللطیف شروانى سال ۹۷۱ هجری قمری » تصویر 94
گلستان با بوستان در حاشیه به خط محمدرضا تبریزی سنهٔ ۹۸۰ هجری قمری » تصویر 114
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده توسط عبدالله بن شیخ مرشد الکاتب در قرن دهم هجری » تصویر 89
گلستان بایسنقری موزهٔ چستر بیتی کتابت به سال ۸۳۰ هجری قمری در هرات » تصویر 35
شرح گلستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 363

نظرات

user_image
Hossein Mansouripour
۱۳۹۱/۰۹/۳۰ - ۲۳:۵۴:۲۳
Show Details باسلام : درحکایت شماره ی 17 از باب دوم گلستان،قطعه شعری مرکب از دوبیت هست که با این مصراع شروع شده است."نه به استربر، سوارم نه چو اشتر زیر بارم"من در گلستان پیش از تصحیح،آن مصراع را "نه بر اشتری سوارم نه چو خر بزیر بارم"دیده و خوانده بودم.نمیدانم اساتید محترم پیشین در قطعه ی مزبور یا معنای آن،چه اشکال یا اشکالاتی یافته که آنرا در گلستان تغییر داده اند.شاید مصححان محترم هرگز شتر جمازه ندیده و نمیدانسته اند که سعدی سی سال در بلاد عرب در راههای ناهموار بیابانی یا سنگلاخی با سرعت بیش از چهل کیلومتر در ساعت با جمازه های تند رو،مسافرت کرده که هیچکس با اسب و استر به گرد او نمیرسیده است.شتر جمازه ی تند رو هنوز در شرق و جنوب شرق ایران فراوان و مورد استفاده ی همگان است.من خود سواری بر این نوع از شتر و سرعت آن را بارها آزموده ام بی تردید آثار ادبی بازمانده از قرون گذشته - که صنعت چاپ و امکان تکثیر آثار و مخازن کتابخانه ای امروز موجود نبوده است - سخت نیازمند آن بودند که اساتید ادب به تجمیع و تصحیح آنها همت گمارند و آنچه را که از دستبرد حوادث قرون و اعصار باقی مانده است،برای کشور و هم میهنانشان نگهدارند.باید قدر اساتید بزرگواری را که به این امر مهم پرداخته اند،بدانیم و زحمات و خدمات آنها را ارج نهیم. اینکه هنوز بعد از آنهمه سال،اشکالات بسیار و پرسشهای فراوان در زمینه ی آثار منظوم و منثور ادب فارسی باقی مانده است،شاید بعلت آن باشد که خدمات اساتید مصحح،دور از تلاشهای فرهنگستانی و همگانی صورت گرفته است.اساتید محترم هریک بتنهائی و به سلیقه ی شخص خود،اقدام به تصحیح آثار کرده اند . امروز اگر مجموعه ی ارزشمند گنجور با توجه به گفته ی سعدی که"همه چیز را همگان دانند"با همکاری اکثریتی از ادیبان متبحر و مجرب وبا قرائت آنچه در حواشی اشعار و آثار نوشته میشود،به تصحیح و تنقیح آثار ادب ایران اقدام کند،امید هست که این امر مهم به نتیجه ی مطلوب برسد.شایسته است که وبسایت محترم به حکم "الاکرام بالاتمام"درنقش فرهنگستان ادب ایران،به گردآوری دیگر آثار ادب همچون سیاستنامه ی خواجه نظام الملک،چهارمقاله ی نظامی عروضی،قابوسنامه ی عنصر المعالی،تاریخ بیهقی و تمام آثار ادب فارسی از قلم افتاده،اقدام کند.همینقدر که اساتید محترم همکار مجموعه،صحت تصحیحات وتقریرات را تأیید فرمایند،صورت کلی و کامل آنرا قطعی ومنتشرکنند تا همواره ملاک،میزان و مستند مجموعه قرار گیرد. "نه براشتری سوارم نه چوخر،بزیربارم + نه خداوند رعیت نه غلام شهریارم" " غم موجود و پریشانی معدوم ندارم + نفسی میزنم آسوده وعمری بسرآرم"
user_image
برانوش پارسی
۱۳۹۲/۰۵/۰۹ - ۰۸:۰۳:۰۵
با درود فراواندر بیت پنجم این حکایت واژه "بماند" باید به "بمرد" تغییر کند تا معنی بیت درست شود:"ای بسا اسب تیزرو که بمرد که خر لنگ جان به مقصد برد"
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۵/۰۹ - ۰۸:۰۷:۵۹
خنک نام بلند تو برانوش !چه نیکوست و چه پرمایه .
user_image
مسیح نقیبی
۱۳۹۳/۰۶/۳۱ - ۰۴:۰۴:۰۴
بنده هم بیت اول رو مانند آقای حسین منصوری پور در کتاب خوانده ام و بنظر بنده نیز وزن و ریتم شعر به صورت "نه بر اشتری سوارم . . . " بسیار زیباتر و بی نقص است .
user_image
علی
۱۳۹۴/۰۱/۱۹ - ۱۸:۲۶:۴۸
بنظر میرسد مصرع اول اینگونه باشدنه بر اشتر برسوارم نه چواسترزیربارمدراین مصرع نقطه های ش در تحریر جابجاشده است.
user_image
نفیسه
۱۳۹۵/۰۱/۰۲ - ۰۷:۱۳:۰۷
سلام خدمت برانوش!در نسخه های چاپی گلستان که من استفاده می کنم، " بماند"ذکر شده و به نظر می رسه که "ماندن" به معنای راه به مقصد نبردن باشه که در معنی بیت مشکلی بوجود نمیاد.ای بسا اسب تیزرو که بماند (=یعنی از رفتن بماند)که خر لنگ جان به منزل برد(=خر به مقصد رسید)
user_image
رامین
۱۳۹۵/۰۱/۱۰ - ۱۵:۰۷:۰۹
با سلام. در مورد اینکه از دو مصراع " نه به استر ... " یا " نه به اشتری ... " کدام مناسب تر است بنظر اولی از لحاظ تطبیق با شرایط آب و هوایی منطقی تر است . در بیابانهای گرم و خشک شتر برای باربری و استر برای سواری مناسبتر است چرا که در این مناطق استر تحمل بردن بار سنگین را به مدت طولانی ندارد. اما اینکه از لحاظ قواعد کدام مناسب تر است تشخیص با صاحب نظران است.
user_image
مهرداد ارغوانی
۱۳۹۵/۰۸/۲۲ - ۰۶:۴۹:۴۱
این شعر کاملا اشتباه هستش. سعدی در عروض و استفاده از کلمات ساده شهره عالم هست. نه بر اشتری سوارم نه چو خر به زیر بارمنه خدای رعیتم من نه غلام شهریارمغم موجود و پریشانی معدوم ندارمنفسی میکشم آسوده و عمری به سر آرمو در بخش بعدی شخصی همه شب بر سر بیمار گریستچون روز بشد بمرد و بیمار بزیستخواهشا تصحیح بشه
user_image
۷
۱۳۹۶/۰۶/۰۳ - ۰۷:۳۱:۳۵
در ادامه نوشته آقای منصوری پور تنها این را افزون نمایم که درست نبم بیت نخست اینچنین است;نه به اشتری سوارم نه چو استر زیر بارمبه تناسب استر و اشتر دقت شود و وزن که با خر جور نیست
user_image
گمنام-۱
۱۳۹۶/۰۶/۰۳ - ۱۴:۱۷:۲۷
اجازه فرمایید همان " استر " بماند . دارایان ، زورمندان در گذشته بر استر ( قاطر) می نشستند ، اشتر از برای کاروانیان بود. یارب این نو دولتان را بر خر خودشان نشانکین همه ناز از غلام ترک و " استر " می کنند نه بر استری سوارم ، نه چو خر به زیر بارم..........
user_image
۷
۱۳۹۶/۰۶/۰۴ - ۱۶:۱۸:۱۸
درباره استر(خراسب) یا قاطر این را هم بگویم که بر خلاف آنچه که بسیاری میپندارند این قاطر خر پدر و مادر اسب ترکی یا عربی است اینگونه نیست و از وازگان سغدی فارسی است که باید به گونه غاتر نوشته شود.نام دیگر آن چمنا است
user_image
۷
۱۳۹۶/۰۶/۰۴ - ۱۶:۲۲:۳۴
درباره استر(خراسب)یا قاطر این را هم بگویم قاطر واژه سغدی است که باید به گونه غاتر نوشته شود.نام دیگر آن چمنا است
user_image
علی
۱۳۹۷/۱۰/۱۶ - ۱۷:۰۳:۰۳
معلومی: رزق و روزی. گویا اشاره به «اولئک لهم رزق معلوم داره» (صافات 41)نخله‌ی محمود: نخله‌ی بنی محمود. منزلی نزدیک مکه.منبع: شرح گلستان خزائلی
user_image
علی‌اکبر مصورفر
۱۳۹۷/۱۱/۲۴ - ۰۰:۵۴:۴۳
وزن شعر برایم جای سوال است.نه بر اشتری سوارم، نه چو خر به زیر بارمنه خداوند رعیت، نه غلام شهریارم(بر وزن فعلاتُ فاعلاتن، فعلاتُ فاعلاتن)ولی بیت دوم بر وزن فعلاتن، فعلاتن، فعلاتن، فعلاتن) است که کاملا با قبلی فرق دارد.غم موجود و پریشانی معدوم ندارمنفسی می‌زنم آسوده و عمری به سر آرَم
user_image
علی مهدی پور
۱۳۹۸/۰۵/۲۷ - ۱۳:۲۳:۳۳
سلام خدمت نفیسه خانم،ببینید اگر درمصرع دوم میگفت راه به مقصد برد یعنی رسیدن ولی گفته جان به مقصد برد یعنی زنده ماندن که درنتیجه چون از مرگ وزندگی میگوید پس در مصرع قبلی بمرد دزست تر به نظر میرسد
user_image
۷
۱۳۹۸/۰۶/۲۶ - ۱۷:۴۴:۲۵
درست: شخصی همه شب بر سر بیمار گریستچون روز شدی(بشد) مردش و بیمار بزیستشخ/صی/ه/م/شب/بر/س/ر/ بی/ما/ر/گ/ری/ست چن/ رو /ز/ش/دی/مر/ د/ش/ بی/ما/ر ب/زی/ست
user_image
سید علی انجو
۱۳۹۸/۰۸/۲۶ - ۰۴:۳۱:۴۰
با سلام و احتراممن در کلیات سعدی نسخه ی تصحیح شده ی آقای محمد علی فروغی، ذکاء الملک، دیده ام که شیوه ی نوشتار بیت "نه به استر بر سوارم ... الی آخر" در اینجا اشتباه نوشته شده است و آنچه من در آنجا دیده ام مطابق فرمایش جناب آقای حسین منصوری پور است.یعنی "نه براشتری سوارم نه چوخر،به زیر بارم // نه خداوند رعیت نه غلام شهریارم” و همانطور که جناب آقای مهرداد ارغوانی در ابتدای کلام فرموده اند بعید است سعدی اشتباه فاحش وزنی داشته باشد و آن بیت وزنش فعلاتُ فاعلاتن است. اگرچه ایشان در بیت بعد خودشان در آثار و همچنین وزن سعدی دست برده اند و آورده اند : "نه خدای رعیتم من ..." که هم وزن غلطی دارد، هم من واژه ای است برای پر کردن وزن و اطناب ممل است و همانطور که عرض کردم در نسخه ی در اختیار من "نه خداوند رعیت" درج شده است. ضمناً واژه ی خواهشاً به دلیل آنکه واژه ی خواهش فارسی و تنوین مخصوص واژه های عربی است، ایراد دارد.در نسخه ای که عرض کردم همانگونه که بانوی محترم "نفیسه" فرموده اند "بماند" درج شده است و توضیح ایشان قانع کننده است. گرچه تذکر جناب آقای علی مهدی پور قابل تامل است و باید ببینیم در عصر سعدی جان به مقصد بردن با همین معنای امروز فهمیده می شده است؟ یا آنکه به اصطلاح واژه و عبارت در طول زمان منقول شده است و آنچه اکنون ما از جان به مقصد بردن می فهمیم آیا همان است که در عصر سعدی فهمیده می شده یا در گذر زمان تغییر کرده است؟در پایان نسخه ای که عرض کردم این بیت را این طور آورده که:"شخصی همه شب بر سر بیمار گریست // چون روز شد او بمرد و بیمار بزیست"با احترام و سپاس از گنجور عزیز برای فراهم آوری امکان ادبیات آموزی ما در این صفحات
user_image
سید علی انجو
۱۳۹۸/۰۸/۲۶ - ۰۴:۴۳:۰۲
با سلام مجدد اضافه باید بکنم که آنگونه که جناب آقا/ یا/ سرکار خانم مصور به درستی نوشته اند؛ اوزان دو بیت بالای حکایت اولی فعلاتُ فاعلاتن و دومی فعلاتن است که با توجه به این نکته مصرع دوم بیت فعلاتن نیز به اشتباه درج شده است.لذا به نظر می رسد غم موجود و پریشانی معدوم ندارمنفسی می‌زنم آسوده و عمری به سر آرَمصحیح تر استو قطعاً در شعری که دارای وزن فعلاتن که محبوب سعدی است و در غزل هایش از این وزن زیاد هم استفاده کرده است؛ نمی توان پذیرفت که غلط وزنی داشته باشد و آن اشکال وزنی از سعدی باشد.یکبار دیگر بخوانید؛ نفسی می زنم آسوده و عمری (تا اینجا از نظر وزنی مطابق یک مصرع ناتمام فعلاتن فعلاتن فعلاتن (سه تا فعلاتن از چهار تا) استنفسی میفعلاتنزنم آسوفعلاتنده و عمریفعلاتناما می گذارم فعلاتن نیست در حالیکه به سر آرم فعلاتن است.ارادتمند
user_image
نگار دوران
۱۳۹۹/۱۲/۱۷ - ۰۹:۳۲:۴۶
نه به اشتری سوارم نه چو خر به زیر بارمنه خداوند رعیت نه غلام شهریارمغم موجود و پریشانی معدوم ندارمنفسی می زنم آسوده و عمری به سرآرمشخصی همه شب بر سر بیمار گریستچون روز بشد بمرد و بیمار بزیستای بسا اسب تیزرو که بمردخرک لنگ ، جان به منزل بُردبس که در خاک تندرستان را دفن کردند و زخم خورده نمُرد
user_image
کبری پورحسن خیاوی
۱۴۰۰/۱۲/۲۳ - ۰۵:۵۱:۴۱
با احترام؛ در نسخه به تصحیح محمد علی فروغی و عباس اقبال آشتیانی چنین است : نه به استر بر سوارم نه چو اشتر زیر بارم  نه خداوند رعیت نه غلام شهریارم غم موجود و پریشانی معدوم ندارم نفسی می زنم آسوده و عمری می گذارم  ... شخصی همه شب بر سر بیمار گریست چون روز آمد بمرد و بیمار بزیست ای بسا اسب تیز رو که بماند که خر لنگ جان به منزل برد بس که در خاک تندرستان  دفن کردیم و زخم خورده بمرد
user_image
صادق
۱۴۰۲/۰۱/۲۱ - ۰۸:۰۱:۱۹
با سلام. من در جایی خواندم که بیت:  شخصی همه شب بر سر بیمار گریست چون روز بشد، بمرد و بیمار بزیست کوتاه آرین داستان کوتاه جهان است. منبع موثق نبود. به نظر شما این موضوع درست است؟