سعدی

سعدی

حکایت شمارهٔ ۲۰

چندان‌که مرا شیخِ اَجَلّ، ابوالفرج بن جوزی، رَحْمَةُ اللهِ عَلَیْهِ، ترکِ سَماع فرمودی و به خلوت و عُزلت اشارت کردی، عُنْفُوانِ شَبابم غالب آمدی و هوا و هوس طالب؛

ناچار به خلافِ رایِ مربّی قدمی برفتمی و از سماع و مُجالست حَظّی برگرفتمی و چون نصیحتِ شیخم یاد آمدی، گفتمی:

۳

قاضی ار با ما نشیند، برفشاند دست را

محتسِب گر مَی خورد، معذور دارد مست را

تا شبی به مَجْمَعِ قومی برسیدم که در میان مطربی دیدم؛

۵

گویی رگِ جان می‌گسلد زخمهٔ ناسازش

ناخوش‌تر از آوازهٔ مرگِ پدر، آوازش

گاهی انگشت حریفان از او در گوش و گهی بر لب که خاموش!

۷

نُهاجُ اِلیٰ صَوْتِ اْلاَغانی لِطیبِها

وَ اَنْتَ مُغَنٍّ اِنْ سَکَتَّ نَطیبُ

۸

نبیند کسی در سَماعت خوشی

مگر وقتِ رفتن که دَم در کشی

۹

چون در آواز آمد آن بَرْبَط سرای

کدخدا را گفتم: از بهر خدای

۱۰

زَیْبَقم در گوش کُن تا نشنوم

یا دَرَم بگشای تا بیرون روم

فی‌الجمله پاسِ خاطر یاران را موافقت کردم و شبی به چند مُجاهده به روز آوردم.

۱۲

مؤذّن بانگِ بی‌هنگام برداشت

نمی‌داند که چند از شب گذشته است

۱۳

درازیِّ شب از مژگانِ من پرس

که یک‌دم خواب در چشمم نگشته است

بامدادان به حکم تّبرکْ دستاری از سر و دیناری از کمر بگشادم و پیش مُغَنّی نهادم و در کنارش گرفتم و بسی شکر گفتم.

یاران ارادتِ من در حقّ او خلافِ عادت دیدند و بر خِفَّتِ عقلم حمل کردند.

یکی زآن میان زبان تعرّض دراز کرد و ملامت کردن آغاز، که این حرکت مناسب رایِ خردمندان نکردی؛ خرقهٔ مَشایخ به چنین مطربی دادن که در همه عمرش درمی ‌بر کف نبوده است و قُراضه‌ای در دف.

۱۷

مطربی، دور از این خجسته سرای

کس دو بارش ندیده در یک جای

۱۸

راست چون بانگش از دهن برخاست

خلق را موی بر بدن برخاست

۱۹

مرغِ ایوان ز هولِ او بپرید

مغز ما برد و حلقِ خود بدرید

گفتم: زبانِ تعرّض مصلحت آن است که کوتاه کنی که مرا کرامتِ این شخص ظاهر شد.

گفت: مرا بر کیفیّتِ آن واقف نگردانی تا منش هم تقرّب کنم و بر مطایبتی که کردم استغفار گویم؟

گفتم: بلی! به علّتِ آن که شیخِ اَجَلّم بارها به ترکِ سَماع فرموده است و موعظهٔ بلیغ گفته و در سمعِ قبول من نیامده. امشبم طالعِ مَیْمون و بختِ همایون بدین بُقعه رهبری کرد تا به دست این توبه کردم که بقیّتِ زندگانی گِردِ سَماع و مخالطت نگردم!

۲۳

آواز خوش از کام و دهان و لبِ شیرین

گر نغمه کند ور نکند دل بفریبد

۲۴

ور پردهٔ عُشّاق و خراسان و حجاز است

از حنجرهٔ مطربِ مکروه نزیبد

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 179
گلستان به خط شکستهٔ خوانا و زیبا تحریر شده در دارالخلافهٔ طهران » تصویر 46
کلیات شیخ سعدی علیه الرحمه به خط محمد حسینی اصفهانی - گلستان مورخ ۱۲۵۹ هجری قمری » تصویر 74
کلیات سعدی نسخهٔ ۱۰۳۴ هجری قمری » تصویر 117
گلستان سعدی به خط خوانا و زیبای میرزا محمدحسین شیرازی سال ۱۲۷۱ هجری قمری » تصویر 101
گلستان سعدی به خط محمد محمود لاری به سال ۱۰۱۱ هجری قمری » تصویر 113
گلستان سعدی به خط کاتب سلطانی میر علی حسینی به سال ۹۷۵ هجری قمری در بخارا » تصویر 84
گلستان به همراه بوستان در حاشیه » تصویر 85
گلستان سعدی خوشنویسی شده و مذهب مورخ بیستم شوال ۱۱۳۵ هجری قمری » تصویر 118
گلستان به خط توسط عبداللطیف شروانى سال ۹۷۱ هجری قمری » تصویر 97
گلستان با بوستان در حاشیه به خط محمدرضا تبریزی سنهٔ ۹۸۰ هجری قمری » تصویر 117
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده توسط عبدالله بن شیخ مرشد الکاتب در قرن دهم هجری » تصویر 91
گلستان بایسنقری موزهٔ چستر بیتی کتابت به سال ۸۳۰ هجری قمری در هرات » تصویر 36
شرح گلستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 368

نظرات

user_image
۷
۱۳۹۶/۰۷/۲۹ - ۱۲:۴۵:۵۶
جمال‌الدین ابوالفرج عبدالرحمن ملقب به المحتسب پسر یحیی بن یوسف بن جمال‌الدین عبدالرحمن بن الجوزی که هنگام سقوط بغداد به دست هولاگو(656هجری) به قتل رسید. سعدی در این حکایت از وی به عنوان «مربی» یاد می‌کند. ابن الفرج‌ابن‌الجوزی نوادۀ ابوالفرج بن الجوزی صاحب کتاب مشهور ابلیس و کتاب المتنظم است که به سال 597 در گذشت و چون نوادۀ او لقب و کنیه و اسم و عنوان جدّ خود را داشت، اشارۀ سعدی به نام وی موجب خطای برخی از محققان شد و آنان را بر آن داشت که سعدی را شاگرد ابن جوزی بزرگ و در نتیجه سال تولد او را مقدم بر سال 597هجری پندارند،و اما ابوالفرج بن الجوزی دوم در سال656، یعنی همان سالی که سعدی گلستان را تمام کرده بود، هنگام فتح بغداد به قتل رسید. ابن جوزی دوم از سال631 سمت مدرسی مدرسۀ مستنصریۀ بغداد را داشت و قاعدتاً باید سعدی چند سالی بعد از شروع تحصیل در نظامیۀ بغداد و در حدود بیست و چهار پنج‌سالگی خود، که همزمان با جوانی او بود، خدمت این استاد را درک کرده باشد؛ و این نکته را نیز باید دانست که ابن جوزی و نیای او و پدر و برادرانش همه از جملۀ متکلمین عهد خود و در مذهب فقهی تابع امام احمد حنبل بودند و در مورد او مراد سعدی از «شیخ» و «مربی» کسی است که وی را در علوم شرعی در کَنَف تربیت داشت نه در تصوف؛ و نعمت چنین تربیتی نسبت به سعدی برای چند تن از پیران عهد او از آن جمله برای شهاب‌الدین ابوحفص عمر بن محمد سهروردی(متوفی به سال632) حاصل شد. جامی گوید که سعدی «از مشایخ کبار بسیاری را دریافته و به صحبت شیخ‌شهاب الدین سهروردی رسیده و با وی در یک کشتی سفر دریا کرده» و این سخن اخیر او لامحاله انعکاسی است از قول سعدی در همین مضمون، ولی گفتار سعدی در این مورد منحصر به سفر با سهروردی نیست بلکه نشانی از صحبت و اقامت در خدمت او و استماع سخنان عارفانۀ دیگر او نیز می‌دهد و به هر حال تأثیر نظرها و عقاید شهاب‌الدین سهروردی را در بعضی از اقوال سعدی می‌توان یافت. منتهی سعدی در کسب نظرها عارفان و قبول تربیت ایشان گویا به پیر و مرادی تنها اکتفا نکرده بلکه به عده‌ای از آنان ارادت ورزیده و از ایشان کسب فیض کرده باشد و به عبارت دیگر سعدی در عین آنکه با گروهی از مشایخ مصاحبت و بدیشان ارادت داشته تابع و فرمانبردار مطلق آنان نبوده است چنانکه هر مُریدی نسبت به مراد باید باشد، بلکه از راه صحبت و کسب فیض از محاضر بزرگان طریقت از گفتارها و نظرها و نتایجی که از مجاهدات خود گرفته بودند برخوردار شده و احیاناً بعضی از نظرهای آنان را نیز نپذیرفته است. اما اینکه دولتشاه و هدایت سعدی را مرید شیخ عبدالقادر در گیلانی(م561) نوشته‌اند اشتباه محض است و این اشتباه از غلطی نشأت کرده است که ظاهراً از دیرباز در حکایت دوم از باب دوم گلستان از بعض نسخ این کتاب رخ داده.ذبیح الله صفا، سعدی، تاریخ ادبیات در ایران
user_image
۷
۱۳۹۶/۰۷/۳۰ - ۱۲:۴۲:۵۹
نُهاجُ اِلی صوتِ الاَغانی لطیبهاهیجان زده میشویم وقتی آوای ترانه های دلکش را میشنویمو انتَ مُغنٍّ اِنْ سَکتَّ نطیبُو تو آوازخوانی هستی همانا ساکت که شوی خرسند میشویمامید که درست باشد
user_image
ربیع زاده
۱۳۹۶/۰۹/۲۵ - ۱۱:۲۸:۳۵
این متن به ما می فهماند که در روزگار سعدی مجالس رقص و آواز و شرابخواری آزاد بوده و جوانان در این مجالس آزادانه شرکت می کرده اند و لی روحانیون مخالف شرکت جوانان در این مجالس بوده اند .
user_image
محمد
۱۳۹۸/۱۲/۱۶ - ۰۲:۲۴:۴۰
مراد از سماع، آوازه‌خوانی به معنای امروزی نیست و همان رقص صوفیان است که از شرابخواری خالی است و سعدی خود از عالمان نسبت به شریعت بوده و از شرابخواری و چنین افعالی بری است.
user_image
مهدی
۱۳۹۹/۱۲/۱۸ - ۲۳:۵۰:۵۳
یک بار برای همیشه جواب من رو بدید آیا سعدی اهل مخالطت بوده؟
user_image
محمد حسین شعفی
۱۴۰۲/۰۶/۲۸ - ۰۲:۵۶:۴۴
زیبق: معرب جیوه زیبق به گوش ریختن: کنایه از کر گردانیدن گوش  مخالطت: دوستی و معاشرت؛ همنشینی