سعدی

سعدی

حکایت شمارهٔ ۲۶

یاد دارم که شبی در کاروانی همه شب رفته بودم و سحر در کنارِ بیشه‌ای خفته.

شوریده‌ای که در آن سفر همراهِ ما بود نعره‌ای برآورد و راهِ بیابان گرفت و یک نفس آرام نیافت.

چون روز شد، گفتمش: آن چه حالت بود؟

گفت: بلبلان را دیدم که به نالش در آمده بودند از درخت، و کبکان از کوه و غوکان در آب و بَهایم از بیشه؛

اندیشه کردم که مروّت نباشد همه در تسبیح و من به غفلت خُفته.

۶

دوش مرغی به صبح می‌نالید

عقل و صبرم ببُرد و طاقت و هوش

۷

یکی از دوستان مخلِص را

مگر آواز من رسید به گوش

۸

گفت باور نداشتم که تو را

بانگِ مرغی چنین کند مدهوش

۹

گفتم: این شرطِ آدمیّت نیست

مرغْ تسبیح‌گوی و من خاموش

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 184
گلستان به خط شکستهٔ خوانا و زیبا تحریر شده در دارالخلافهٔ طهران » تصویر 49
کلیات شیخ سعدی علیه الرحمه به خط محمد حسینی اصفهانی - گلستان مورخ ۱۲۵۹ هجری قمری » تصویر 76
کلیات سعدی نسخهٔ ۱۰۳۴ هجری قمری » تصویر 119
گلستان سعدی به خط محمدحسین کشمیری و نقاشی مانوهار داس نسخهٔ کتابخانهٔ دیجیتال دانشگاه کمبریج » تصویر 98
گلستان سعدی به خط خوانا و زیبای میرزا محمدحسین شیرازی سال ۱۲۷۱ هجری قمری » تصویر 107
گلستان سعدی به خط محمد محمود لاری به سال ۱۰۱۱ هجری قمری » تصویر 122
گلستان سعدی به خط کاتب سلطانی میر علی حسینی به سال ۹۷۵ هجری قمری در بخارا » تصویر 82
گلستان به همراه بوستان در حاشیه » تصویر 89
گلستان سعدی خوشنویسی شده و مذهب مورخ بیستم شوال ۱۱۳۵ هجری قمری » تصویر 125
گلستان به خط توسط عبداللطیف شروانى سال ۹۷۱ هجری قمری » تصویر 103
گلستان با بوستان در حاشیه به خط محمدرضا تبریزی سنهٔ ۹۸۰ هجری قمری » تصویر 123
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده توسط عبدالله بن شیخ مرشد الکاتب در قرن دهم هجری » تصویر 96
گلستان بایسنقری موزهٔ چستر بیتی کتابت به سال ۸۳۰ هجری قمری در هرات » تصویر 38
شرح گلستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 379

نظرات

user_image
Lord_Alireza
۱۳۹۱/۰۳/۰۸ - ۰۶:۴۶:۰۲
عاشق این شعرم خیلی ازش خاطره دارم یادش بخیر خیلی دنباله این شعر بودم با تشکر از ادمین ایران دوست
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۲/۲۱ - ۱۴:۲۵:۲۷
غوک را چغز بر وزن نغز هم می گویند بولفتح بستی شعری داردهرچند که درویش پسر فغ زاید در چشم توانگران همه چغز ایدو ان یعنی اگر فقیری فرزندی شاهوار بیاورد هم توانگران انرا غوکی حساب می کنند
user_image
سحر
۱۳۹۲/۰۷/۲۶ - ۰۶:۱۰:۱۹
عاااااااااااالی دنبال شعر بودم که اینجا پیداش کردم ممنون
user_image
مهدی بهلولی
۱۳۹۴/۱۰/۲۳ - ۱۱:۰۱:۱۱
هنگام سپیده دم خروس سحری دانی که چرا همی کند نوحه گرییعنی که نمودند آیینه صبح کز عمر شبی گذشت و تو در بی خبری
user_image
سید قاسم
۱۳۹۵/۰۴/۲۲ - ۱۲:۵۷:۴۴
به نظرم شیخ بزرگوار اشاره ای به ایات عدیده و بخصوص ایه 49 سوره نحل مصحف شریف نموده
user_image
مسیح نقیبی
۱۳۹۷/۰۳/۱۶ - ۰۶:۴۰:۵۶
با اشتباه تایپی دو کلمه " غوکان در " در پاراگراف آخر به هم چسبیده است که نیاز به اصلاح داردممنون از سایت فوق العاده زیبا ، کارا و فاخر فارسی و ایرانی گنجور
user_image
شاهین
۱۳۹۸/۰۱/۱۹ - ۰۹:۰۳:۰۴
غوکاندر رو اصلاح کنید : غوکان در
user_image
nabavar
۱۳۹۹/۱۰/۲۲ - ۰۷:۲۰:۳۶
گرامی مسعوددوش مرغی به صبح می‌نالیددیشب مرغی تا به صبح می نا سعدی ” تا “ را به ضرورت وزن نیاورده
user_image
محمدرضا منعمیان
۱۳۹۹/۱۱/۰۸ - ۱۲:۰۵:۳۲
دروددر بیت دوش مرغی به صبح مینالید اگر به معنی « در» بدهد معنی بیت چگونه میشود؟؟
user_image
تیرداد
۱۴۰۰/۰۴/۰۸ - ۰۱:۳۴:۳۷
در گلستان تصحیح شده توسط جناب فروغی، نسخه ی سال پنجاه وهفت، مصرع آخر "مرغ تسبیح گوی و *من خاموش" نوشته شده است.
user_image
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳
۱۴۰۲/۰۳/۰۶ - ۱۵:۳۷:۵۴
امشب بر تربت پاک سعدی عزیز این حکایت را برای خانواده ای مسافر خواندم.   به نظر بنده آن شوریده که «نعره‌ای برآورد و راه بیابان گرفت و یک نفس آرام نیافت.» کسی جز خود سعدی نیست. آخر چه کسی در آن کاروان و در کل کاروان بشریت شوریده تر از سعدی است؟ آن هم یک شوریده تر از سعدی در همان کاروان. حتما اگر جز سعدی بود او را می شناختیم. در واقع حکایت نفس می کند مخصوصا ابیات بعدی هم بر این مطلب گواه است دوش مرغی به صبح می‌نالیدعقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش یکی از دوستان مخلص رامگر آواز من رسید به گوش گفت باور نداشتم که تو رابانگ مرغی چنین کند مدهوش گفتم این شرط آدمیت نیستمرغ تسبیح‌گوی و من خاموش
user_image
بنده خدا
۱۴۰۲/۰۳/۰۹ - ۰۳:۱۸:۳۱
بسیار زیبا