سعدی

سعدی

حکایت شمارهٔ ۴۲

یکی از صاحبدلان، زورآزمایی را دید به هم برآمده و کف بر دماغ انداخته.

گفت: این را چه حالت است؟

گفتند: فلان دشنام دادش.

گفت: این فرومایه هزار من سنگ برمی‌دارد و طاقتِ سخنی نمی‌آرد.

۵

لافِ سرپنجگی و دعویِ مردی بگذار

عاجزِ نفسِ فرومایه چه مردی چه زنی

۶

گرت از دست برآید، دهنی شیرین کن

مردی آن نیست که مشتی بزنی بر دهنی

۷

اگر خود بر دَرَد پیشانیِ پیل

نه مرد است آن که در وی مردمی نیست

۸

بنی آدم سرشت از خاک دارد

اگر خاکی نباشد، آدمی نیست

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 196
گلستان به خط شکستهٔ خوانا و زیبا تحریر شده در دارالخلافهٔ طهران » تصویر 56
کلیات شیخ سعدی علیه الرحمه به خط محمد حسینی اصفهانی - گلستان مورخ ۱۲۵۹ هجری قمری » تصویر 81
کلیات سعدی نسخهٔ ۱۰۳۴ هجری قمری » تصویر 125
گلستان سعدی به خط خوانا و زیبای میرزا محمدحسین شیرازی سال ۱۲۷۱ هجری قمری » تصویر 127
گلستان سعدی به خط کاتب سلطانی میر علی حسینی به سال ۹۷۵ هجری قمری در بخارا » تصویر 116
گلستان سعدی به خط محمدحسین کشمیری و نقاشی مانوهار داس نسخهٔ کتابخانهٔ دیجیتال دانشگاه کمبریج » تصویر 115
گلستان به همراه بوستان در حاشیه » تصویر 103
گلستان سعدی خوشنویسی شده و مذهب مورخ بیستم شوال ۱۱۳۵ هجری قمری » تصویر 141
گلستان به خط توسط عبداللطیف شروانى سال ۹۷۱ هجری قمری » تصویر 121
گلستان با بوستان در حاشیه به خط محمدرضا تبریزی سنهٔ ۹۸۰ هجری قمری » تصویر 144
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده توسط عبدالله بن شیخ مرشد الکاتب در قرن دهم هجری » تصویر 111
گلستان بایسنقری موزهٔ چستر بیتی کتابت به سال ۸۳۰ هجری قمری در هرات » تصویر 44
شرح گلستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 404
گلستان سعدی منسوب به یاقوت مستعصمی » تصویر 65

نظرات

user_image
عزیز عزیزی مودب
۱۳۹۱/۰۵/۰۳ - ۰۷:۴۲:۵۹
این حکایت طبق کتاب غلامحسین یوسفی حکایت شماره 41 است
user_image
عزیز عزیزی مودب
۱۳۹۱/۰۵/۰۳ - ۰۷:۴۶:۴۹
دو بیت از این حکایت از قلم افتاده است:بعد از متن و نثر حکایت ابیات چنین شروع و خاتمه می یابند:لاف سرپنجگی و دعوی مردی بگذارعاجز نفس فرومایه، چه مردی، چه زنیگرت از دست برآید، دهنی شیرین کنمردی آن نیست که مشتی بزنی بر دهنی×××اگر خود بردَرَد پیشانی پیلنه مردست آن که در وی مردمی نیستبنی آدم سرشت از خاک دارنداگر خاکی نباشد، آدمی نیستگلستان سعدی، تصحیح و توصیح غلامحسین یوسفی، صفحه‌ی 105 و 106
user_image
a
۱۳۹۵/۱۲/۲۹ - ۰۴:۱۳:۱۹
بنی آدم سرشت از خاک دارد (نه دارند)اگر خاکی نباشد، آدمی نیست
user_image
۷
۱۳۹۷/۰۸/۰۱ - ۰۹:۱۶:۲۹
یکی از صاحبدلان زورآزمایی را دید بهم برآمده و کف بر دماغ آورده. گفت: این را چه حالت است؟ گفتند: فلان دشنام دادش. گفت: این فرومایه هزار من سنگ بر میدارد و طاقت سخنی نمی آرد.لاف سرپنجگی و دعوی مردی بگذارعاجز نفس فرومایه چه مردی چه زنیگرت از دست برآید دهنی شیرین کنمردی آن نیست که مشتی بزنی بر دهنیاگر خود بردرد پیشانی پیلنه مردست آنکه در وی مردمی نیستبنی آدم سرشت از خاک دارداگر خاکی نباشد آدمی نیست
user_image
مهدی قناعت پیشه
۱۳۹۸/۰۴/۰۷ - ۲۳:۰۵:۵۸
صاحبدلی زور آزمایی دید به هم بر آمده و کف بر دماغ انداخته گفت این را چه حال است گفتند دشنامش دادند،0 گفت زورمند فرومایه هزار من سنگ بر میدارد،طاقت سخنی اما نداردمرد آن است که شیرین کندش اودهنیمرد آن نیست که مشتی بزند بر دهنیبنی آدم سرشتندش ز خاکیبنی آدم نه ای چون سر زخاکی
user_image
AA
۱۳۹۸/۱۲/۱۶ - ۰۹:۲۷:۵۸
برادر با توجه به نسخه غلامحسین یوسفی که من دیدم ، مصراع دوم بیت اولاینگونه خونده میشه : عاجزِ نفسِ فرومایه موفق باشید
user_image
و. و
۱۳۹۹/۱۰/۲۹ - ۱۱:۳۳:۴۸
درود. من شاید بیست سال پیش این شعر رو دیدم و یادم مونده بود اگر خود بر درد پیشانی پیل نه مردست آنکه در وی مردمی نیست، بنی آدم سرشت از خاک دارد اگر خاکی نباشد مردمی نیست اما الان دید نوشته آدمی نیست، مردمی اول به معنی مردم داری و دیدن آدم‌ها و دومی مردم آدما بنی بشر. حالا ما از این به بعد آدمی نیست حفظ می‌کنیم. سپاس
user_image
حمیدرضا
۱۳۹۹/۱۰/۳۰ - ۰۸:۴۰:۱۱
@AA:با سپاس از راهنمایی جنابعالی، خوانش تصحیح شد.
user_image
بنده خدا
۱۴۰۲/۰۳/۱۰ - ۱۳:۲۶:۴۵
بیت ناب.
user_image
Mojtaba Razaq zadeh
۱۴۰۲/۱۱/۲۷ - ۰۴:۵۳:۴۰
کف به دماغ اورده یعنی چه
user_image
شاهین موفق نژاد
۱۴۰۳/۰۴/۱۱ - ۰۹:۵۲:۲۵
اگر خود بر درد پیشانی پیل یعنی چی؟    هیچ جا نتونستم معنی این مصراع را پیدا کنم