سعدی

سعدی

حکایت شمارهٔ ۵

تنی چند از روندگان متّفقِ سیاحت بودند و شریکِ رنج و راحت. خواستم تا مُرافقت کنم، موافقت نکردند. گفتم: این از کرمِ اخلاق بزرگان بَدیع است روی از مصاحبتِ مسکینان تافتن و فایده و برکت دریغ داشتن، که من در نفْسِ خویش این قدرت و سرعت می‌شناسم که در خدمتِ مردان یارِ شاطر باشم نه بارِ خاطر.

۲

اِنْ لَمْ اَکُنْ راکِبَ الْمَواشی

اَسْعیٰ لَکُمْ حامِلَ الْغَواشی

یکی زآن میان گفت: از این سخن که شنیدی دل تنگ مدار که در این روزها دزدی به صورت درویشان برآمده، خود را در سِلْکِ صحبتِ ما منتظم کرد.

۴

چه دانند مردم که در خانه کیست؟

نویسنده داند که در نامه چیست

و از آنجا که سلامتِ حالِ درویشان است، گمانِ فضولش نبردند و به یاری قبولش کردند.

۶

صورتِ حالِ عارفان دلق است

این قدر بس، چو روی در خلق است

۷

در عمل کوش و هرچه خواهی پوش

تاج بر سر نه و عَلَم بر دوش

۸

[ ترک دنیا و شهوت است و هوس

پارسایی، نه ترک جامه و بس ]

۹

در قَژاکند مرد باید بود

بر مخنّث سلاحِ جنگ چه سود؟

روزی تا به شب رفته بودیم و شبانگه به پایِ حصار خفته که دزدِ بی‌توفیق ابریقِ رفیق برداشت که به طهارت می‌رود و به غارت می‌رفت.

۱۱

پارسا بین که خرقه در بر کرد

جامهٔ کعبه را جُلِ خر کرد

چندان که از نظرِ درویشان غایب شد، به بُرجی بر رفت و دُرجی بدزدید. تا روز روشن شد، آن تاریک، مبلغی راه رفته بود و رفیقانِ بی‌گناه خفته. بامدادان همه را به قلعه درآوردند و بزدند و به زندان کردند. از آن تاریخ، ترکِ صحبت گفتیم و طریقِ عزلت گرفتیم.

وَالسَّلامَةُ فی الْوَحْدَةِ

۱۴

چو از قومی یکی، بی‌دانشی کرد

نه کِه را منزلت مانَد نه مِه را

۱۵

شنیدستی که گاوی در علف‌خوار

بیالاید همه گاوانِ ده را

گفتم: سپاس و منّت خدای را، عَزَّوَجَلَّ، که از برکتِ درویشان محروم نماندم، گرچه به‌صورت از صحبت وَحید افتادم. بدین حکایت که گفتی مُسْتَفید گشتم و امثالِ مرا همه عمر این نصیحت به کار آید.

۱۷

به یک ناتراشیده در مجلسی

برنجد دلِ هوشمندان بسی

۱۸

اگر برکه‌ای پر کنند از گلاب

سگی در وی افتد کند مَنْجَلاب

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 170
گلستان به خط شکستهٔ خوانا و زیبا تحریر شده در دارالخلافهٔ طهران » تصویر 41
کلیات شیخ سعدی علیه الرحمه به خط محمد حسینی اصفهانی - گلستان مورخ ۱۲۵۹ هجری قمری » تصویر 71
کلیات سعدی نسخهٔ ۱۰۳۴ هجری قمری » تصویر 112
گلستان سعدی به خط محمدحسین کشمیری و نقاشی مانوهار داس نسخهٔ کتابخانهٔ دیجیتال دانشگاه کمبریج » تصویر 81
گلستان سعدی به خط خوانا و زیبای میرزا محمدحسین شیرازی سال ۱۲۷۱ هجری قمری » تصویر 87
گلستان سعدی به خط محمد محمود لاری به سال ۱۰۱۱ هجری قمری » تصویر 99
گلستان سعدی به خط کاتب سلطانی میر علی حسینی به سال ۹۷۵ هجری قمری در بخارا » تصویر 92
گلستان به همراه بوستان در حاشیه » تصویر 73
گلستان سعدی خوشنویسی شده و مذهب مورخ بیستم شوال ۱۱۳۵ هجری قمری » تصویر 99
گلستان به خط توسط عبداللطیف شروانى سال ۹۷۱ هجری قمری » تصویر 85
گلستان با بوستان در حاشیه به خط محمدرضا تبریزی سنهٔ ۹۸۰ هجری قمری » تصویر 103
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده توسط عبدالله بن شیخ مرشد الکاتب در قرن دهم هجری » تصویر 81
گلستان بایسنقری موزهٔ چستر بیتی کتابت به سال ۸۳۰ هجری قمری در هرات » تصویر 32
شرح گلستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 348
گلستان سعدی منسوب به یاقوت مستعصمی » تصویر 60

نظرات

user_image
میرموسوی
۱۳۸۹/۰۸/۱۶ - ۱۰:۵۲:۲۲
با سلام این حکایت ناقص است و گمان می کنم یک یا دوبند از آن حذف شده باشد. در فاصله شعرهای بند نخست و ابریق برداشت عبارتی هست که به بیان علت عدم همراهی پرداخته است .
user_image
مهرزاد شایان
۱۳۹۰/۱۱/۰۲ - ۱۶:۰۶:۵۴
بخشهایی از حکایت ناقص نوشته شده ؛ پس از قطعه نثر نخست این بیت آمده:اِنْ لمْ اَکُن راکِب‌المواشیاَسعی لَکم حامِلَ‌الغواشیسپس این قطعه نثر می‌آید:یک زان میان گفت ازین سخن که شنیدی دل تنگ مدار که درین روزها دزدی بصورت درویشان برآمده خود را در سلک صحبت ما منتظم کردچه دانند مردم که در خانه کیستنویسنده داند که در نامه چیستو از آنجا که سلامت حال درویشان است گمان فضولش نبردند و بیاری قبولش کردندصورت حال عارفان دلق استاین قدر بس چو روی در خلق استدر عمل کوش و هرچه خواهی پوشتاج بر سر نه و عَلَم بر دوشترک دنیا و شهوت است و هوسپارسایی، نه ترک جامه و بسدر قژاکند مرد باید بودبر مخنث سلاح جنگ چه سودروزی تا به شب رفته بودیم و شبانگه بپای حصار خفته که دزد بی توفیق ابریق ابریق رفیق برداشت که به طهارت می‌رود و به غارت میرفت.پارسا بین که خرقه در بر کردجامه کعبه را جل خر کردچندانکه از نظر درویشان غایب شد به برجی برفت و درجی بدزدید تا روز روشن شد آن تاریک مبلغی راه رفته بود و رفیقان بی گناه خفته بامدادان همه را به قلعه در آوردند و بزدند و بزندان کردند از آن تاریخ ترک صحبت گفتیم و طریق عزلت گرفتیموالسَّلامَةُ فی الوَحْدهچو از قومی یکی بی دانشی کردنه کِه رامنزلت مانَد نه مِه راشنیدستی که گاوی در علفخواربیالاید همه گاوان ده راگفتم سپاس و منت خدای را عزوجل که از برکت درویشان محروم نماندم گرچه بصورت از صحبت وحید افتادم بدین حکایت که گفتی مستفید گشتم و امثال مرا همه عمر این نصیحت بکار آیدبه یک ناتراشیده در مجلسیبرنجد دل هوشمندان بسیاگر برکه‌ای پر کند از گلابسگی در وی افتد کند منجلاب
user_image
سعید م
۱۳۹۱/۱۰/۲۰ - ۰۷:۱۲:۴۱
با سلام و تشکر. معنی کلمه درجی در لغت نامه دهخدا نبود .منظور از این کلمه چیست؟
user_image
رسته
۱۳۹۱/۱۰/۲۲ - ۰۱:۵۷:۲۲
دُرجی یعنی یک دُرج ( نکره)، هم در لغت نامۀ ذهخدا هست و هم در معین . معنی آن : صندوقچه ، جعبه ای کوچک برای نگهداری جواهر و زینت آلات و عطرها.
user_image
نسیم
۱۳۹۱/۱۰/۲۲ - ۰۷:۵۳:۵۴
ممنون از کمکتون . ولی من هم درج و هم درجی را در لغت نامه الکترونیکی دهخدا پیدا نکردم.بازم ممنون.
user_image
محمد
۱۳۹۳/۱۰/۲۳ - ۰۷:۰۷:۵۸
منظور از روندگان چیست ؟
user_image
عنایت الفت
۱۳۹۳/۱۱/۲۳ - ۱۳:۵۶:۰۷
در مصرع « در قژاکند مرد باید بود » وازه قژاکند بطور مجزا و بصورت دو واژه با فاصله نوشته شده بدین ترتیب « قژا کند» و از این رو در جستجوی معنی لغتنامه نمیتواند آنرا پیدا کند. معنای آن هم زره و جامه جنگی میباشد.
user_image
رضا اوجاقی
۱۳۹۴/۰۵/۰۷ - ۰۹:۳۳:۳۴
با سلام در حکایت شمارۀ 5 بعداز نثر اول در بیت اول شما بجای کلمۀ (جامه ) کلمۀ (خانه) را نوشته اید ولی در نسخۀ گلستان سعدی که در پیش روی منست بیت اول به این صورت است چه دانند مردم که در جامه کیست نویسنده داند که در نامه چیست لازم بذکر است نسخه ای که بنده در دست دارم ، کلیات سعدی به تصحیح محمد علی فروغی می باشد ولی چون کتاب قدیمی است و صفحۀ شناسنامۀ آن افتاده است ، متاسفانه نمیدانم چاپ چه سالی میباشد. ضمناً اگر ممکن است فونت مربوط به قسمت حاشیه را کمی پر رنگتر کنید من بسختی میتوانم بخوانم. با تشکر
user_image
محسن ص م
۱۳۹۵/۰۵/۲۶ - ۱۶:۳۴:۵۲
متاسفانه در نگارش کتاب گلستان که یکی از راهکارهای ادبی است در این سایت کوتاهی فراوان شده...بطوریکه تقریبا تمام حکایات ناقص نگاشته شده اند. امیدوارم این نقص برودی برطرف گردد چون این سایت منبع قابل اعتماد بسیاری از ارگانها و موسسات آست.
user_image
یوسف
۱۳۹۶/۰۳/۲۳ - ۰۷:۴۹:۳۲
مهرزاد شایان زحمت کشیدند و ادامه حکایت رو هم نوشتند حکایت سایت ناقص می باشد
user_image
ببرک شاه
۱۳۹۶/۱۰/۱۸ - ۰۳:۴۰:۰۲
جای تاسف است که این حکایت گلستان، و ظاهرا حکایات دیگر هم، چنین ناقص و شکسته بسته در گنجور آمده است. این متنی اساسی در زبان فارسی ست و شایسته است که گنجور با دقت تمام متن کتاب را بازبینی کند و افتاده ها و کاستی های را جبران کند.
user_image
HS
۱۳۹۷/۰۹/۱۶ - ۰۴:۳۹:۱۵
»تاسفانه همانطور که دوستان گفته اند بسیاری از حکایات و اشعار در سایت گنجور ناقص است. این مساله می تواند موجب وهن آثار در اینده شود. خواهشمند است تصحیح شود.
user_image
هادی
۱۳۹۸/۰۵/۱۵ - ۰۹:۲۷:۰۹
خواهشمنداست متن کامل را بازنشر فرمایید. سپاسگزارم
user_image
حمید
۱۳۹۹/۰۶/۱۳ - ۰۱:۲۰:۱۰
«یار شاطر» از عبارتی در گلستان سعدی گرفته شده (حکایت پنجم، باب دوم در اخلاق درویشان) که می‌گوید: «... که من در نفس خویش این‌ قدرت و سرعت می‌شناسم که در خدمت مردان یار شاطر باشم نه بار خاطر.» شاطر در عربی به معنی چابک است و از این‌رو به کسانی می‌گفتند که جلوی اسب بزرگان یا ارباب عمائم برای راهنمایی می‌دویدند و همچنین کسانی که در سنگک‌پزی خمیر را که پهن کرده بودند، با چابکی داخل محوطه‌ای که با ریگ‌های گرم مفروش بود و تنور زیر آن قرار داشت، می‌کشیدند.
user_image
الیوت الدرسون
۱۴۰۱/۰۵/۰۹ - ۰۵:۵۱:۵۵
به گمانم در قرن هفتم و در زمان سعدی مخنثان از پایین ترین مقام و مرتبه در نزد انسان ها بودند  چون جناب سعدی در بوستان و گلستان به طور حسابی آن ها را کوبیده و هر جا به مصداق بد ذاتی نیاز داشته مخنث را مثال زده 
user_image
محمد حسین شعفی
۱۴۰۲/۰۶/۲۲ - ۰۱:۵۸:۰۵
ان لم اکن راکب المواشی     اسعی لکم حامل الغواشی     غواشی به معنی: زین پوشها قژاکند(قزاگند و قزاغند): تن پوش جنگ، زره پیکار مخنث: مردی که حالات و اطوار زنان را از خود بروز بدهد؛ زن‌مانند. آن‌که نه مرد است و نه زن؛ ابریق: آفتابه درج: [ دُ] دوکدان و طبله زنان که پیرایه و جواهر دروی نهند