
سعدی
حکایت شمارهٔ ۷
یاد دارم که در ایام طُفولیّت مُتَعَبِّد بودمی و شبخیز و مُوْلَعِ زهد و پرهیز.
شبی در خدمتِ پدر، رَحْمَةُ اللهِ عَلَیْهِ، نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مُصْحَفِ عزیز بر کنار گرفته و طایفهای گردِ ما خفته.
پدر را گفتم: از اینان یکی سر بر نمیدارد که دوگانهای بگزارد. چنان خوابِ غفلت بردهاند که گویی نخفتهاند که مردهاند.
گفت: جانِ پدر! تو نیز اگر بخفتی به از آن که در پوستینِ خلق افتی.
۵
نبیند مدّعی جز خویشتن را
که دارد پردهٔ پندار در پیش
۶
گرت چشمِ خدا بینی ببخشند
نبینی هیچکس عاجزتر از خویش
تصاویر و صوت















نظرات
علیرضا
مهرزاد شایان
رضا
نسیم
ناشناس
بابک
کاوه
بابک
بابک
ادب دوست
روفیا
بابک
علیرضا
هستی
علی شریفی
س ، م
علیرضا
محمد باقر انصاری
محمدجواد
باران
حمیدرضا
پاسخگویی) عنوان فرمودهاند که «مولع باید صفت مفعولی باشه نه اسم فاعل».این لغت در لغتنامهٔ دهخدا با فتحه آمده:مولع. [ ل َ ] (ع ص ) نعت است از ایلاع به معنی آزمند کردن و برانگیختن . (منتهی الارب ). صیغه ٔ اسم مفعول به معنی حریص گردانیده شده . (غیاث ) ...و در ادامه همین متن از گلستان نیز به عنوان شاهد آمده.
تسلیمی
مانی جوادی