سعدی

سعدی

حکایتِ شمارهٔ ۱۲

خشکسالی در اسکندریّه عنانِ طاقتِ درویش از دست رفته بود، درهایِ آسمان بر زمین بسته و فریادِ اهلِ زمین به آسمان پیوسته.

۲

نماند جانور از وحش و طَیْر و ماهی و مور

که بر فلک نشد از بی‌مرادی افغانش

۳

عجب که دودِ دلِ خَلق جمع می‌نشود

که ابر گردد و سیلابِ دیده بارانش

در چنین سال، مُخَنَّثی، دور از دوستان، که سخن در وصفِ او ترکِ ادب است، خاصّه در حضرتِ بزرگان و به طریقِ اِهمال از آن در‌گذشتن هم نشاید که طایفه‌ای بر عجزِ گوینده حمل کنند. بر این دو بیت اقتصار کنیم که اندک، دلیلِ بسیاری باشد و مشتی نمودارِ خرواری:

۵

گر تَتَر بُکشَد این مخنّث را

تتری را دگر نباید کُشت

۶

چند باشد چو جِسرِ بغدادش

آب در زیر و آدمی در پشت

چنین شخصی -که یک طرف از نَعْتِ او شنیدی- در این سال نعمتی بیکران داشت، تنگدستان را سیم و زر دادی و مسافران را سفره نهادی. گروهی درویشان از جورِ فاقه به طاقت رسیده بودند. آهنگِ دعوتِ او کردند و مشاورت به من آوردند. سر از موافقت باز زدم و گفتم:

۸

نخورَد شیر، نیم‌خوردهٔ سگ

ور بمیرد به سختی اندر غار

۹

تن به بیچارگی و گُرْسنگی

بِنِه و دستْ پیشِ سِفله مدار

۱۰

گر فریدون شود به نعمت و مُلک

بی‌هنر را به هیچ‌کس مشمار

۱۱

پرنیان و نَسیج بر نااهل

لاجورد و طلاست بر دیوار

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 208
گلستان سعدی به خط محمدحسین کشمیری و نقاشی مانوهار داس نسخهٔ کتابخانهٔ دیجیتال دانشگاه کمبریج » تصویر 128
کلیات سعدی نسخهٔ ۱۰۳۴ هجری قمری » تصویر 131
کلیات شیخ سعدی علیه الرحمه به خط محمد حسینی اصفهانی - گلستان مورخ ۱۲۵۹ هجری قمری » تصویر 85
گلستان به خط شکستهٔ خوانا و زیبا تحریر شده در دارالخلافهٔ طهران » تصویر 63
گلستان سعدی به خط خوانا و زیبای میرزا محمدحسین شیرازی سال ۱۲۷۱ هجری قمری » تصویر 142
گلستان سعدی به خط کاتب سلطانی میر علی حسینی به سال ۹۷۵ هجری قمری در بخارا » تصویر 152
گلستان به همراه بوستان در حاشیه » تصویر 115
گلستان سعدی خوشنویسی شده و مذهب مورخ بیستم شوال ۱۱۳۵ هجری قمری » تصویر 156
گلستان به خط توسط عبداللطیف شروانى سال ۹۷۱ هجری قمری » تصویر 136
گلستان با بوستان در حاشیه به خط محمدرضا تبریزی سنهٔ ۹۸۰ هجری قمری » تصویر 158
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده توسط عبدالله بن شیخ مرشد الکاتب در قرن دهم هجری » تصویر 123
شرح گلستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 455
گلستان سعدی منسوب به یاقوت مستعصمی » تصویر 72

نظرات

user_image
امین
۱۳۹۴/۰۲/۱۲ - ۱۳:۰۰:۵۳
گر تَتَر بکشد این مخنّث راتَتَری را دگر نباید کشتچند باشد چو جِسر بغدادشآب در زیر و آدمی در پشت
user_image
امین
۱۳۹۴/۰۲/۱۲ - ۱۳:۰۶:۵۲
گر فریدون شود به نعمت و ملکبی هنر را به هیچ کس مشمارپرنیان و نسیج بر نااهللاجورد و طلاست بر دیوار
user_image
هوتن هویت دوست
۱۳۹۵/۱۲/۰۳ - ۰۷:۳۱:۴۱
سانسور گلستان سعدی با هیچ عذری پذیرفته نیست. از مسؤولین گرامی تقاضا می شود از این کار و مشابه آن خودداری نمایند.
user_image
معدنی
۱۳۹۸/۰۱/۰۹ - ۱۶:۵۷:۰۴
خشکسالی در اسکندریه عنان طاقت درویش از دست رفته بود درهای آسمان بر زمین بسته و فریاد اهل زمین به آسمان پیوستهنماند جانور از وحش و طیر و ماهی و مورکه بر فلک نشد از بی مرادی افغانشعجب که دودِ دلِ خلق جمع می نشودکه ابر گردد و سیلاب دیده بارانشدر چنین سال، مخنثی، دور از دوستان که سخن در وصف او ترک ادب است. خاصه در حضرت بزرگان. و به طریقِ اهمال از آن درگذشتن هم نشاید. که طایفه ای بر عجز گوینده حمل کنند. بر این دو بیت اقتصار کنیم که اندک، دلیل بسیاری باشد و مشتی نمونه خرواری.گر تتر بکشد این مخنّث راتتری را دگر نباید کشتچند باشد چو جِسر بغدادشآب در زیر و آدمی در پشتچنین شخصی که یک طرف از نعت او شنیدی دراین سال نعمتی بیکران داشت تنگدستان را سیم و زر دادی و مسافران را سفره نهادی گروهی درویشان از جور فاقه به طاقت رسیده بودند آهنگ دعوت او کردند و مشاورت به من آوردند سر از موافقت باز زدم و گفتمنخورد شیر، نیم خورده ی سگ ور بمیرد به سختی اندر غارتن به بیچارگی و گرسنگیبنه و دست پیش سفله مدارگر فریدون شود به نعمت و ملک بی هنر را به هیچ کس مشمارپرنیان و نسیج بر نااهللاجورد و طلاست بر دیوارکلیات سعدی.تصحیح محمد علی فروغی و مقابله با دو نسخه معتبر دیگر. به کوشش بها الدین خرمشاهی انتشارات دوستان. چاپ سوم . ص 94
user_image
امید صادقی
۱۴۰۱/۰۱/۰۱ - ۱۸:۳۲:۵۱
دو سؤال داشتم. لطفا راهنمایی کنید.   1- آیا مقصود از مخنث مرد همجنسگرا هست؟ 2- در خط 6 مخنث با پل بغداد متشابه می‌کند که آب در زیر پل روان است و انسان‌ها از روی پل رد می‌شوند. منظور از این تشبیه چیست؟
user_image
رضا از کرمان
۱۴۰۱/۰۱/۰۳ - ۱۴:۲۸:۱۹
سلام شب بخیر سال نو تمامی عزیزان مبارک    امروزه با پیشرفتهای حاصل شده در علم پزشکی خوشبختانه توجه بیشتری به بیماران دارای مشکلات جنسی میگردد وشاخه‌های جدیدی  از علم خصوصا  در بین روانپزشکان برای این دسته از بیماران ایجاد شده  وبه عنوان مثال جهت درمان بیمار دارای ابهام جنسی یا هرمافرودیسم از بیمار تی اس(ترانس سکسوالیسم) یا سایر موارد روشهای متفاوت وجود دارد بگذریم چون بنده زیاد در این موارد اطلاع کامل ندارم که قابل عرض باشد ولی در گذشته شاید به تمامی این بیماران به یک دید نگاه میشده وجامعه با ایشان برخورد یکسان داشته وحتی به ایشان عنوان بیمار  هم اطلاق نمیشده  ومخنث به فردی اطلاق میشده که قوه رجولیت نداشته. ولی برویم سر موضوع حکایت وبرخورد جناب سعدی باموضوع  طبق شرحی که سعدی از اوضاع قحطی و اوضاع سخت معیشت مردم داره میده این فرد داره از مردم دستگیری میکنه واطعام میده آیا در آن روزگار وآن شهر ایشون تنها فرد متمول  آن شهر بوده یا کسان دیگری هم بودند که با لئامت ذاتی نه حتی از کسی دستگیری نمیکردند شاید با احتکار وذخیره مایحتاج خلق الله آن شرایط بحرانی را حادتر هم میکردند  که شاید نمونه های مشابه آن هم امروزه هم قابل درک ولمس باشه بنظر بنده مردی ومردانگی این فرد مخنث بقول راوی از خیلی از مردهایی که قوه رجولیت داشتند بیشتر بوده  آدم بعضی وقتها از کلام واندیشه جناب سعدی متعجب میشه نیم خورده سگ وسفله و بی هنر, یک نیم نگاه به همت وغیرت ونوعدوستی این بابا هم نمیکنه طلا هر جا که باشه طلاست  نمیدونم شاید هم ایشون درست میگن ونصیحتشون عالمانه است وبنده نمیفهمم. والله واعلم باصواب شاد وخرم باشید
user_image
محمد باقر انصاری
۱۴۰۲/۰۹/۲۱ - ۰۰:۴۲:۱۲
توضیحات: تتر مخفف تاتار است و تاتار قومی در ترکمنستان و از طایفه مغول بوده اند.  مخنث هم به کسی گویند که عادت دارد با او لواط شود که نوعی انحراف جنسی است.  حال منظور سعدی از بیت اول این است که اگر یک مغولی خشن یک مخنث پست فطرت را بکشد نباید او کشت، زیرا او کار خوبی کرده است.  و منظور از کل داستان این است که اگر مخنث متمولی به گرسنه ای نان دهد نباید آن قبول کرد، زیرا نان او مانند نیم خورد سگ است.  حال با این توضیحات یکبار دیگر داستان را به دقت بخوانید و ببینید استاد سخن چه زیبا گفته است. 
user_image
آینهٔ صفا
۱۴۰۳/۰۶/۰۷ - ۰۶:۵۴:۵۷
با سلام مخنث به معنی فردی است که در ظاهر مرد است ولی حالات و رفتارِ زنانه از خود نشان می‌دهد.   از آنجایی که امروزه دانشِ انسان از جنسیت - همچون تمام دانش‌های دیگر - پیشرفت کرده، تعاریف جدیدی از «زن» و «مرد» و «زنانگی» و «مردانگی» ارائه شده است. در این تعریفِ جدید، مخنث کسی است که رفتاری در تضاد با هنجارهای جنسیتیِ جامعه از خود نشان می‌دهد؛ حال این رفتار می‌خواهد آرایش کردن و پوشیدنِ لباسهای منتسب به زنان باشد و یا همبستری با همجنسان خود. در واقع مخنث را امروزه میتوان برای توصیف «زنِ ترنس» و یا «مردِ همجنس‌گرا» به کار برد.   بیشتر واردِ مباحثِ علمِ جنسیت نمی‌شوم و دوستان را تشویق به تحقیق بیشتر در این زمینه می‌کنم تا از جهلِ گذشتگان رهایی یابند. به همین بسنده می‌کنم که علم، آسیب‌زا بودنِ رفتارهای ناهنجار جنسی را رد کرده است و به طور کلی الفاظی همچون «اختلال جنسی» یا «انحراف جنسیتی» را نادرست انگاشته و الفاظِ «گرایش جنسی» و «هویت جنسیتی» را جایگزین کرده است. همانطور که گذشتگان چپ دست بودن را مرضی شیطانی تلقی می‌کردند ولی امروزه همه باور دارند چپ یا راست دست بودن صرفا یک تمایز ژنتیکی است.   در ادبیاتِ تمثیلیِ صوفیه، همانطور که هر لفظی اقیانوسی از معنی را یدک کشیده و نباید به معنای ظاهری آن بسنده کرد، مخنث نیز به حکمتی عرفانی اشاره دارد. در نمادشناسیِ تصوف، مخنث به سالکی گفته می‌شود که در مواجهه با سختی‌های سلوک، شانه خالی کرده و از طی طریق سرمی‌زند؛ همچون مردی که در زمانِ جنگ به جای تاختن در کارزار، جامه‌ی زنان پوشیده و می‌گریزد.راهِ دین، زان رو پر از شور و شر استکه نه راهِ هر مخنث گوهر استمثنوی معنوی   با در نظر گرفتنِ این کارکردِ مخنث در تصوف، می‌توان از این حکایتِ سعدی چنین پندی گرفت:به فردی که در دورانِ سختی از زیر مشکلات شانه خالی کرده نمی‌توان اعتماد کرد. آنچه او امروز وقف می‌کند، حاصلِ زحمات‌اش نیست، پس همان به که به درویشی قناعت کرد تا دست بر بی‌هنرانِ نااهل دراز کرد.