
سعدی
حکایت شمارهٔ ۱۷
همچنین در قاعِ بسیط مسافری گم شده بود و قوت و قوَّتش به آخر آمده و دِرَمی چند بر میان داشت، بسیاری بگردید و ره به جایی نبرد، پس به سختی هلاک شد. طایفهای برسیدند و درمها دیدند پیشِ رویش نهاده و بر خاک نبشته:
۲
گر همه زَرِّ جعفرى دارد
مَردِ بىتوشه برنگیرد گام
۳
در بیابان فقیرِ سوخته را
شلغمِ پخته بِه که نقرهٔ خام
تصاویر و صوت














نظرات
سونیا
رضا صدر
تیرداد
محمد حسین شعفی