سعدی

سعدی

حکایت شمارهٔ ۲۱

بازرگانی را شنیدم که صد و پنجاه شتر، بار داشت و چهل بندهٔ خدمتکار.

شبی در جزیرهٔ کیش مرا به حجرهٔ خویش در‌آورد.

همه شب نیارمید از سخن‌های پریشان گفتن که: فلان اَنْبازم به ترکستان و فلان بِضاعت به هندوستان است و این قَبالهٔ فلان زمین است و فلان چیز را فلان، ضَمین.

گاه گفتی: خاطرِ اسکندریّه دارم که هوایی خوش است.

باز گفتی: نه! که دریایِ مغرب مشوَّش است. سعدیا! سفری دیگرم در پیش است. اگر آن کرده شود، بقیّتِ عمرِ خویش به گوشه بنشینم.

گفتم: آن کدام سفر است؟

گفت: گوگردِ پارسی خواهم بردن به چین که شنیدم قیمتی عظیم دارد و از آنجا کاسهٔ چینی به روم آرم و دیبای رومی به هند و فولادِ هندی به حَلَب و آبگینهٔ حلبی به یَمَن و بُرْدِ یمانی به پارس و زآن‌پس ترکِ تجارت کنم و به دکّانی بنشینم.

انصاف، از این ماخولیا چندان فرو‌گفت که بیش طاقتِ گفتنش نماند!

گفت: ای سعدی! تو هم سخنی بگوی از آن‌ها که دیده‌ای و شنیده.

گفتم:

۱۱

آن شنیدستی که در اَقْصایِ غُور

بارْسالاری بیفتاد از ستور

۱۲

گفت: «چشمِ تنگِ دنیادوست را

یا قناعت پُر کند یا خاکِ گور»

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 214
گلستان سعدی به خط محمدحسین کشمیری و نقاشی مانوهار داس نسخهٔ کتابخانهٔ دیجیتال دانشگاه کمبریج » تصویر 134
کلیات سعدی نسخهٔ ۱۰۳۴ هجری قمری » تصویر 135
کلیات شیخ سعدی علیه الرحمه به خط محمد حسینی اصفهانی - گلستان مورخ ۱۲۵۹ هجری قمری » تصویر 87
گلستان به خط شکستهٔ خوانا و زیبا تحریر شده در دارالخلافهٔ طهران » تصویر 66
گلستان سعدی به خط خوانا و زیبای میرزا محمدحسین شیرازی سال ۱۲۷۱ هجری قمری » تصویر 150
گلستان سعدی به خط کاتب سلطانی میر علی حسینی به سال ۹۷۵ هجری قمری در بخارا » تصویر 133
گلستان به همراه بوستان در حاشیه » تصویر 121
گلستان سعدی خوشنویسی شده و مذهب مورخ بیستم شوال ۱۱۳۵ هجری قمری » تصویر 165
گلستان به خط توسط عبداللطیف شروانى سال ۹۷۱ هجری قمری » تصویر 144
گلستان با بوستان در حاشیه به خط محمدرضا تبریزی سنهٔ ۹۸۰ هجری قمری » تصویر 166
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده توسط عبدالله بن شیخ مرشد الکاتب در قرن دهم هجری » تصویر 129
گلستان بایسنقری موزهٔ چستر بیتی کتابت به سال ۸۳۰ هجری قمری در هرات » تصویر 51
شرح گلستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 463

نظرات

user_image
mohammad reza
۱۳۹۰/۱۱/۱۹ - ۱۵:۳۹:۴۶
با سلامدر بیت دوم "گفت چشم تنگ دنیا دوست را" صحیح است و یا " چشم تنگ مرد دنیا دوست را" ؟با تشکر
user_image
حسین
۱۳۹۱/۰۷/۱۰ - ۱۶:۲۸:۵۰
در بیت اول در منابعی که بنده در دست داشتم چنین ذکر شدهآن شنیدستی که روزی تاجریدر بیابانی بیافتاد از ستور
user_image
رضا
۱۳۹۲/۰۴/۰۵ - ۰۳:۰۰:۵۹
محمدرضا جان اگر کلمه " مرد " را به مصرع اضافه کنیم وزن شعر از اساس بهم میخوره....خودت یه بار مصرع رو با کلمه مرد بخون ببین چی میشه ؟! ...چشم تنگ دنیادوست درسته.............حسین آقا من تو هیچ منبعی " آن شنیدستی که روزی تاجری " ندیدم
user_image
شوریده
۱۳۹۲/۰۵/۰۳ - ۰۹:۴۲:۲۲
با سلامفکر میکنم بیت دوم به این صورت باشهگفت چشم تنگ "دنیادار" رایا قناعت پرکند یا خاک گور
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۵/۰۳ - ۱۲:۱۸:۴۲
استاد گوهری تنها ماندیم کمتر شعر می خوانند مردم چند روز است تنهایی خرمنم را به باد داده است .
user_image
دیمیکا
۱۳۹۴/۱۱/۲۸ - ۱۴:۰۳:۴۷
ما برای نمایش این داریم ما اینو انتخاب کردیم و اورا کمی تعغیر دهدیم
user_image
سید علی انجو
۱۳۹۴/۱۲/۱۵ - ۱۹:۰۹:۴۷
در نسخه ای از کلیات سعدی که بنده در اختیار دارمو تصحیح مرحوم فروغی می باشد، این تغییر نسبت به متن شما به چشم می خورد:«...خاطر اسکندریه دارم» به جای «... خاطر اسکندری دارم.»
user_image
سید علی انجو
۱۳۹۴/۱۲/۱۵ - ۱۹:۲۱:۳۷
در متن حکایت نقطه گذاری و کاما (بند) و علامت نقل قول اگر در جاهایی که لازم است درج گردد؛ به آسان تر خواندنِ حکایت کمک می کند.در ضمن علامت سوال داخل متن برعکس و متناسب متون انگلیسی به صورت از چپ به راست درج شده است.بعلاوه در آنجا که آمده است: « ... و از آنجا کاسه چینی بروم آرم»، واژه ی «بروم» ممکن است بِرَوَم خوانده شود لذا اگر به صورت «به روم» نگاشته شود صحیح تر به نظر می رسد.به نوبه خود از زحمات شما که در گسترش فرهنگ و ادب می کوشید بسیار سپاسگزارم.
user_image
سیروس رحمانی
۱۳۹۵/۰۱/۲۱ - ۱۳:۴۱:۲۴
حدود 8قرن پیش بازرگانی در کیش بیزنس مدل سیکلی کاملی را طراحی میکند که حتی امروز نیز قابل استفاده است وآنگاه برخورد سعدی بعنوان معلم فرهنگی جامعه را ملاحظه فرمایید
user_image
حسین
۱۳۹۵/۰۱/۲۳ - ۱۷:۰۷:۴۱
sadaf جون حالت خوبه ؟اینجا سمانه نداریم آ
user_image
sadaf
۱۳۹۵/۰۱/۲۳ - ۱۷:۳۲:۰۰
حسین جون، ممنونحالم خوبه.شما خوبید؟سمانه داریم. برو جلوی آینه ببین.
user_image
سعدی دوست
۱۳۹۵/۰۱/۲۳ - ۱۹:۰۷:۲۰
صدف جان، حسین ار سمانه است، حاشیه بهانه. خاطر اسکندریه داری؟ بهوش باش که دریای مغرب مشوش است!
user_image
sadaf
۱۳۹۵/۰۱/۲۴ - ۰۹:۱۵:۳۴
سمانۀ سعدی دوست بهانه مدارتو غصه هایت بر شمار و سر خویش بخار و دست از توجیه بدار.
user_image
سعدی دوست
۱۳۹۵/۰۱/۲۴ - ۱۵:۰۹:۳۹
صدف گرامی، دریافت مانای در فشانی های سرکار ، چنانم به خود مشغول کرده است که فرصت سر خاراندن ندارم،سمانه و حسین نمی دانم به چه کار سر گرم کرده اند هرگز مباد که غصه بر شمارند، اما : خاراندن سر در ایام فراغت نشان تندرستی است،
user_image
sadaf
۱۳۹۵/۰۱/۲۴ - ۲۱:۳۴:۲۰
سمانه جون. آدم ادب و حیا نداشته باشه هیچی نداره. رو که نیست. سنگ پای قزوینه. رنگارنگ تر از آفتاب پرست. همچنان مشغول باش.
user_image
نوید
۱۳۹۵/۰۶/۱۴ - ۰۲:۴۳:۱۶
در سطر پنجم نوشته شده از آنجا کاسه چینی بروم آرم که صحیح آن کاسه چینی " به روم " آرم میباشد
user_image
علیرضا
۱۳۹۵/۰۹/۱۴ - ۱۷:۲۰:۱۳
به معنی بیت دوم دقت کنید:دنیا دوست صفتی است بر چشم تنگ، یعنی چشمی که به دنبال مال و منال دنیا هستاین به صفات ذاتی انسان ها یعنی حرص و طمع انها اشاره داردکه در مصرع دوم این را تایید میکندیعنی این انسانی که ما تشریف داریم، حرص و طمع داریمیا ما قناعت پیشه میکنیم یا هرچقدر هم که طمع به خرج بدهیم اخرش خاک گور نصیب ما می شودپس نوشته ی گنجور صحیح است
user_image
سید علی انجو
۱۳۹۵/۱۲/۲۲ - ۱۳:۰۵:۳۲
در نسخه ای از کلیات سعدی که بنده در اختیار دارمو تصحیح مرحوم فروغی می باشد، این تغییر نسبت به متن شما به چشم می خورد:«…حجره ای گزینم و به گوشه ای نشینم» به جای «… به گوشه ای نشینم.»
user_image
کورش
۱۳۹۶/۱۱/۲۹ - ۰۷:۱۷:۱۱
بار سالار با حرکت کسره روی ر درسته یا با سکون روی ر ؟
user_image
nabavar
۱۳۹۶/۱۱/۲۹ - ۱۶:۵۷:۱۸
بار سالاریعنی صاحب کالا سکون روی ” ر “
user_image
محسن
۱۳۹۷/۱۱/۰۸ - ۰۶:۳۵:۳۷
واقعا جواب کوبنده سعدی به بازرگان طمعکار، نظیر نداره؛ زندگی کوتاه انسان عاقل هیچگاه نباید در انبار کردن ثروت و چرخیدن در حلقه تجارت سودجویانه صرف بشه؛ زندگی مجموعه‌ای است که تشخیص اولویت‌ها در آن به مقتضای سن، بسیار سخت و مهم است؛ اگرچه بخشی از پیشرفت انسان محصول حرص و طمع مادی اوست، ولی هر آن چه بدون توجه به اولویت‌های مهمتر زندگی باشد جز خسران و تباهی نیست؛ باز هم به قول سعدینیک‌بخت آن که خورد و کشت و بدبخت آن که مرد و هشت
user_image
فریدون
۱۳۹۷/۱۱/۱۷ - ۰۰:۱۱:۵۹
سلام برد یمانی یعنی چه و "برد" با چه صدایی تلفظ میشود
user_image
فرزین پرهام
۱۳۹۸/۰۴/۰۷ - ۰۸:۵۷:۲۷
با سلام و تشکر از گنجور دوست داشتنی، کاربری به نام شوریده چندی پیشتر از این حاشیه ای که من مینویسم مطلبی مطرح نمودند که در هیاهوی سمانه نام ها، بی
پاسخ ماند و همه راجع به کلمه مرد و حضورش و یا عدم حضور آن در بیت مطالبی مطرح کردند، چون گمان میکردند بیت شامل زنان نخواهد بود، باری، از من بپذیرید که دوباره می پرسم چون در منابع مولتی مدیا(یا چند رسانه) بیت مورد بحث همواره به شکل زیر مطرح می شده است و چون از لحاظ وزن و بویژه از لحاظ معنا مناسب تر به نظر میرسد اگر دوستان دارای دسترسی به نسخه های خطی قبول زحمت کرده و پژوهش کنند کدام درست است، دنیادار یا دنیا دوست ، سپاسگزار ایشان خواهیم بود. اهمیت این مطلب در این است که دنیا دار صفت ناپسندی محسوب میشود و دنیا دوست لزوما ناپسند نیست."گفت چشم تنگ دنیا دار را/یا غناعت پر کند یا خاک گور"
user_image
بهرام مشهور
۱۳۹۸/۱۱/۱۹ - ۰۲:۴۴:۴۴
با درود . مرجع این رباعی و پیش درآمدش از کتاب "کلیات شیخ سعدی" از روی نسخه محمدعلی فروغی است که با اهتمام کتابفروشی و چاپخانه محمدعلی علمی و محمدحسن علمی در سال 1336 در تهران منتشر شده و یک نسخه سالم از آن را که مرحوم پدرم از کتابفروشی علمی کرمانشاه خریده و در کتابخانه شخصی خودش نگهداری می کرد به ارث به بنده رسیده که هم اینک در کتابخانه شخصی خود دارم . همانطور که اشاره شد این رباعی و پیش درآمد آن در صفحات 141 و 142 کتاب مذکور آمده که سایت محترم گنجور عیناً و با شرط امانت منظور نموده است .
user_image
Behrouz
۱۳۹۹/۰۲/۲۷ - ۰۲:۱۰:۳۸
شعر در حق محمد ص است.
user_image
مهدی
۱۳۹۹/۰۲/۳۱ - ۰۲:۰۶:۴۰
Behrouz اگه کمترین فهمی داشتی ساکت می شستی.سعدی اگر عاشقی کنی جوانیعشق مهمد بس است آل محمد
user_image
علیرضا رضایی اقدم
۱۳۹۹/۰۴/۲۵ - ۰۵:۳۹:۴۸
حکایت مهم و نمادینی است حاکی از نگاه سعدی به ثروت، پول و کار و کوشش. طبعا نگاه سعدی نه تنها نماینده‌ی بخش مهمی از بینش ایرانی‌ها به این مقولات است بلکه به دلیل اهمیت گلستان و بُرد تاریخی‌اش، خود مروج این نگاه و بینش شده. مقایسه‌‌ی لحن ناصحانه و زاهدانه‌ی سعدی به بازرگان، با مثلاً نگاه تمجیدآمیز ولتر به بازرگانی نکات مهمی را درباره‌ی خودمان یادآور می‌شود. فیگور بازرگان، در اوایل سده‌ی هجدهم در انگلستان تبدیل به قهرمان شد. ولتر هم که شیفته‌ی انگلستان بود بازرگانان را از اشراف‌زاده‌های مغرور اروپایی بالاتر می‌دید چرا که در با ثروت‌اندوزی به رفاه و پیشرفت کشور کمک می‌کنند. حکایت سعدی اما نشان می‌دهد روح ایرانی (دست‌کم آن بخشی که سعدی نماینده‌ی آن است) ثروت‌اندوزی تجار را چیزی جز خودخواهی و جاه‌طلبی و بی‌تفاوتی به آخرت نمی‌دیده، و اهمیت اجتماعی این فعل را یا درک نمی‌کرده یا به آن اهمیتی نمی‌داده. بی‌دلیل نیست که در تاریخ ایران معاصر نتوانسته‌ایم یک سیستم اقتصادی منسجم و کارآمد بسازیم و همیشه به اقتصاد دولتی و آزاد و باز و بسته و نفتی و تولیدی و وارداتی و غیره سرگردان بودیم. این حرف‌ها البته نقد سعدی نیست، او خداوندگار زبان فارسی است و این‌که می‌توانیم وجوه روح ایرانی را در او بازشناسیم خود گواه زبان‌آوری و نبوغ اوست.
user_image
علیرضا محمدی
۱۳۹۹/۰۹/۰۹ - ۱۱:۳۱:۰۲
در
پاسخ به دوست عزیزمون آقای علیرضا. بازرگانی خود شغل خیلی خوبی است به طوری که پیامبر اکرم (ص) خود نیز زمانی بازرگان بوده اند. اما اینکه بازرگانی به چه هدف انجام می شود مهم است. اگر بازرگانی به هدف کمک به مردم و پیشرفت کشور انجام شود کار بسیار خوبی است و باید مورد حمایت و تشویق قرار گیرد اما اگر بازرگانی تنها به خاطر طمع به ثروت بیشتر صورت گیرد از این نوع بازرگانی باید افراد را نهی کرد. که در اینجا سعدی از بازرگان به خاطر طمع بی حد او نسبت به مال دنیا او را سرزنش کرده نه به خاطر اینکه بازرگان موجب پیشرفت کشور می شده. اگر بیشتر دقت کنید سعدی شغل مرد که بازرگان بوده رو سرزنش نکرده چون حتما از جنبه های مثبت این شغل هم آگاه بوده و او را به خاطر طمعش سرزنش کرده.
user_image
رضا نوری
۱۳۹۹/۱۰/۳۰ - ۰۲:۰۹:۲۹
من خارج از ایران زندگی میکنم ، یک بار این شعر را روی وایت برد دفتر محل کارم نوشتم . همکارانم از من خواستند که شعر را برایشان ترجمه کنم و من گفتم که ایکاش می توانستم مفاهیم عمیق موجود در همین شعر کوتاه را از راه ترجمه کلمه به کلمه منتقل کنم ولی این ممکن نیست . باری، یکی از همکاران با گوشی خود عکسی از شعر گرفت تا با مترجم گوگل ترجمه کند . روز بعد که همدیگر را دیدیم از من پرسید : این شعر را یک انسان زمینی سروده ؟! و تمام تلاش خود را بکار برد تا با شور و اشتیاق معنای شعر را برای سایر همکاران توضیح دهد . آن شخص فقط ترجمه کلمه به کلمه یک برنامه ماشینی را خوانده بود و تا بدان حد منقلب شده بود ، فقط تصور کنید چه حالی پیدا می کرد اگر به عمق حرف سعدی عزیز می رسید .
user_image
مریم
۱۳۹۹/۱۱/۱۲ - ۱۸:۱۱:۱۸
عجب اهل ادبیات باحالی داریم. این همه حرف بی‌ربط و باربط زدید این زیر، اما یکی‌تون جواب اون بنده‌ی خدا فریدون رو نداد که برد بمانی چیست؟ و چگونه خوانده می‌شود؟ سوال منم هست.اما در مورد اختلاف علمای تجارت و اهل ادب باید عارض شم خدمتتون که اگه حکایت رو با دقت بخونید می‌بینید که بازرگان از ایران میره چین، از چین میره روم، از روم شیش هفت هزار کیلومتر راهو برمی‌گرده میاد هند، از هند سه چهار هزار تا برمی‌گرده میره حلب که میانه‌ی راه رومه، از حلب میره یمن یعنی برای بار چندم از ایران رد میشه. اونم برای یه بارِ برد یمانی. یعنی بازرگان در حرکاتی زیگزاگی شرق و غرب رو بارها به هم می‌دوزه. تصور کنید تو دورانی که جت نبوده و شتر سلانه سلانه طی طریق می‌کرده از چین به روم رسیدن لابد خودش 25 سال طول می‌کشیده. این سفر اگر هم شدنی باشه که خب فقط ضرره! بعد تصور کنید برا سعدی "شیرازی" که با کلی زحمت و مشقت یه تا کیش رفته بعد اسم خودشو گذاشته جهانگرد، چقدر این سخنان، پریشان گفتن است. بعد به این هم فکر کنید که حضرت سعدی در این شب استثنایی در جزیره کیش احتمالا یک و نیم کتابشو نوشته بوده و کلی حرف و سخن و طنز و هجو و مغز و نغز و سجع و شعر و نثر داشته که برای بازرگان بگه. اما اینقدر دندون رو جیگر گذاشته تا بازرگان کل شب رو یه بند مهمل بافته و مهلت به شیخ اجل نداده، تا اینکه خودش نفسش از پرحرفی خودش بریده و گفته بابا تو هم یه چیزی بگو. خب معلومه که در اینجا سعدی با دو بیت شیلنگ می‌گیره به سرتاپای یارو. حتی دبیر ادبیات ما هم بود همین کارو با دبیر اقتصادمون می‌کرد. چه برسه به سعدی. لطفا جواب مزخرفاتم رو ندید. جواب سوالم رو بدید. این برد یمانی چی بوده که بازرگان باید اینقدر دنیا رو می‌چرخیده که برداره بیاره ایران؟
user_image
سئنا
۱۴۰۰/۰۲/۰۵ - ۱۳:۳۷:۱۱
در
پاسخ به فریدون و مریم عزیز در مورد معنی: «برد یمانی».اگر کمی دقت کنید با توجه به متن و جمله ی قبل، متوجه میشوید که یمانی صفتی است منسوب به کشور یمن و به معنی: یمنی، یا آنچه مربوط به یمن است. اما واژه ای که در اغلب موارد غلط انداز میشود کلمه ی «برد» است. مشکل اینجاست که بیشتر خوانندگان و حتی خواننده فایل صوتی این حکایت این واژه را بُرد میخوانند (با ضمه). این، اشتباه هست و تلفظ درست این لغت بَرد می باشد (با فتحه). به معنای «سنگ». این لغت در فارسی در قدیم بکار میرفته است و حتی امروزه هم در گویش کُردی وجود دارد. بدین شیوه که سنگ به کردی «بَرد» گفته میشود. پس «بَرد یمانی» میشود: سنگ کشور یمن؛ که در اصل منظور همان عقیق های سرخ و سبز پر آوازه ی کشور یمن هستند. شایان توجه است که در غزلی از سعدی جمله ی «برق یمانی بجست» را میبینیم که آن، منظور از درخشش سنگ های عقیقی یمن است. شاد باشید.
user_image
nabavar
۱۴۰۰/۰۲/۰۵ - ۱۶:۴۱:۲۳
گرامی سئناهمان { بُردِ یمانی درست است، بُرد یمانی پارچه ست که از آن جامه دوزند. کالاهای یمنی بسیارند لغت‌نامه دهخدابرد یمانی . [ ب ُ دِ ی َ ] (اِ مرکب ) نوعی از جامه ٔ مخطط که از ملک یمن آرند.چون زر مزور نگر آن لعل بدخشیشچون چادر گازر نگر آن بُرد یمانیش . از ناصر خسروآنچه مد نظر شماست شاید عقیق یمنی باشد.
user_image
سئنا
۱۴۰۰/۰۲/۰۶ - ۰۴:۲۰:۵۶
درود بر ناباور! باید معترف شد که سخن شما به جا و نکوتر است و درست تر در نظر می آید. تا بحال راجع به بُرد یمانی نشنیده بودم و فقط درباره ی بَرد آن - که گویند بسی پرطرفدار است- می دانستم. ولی آنچه مهم است و شما ذکر کردید این است که خوانش بُرد درست است و اشکالی ندارد. دستتان خوش!
user_image
nabavar
۱۴۰۰/۰۲/۰۶ - ۰۴:۴۴:۵۲
گرامی سئناسپاس از شما که آموختم {بَرد یمانی} نیز مانایی دارد وزینپاینده باشید و شاد
user_image
امید صادقی
۱۴۰۲/۰۲/۲۹ - ۱۷:۰۷:۲۰
آن شنیدستی که در اقصای غور. بارسالاری بیفتاد از ستور.   لطفا بفرمایید معنی "اقصای غور" چیست. 
user_image
امید صادقی
۱۴۰۲/۰۲/۲۹ - ۱۷:۱۱:۳۱
لطفا بفرمایید معنی "فلان چیز را فلان ضمین" دقیقا چیست.
user_image
شمس کاشانی
۱۴۰۲/۰۸/۲۸ - ۰۷:۱۹:۳۳
دیدن و شنیدن این حکایت زیبا و آموزندهپیوند به وبگاه بیرونی
user_image
mazyar abadi
۱۴۰۲/۱۰/۰۹ - ۱۳:۳۸:۵۱
.. الْیَمَانِیَّ أَمَرَهُمْ فَوَضَعُوهُ بِالْأَرْضِ فَأَخْرَجَ یَدَهُ مِنْ ... الْبَرْدِ وَ الْخَوْفِ وَ الْأَمْنِ دَائِباً فِی ذَلِکَ دَائِماً وَ مَا فِی ... آیه 28 سوره حجج
user_image
علیرضا کرمی
۱۴۰۲/۱۰/۳۰ - ۰۵:۱۷:۵۰
من در جایی شنیده بودم که: آن شنیدستی که از اغنای غور  بار سالاری بی‌افتاد از ستور... آیا امکان دارد این هم ب نوعی در متون ثبت شده باشد؟
user_image
تابش
۱۴۰۳/۰۱/۰۶ - ۱۵:۱۵:۱۸
در بیت اول استاد سعدی سه کلمه هست که در فارسی کنونی استفاده نمی شود "اقصا" و "غور" و "ستور" پیشنهاد یک تک بیتی در نهایت چشم دنیا دوست را یا قناعت پر کند یا خاک گور