سعدی

سعدی

حکایت شمارهٔ ۲۲

مال‌داری را شنیدم که به بُخْلْ چنان معروف بود که حاتمِ طایی در کَرَم. ظاهرِ حالش به نعمتِ دنیا آراسته و خِسَّتِ نفسِ جِبِلّی در وی همچنان مُتَمَکِّن، تا به جایی که نانی به جانی از دست ندادی و گربهٔ بُوهُرَیْرَه را به لقمه‌ای ننواختی و سگِ اصحابِ الکَهف را استخوانی نینداختی. فی‌الجمله، خانهٔ او را کس ندیدی در گشاده و سفرهٔ او را سر گشاده.

۲

درویش به جز بویِ طعامش نشنیدی

مرغ از پسِ نان خوردن او، ریزه نچیدی

شنیدم که به دریایِ مغرب اندر، راهِ مصر بر‌گرفته بود و خیالِ فرعونی در سر؛ حَتّیٰ اِذا اَدْرَکَهُ الْغَرَقُ، بادی مخالفِ کِشتی برآمد.

۴

با طبعِ ملولت چه کند، هر‌که نسازد؟

شُرْطه همه وقتی نبوَد لایقِ کَشتی

دستِ دعا برآورد و فریادِ بی‌فایده خواندن گرفت. وَ اِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُ اللهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ.

۶

دستِ تضرّع چه سود بندهٔ محتاج را

وقتِ دعا بر خدای، وقتِ کَرَم در بغل؟

۷

از زر و سیم، راحتی برسان

خویشتن هم تمتّعی بر‌گیر

۸

وآنگه این خانه کز تو خواهد ماند

خشتی از سیم و خشتی از زر گیر

آورده‌اند که در مصر اَقاربِ درویش داشت. به بقیّتِ مالِ او توانگر شدند و جامه‌های کهن به مرگِ او بدریدند و خَزّ و دِمیاطی بریدند. هم در آن هفته یکی را دیدم از ایشان بر بادپایی روان، غلامی در پی دوان.

۱۰

وه که گر مرده باز‌گردیدی

به میانِ قبیله و پیوند

۱۱

ردِّ میراث سخت‌تر بودی

وارثان را ز مرگِ خویشاوند

به سابقهٔ معرفتی که میانِ ما بود، آستینش گرفتم و گفتم:

۱۳

بخور، ای نیک‌سیرتِ سَره‌مَرد

کان نگون‌بخت گِرد کرد و نخوَرد

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 214
گلستان سعدی به خط محمدحسین کشمیری و نقاشی مانوهار داس نسخهٔ کتابخانهٔ دیجیتال دانشگاه کمبریج » تصویر 135
کلیات سعدی نسخهٔ ۱۰۳۴ هجری قمری » تصویر 136
کلیات شیخ سعدی علیه الرحمه به خط محمد حسینی اصفهانی - گلستان مورخ ۱۲۵۹ هجری قمری » تصویر 88
گلستان به خط شکستهٔ خوانا و زیبا تحریر شده در دارالخلافهٔ طهران » تصویر 67
گلستان سعدی به خط خوانا و زیبای میرزا محمدحسین شیرازی سال ۱۲۷۱ هجری قمری » تصویر 151
گلستان سعدی به خط کاتب سلطانی میر علی حسینی به سال ۹۷۵ هجری قمری در بخارا » تصویر 134
گلستان به همراه بوستان در حاشیه » تصویر 122
گلستان سعدی خوشنویسی شده و مذهب مورخ بیستم شوال ۱۱۳۵ هجری قمری » تصویر 166
گلستان به خط توسط عبداللطیف شروانى سال ۹۷۱ هجری قمری » تصویر 145
گلستان با بوستان در حاشیه به خط محمدرضا تبریزی سنهٔ ۹۸۰ هجری قمری » تصویر 168
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده توسط عبدالله بن شیخ مرشد الکاتب در قرن دهم هجری » تصویر 130
گلستان بایسنقری موزهٔ چستر بیتی کتابت به سال ۸۳۰ هجری قمری در هرات » تصویر 52
شرح گلستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 465

نظرات

user_image
حبیبی بردبری
۱۳۹۱/۱۰/۲۳ - ۰۶:۴۳:۳۸
ابوهریره یمنی از اصحاب محمد بن عبدالله پیامبر اسلام بود. نام کامل وی: ( عبدالرحمن به صخر الدوسی بن ثعلبه بن سلیم بن فهم ) بوده و نسب او به قبیلهٔ (الأزو اعظم) یکی از مشهورترین قبائل یمن می‌رسد. نام وی در دوران پیش از اسلام عبد شمس بود که محمد آن را به عبدالرحمن تغییر داد. او پس از فتح خیبر به یثرب آمده و در آن جا اسلام آورد. عمر او را والی بحرین قرار داد. ابوهریره از راویان حدیث است. در صحیح بخاری و صحیح مسلم، احادیثی که او از محمد، پیامبر اسلام نقل کرده‌است ذکر گشته‌اند. در سال 58 هجری ابوهریره، بر جنازهٔ عایشه نماز گزارد. وی در سال 59 (قمری)، در سن هفتاد وهشت سالگی درگذشت
user_image
حمیدرضا
۱۳۹۴/۰۴/۲۴ - ۰۰:۱۶:۳۷
ابوهریره: وی با بچه گربه‌ای مانوس بود و بچه گربه در زبان عربی هریر گفته می‌شود و پیامبر با مشاهده این وضع او را ابوهریره نامید.ابوهریره به کنیه‌اش معروف است و با آن شناخته می‌شد و کنیه‌اش بر اسمش غالب آمده و تقریباً نام او به فراموشی سپرده شده بود.
user_image
۷
۱۳۹۵/۰۴/۱۴ - ۱۴:۱۸:۱۲
مالداری را شیندم که به بخل چنان معروف بود که حاتم طائی در کرم ظاهر حالش به نعمت دنیا آراسته و خست نفس جبلی در وی همچنان متمکن تا بجائی که نانی به جانی از دست ندادی و گربه بوهریره را به لقمه ای ننواختی و سگ اصحاب کهف را استخوانی نینداختی. فی الجمله خانه او را کس ندیدی درگشاده و سفره او را سرگشادهدرویش بـجـز بـوی طعامش نشـنیدیمرغ از پس نان خوردن او ریزه نچیدیشنیدم که به دریای مغرب اندر راه مصر برگرفته بود و خیال فرعونی در سر. حتی اذا ادرکه الغرق. بادی مخالف کشتی برآمدبا طبع ملولت چه کند دل که نسازد؟شرطه همه وقتی نبـود لایق کشتیدست دعا برآورد و فریاد بی فایده خواندن گرفت و اذا رکبوا فی الفلک دعوالله مخلصین له الدیندست تضرع چه سود بـنده محتـاج را وقـت دعـا بـر خـدا وقـت کرم در بـغـلاز زر و ســیــم راحـــتـــی بـــرســـان خــویـشـتــن هـم تــمـتــعـی بــرگـیـروانـگـه این خـانه کـز تـو خـواهد مـانـد خـشتـی از سیم و خشتـی از زر گیرآورده اند که در مصر اقارب درویش داشت به بقیت مال او توانگر شدند و جامه های کهن به مرگ او بدریدند و خز دمیاطی بریدند. هم در آن هفته یکی را دیدم از ایشان بر بادپایی روان و غلامی در پی دوانوه کـــه گـــر مـــرده بــــازگـــردیـــدی بـــه مــیــان قـــبـــیــلـــه و پـــیــونــدرد مـــیـــراث ســـخـــت تـــر بــــودی وارثـــان را ز مـــرگ خـــویــشـــاونـــدبه سابقه معرفتی که میان ما بود آستینش گرفتم و گفتم:بـخـور ای نـیک سـیـرت و سـره مـرد! کـان نـگـون بـخـت گـرد کـرد و نـخـرددمیاطی . [دِم ْ ] جامه ای لطیف منسوب به شهر دمیاط در مصر
user_image
۷
۱۳۹۵/۰۴/۱۴ - ۱۶:۴۵:۵۸
دمیاطی=جامه ٔ لطیف منسوب به شهر دمیاط در مصر
user_image
امید صادقی
۱۴۰۲/۰۲/۲۹ - ۱۷:۳۳:۵۳
سگ اصحاب الکهف را استخوانی نینداختی.   چرا سعدی "سگ اصحاب کهف" را در اینجا مثال می‌زند؟ طبیعتا منظور سعدی واقعا اصحاب کهف نیست چون اصحاب کهف متعلق به قبل از اسلام است.