
سعدی
حکایت شمارهٔ ۱
یکی را از دوستان گفتم: امتناع سخن گفتنم به علّتِ آن اختیار آمده است در غالبِ اوقات، که در سخنْ نیک و بد اتّفاق افتد و دیدهٔ دشمنان جز بر بدی نمیآید. گفت: دشمن آن به که نیکی نبیند.
۲
وَ اَخُو الْعَداوَةِ لا یَمُرُّ بِصالِحٍ
اِلّا وَ یَلْمُزُهُ بِکَذّابٍ اَشِرْ
۳
هنر به چشم عداوت بزرگتر عیب است
گل است سعدی و در چشم دشمنان خار است
۴
نورِ گیتیفروزِ چشمهٔ هور
زشت باشد به چشمِ موشکِ کور
تصاویر و صوت















نظرات
سارا سپهر
بهار
اسماعیل فرازی
حمیدرضا
اکبر احمدی
جعفری
جانعلی سوادکوهی