
سعدی
حکایت شمارهٔ ۹
در عقدِ بَیْع سرایی مُتَرَدِّد بودم. جهودی گفت: آخر من از کدخدایانِ این محلّتم؛ وصفِ این خانه چنان که هست از من پرس. بخر که هیچ عیبی ندارد. گفتم: به جز آن که تو همسایهٔ منی!
۲
خانهای را که چون تو همسایه است
ده درم سیمِ بد عیار ارزد
۳
لکن امّیدوار باید بود
که پس از مرگِ تو هزار ارزد
تصاویر و صوت













نظرات
رضا
رسول سعادتمند
رسول سعادتمند
ساقی
امید صادقی
مری مری
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)