سعدی

سعدی

حکایت شمارهٔ ۱۳

طوطیی با زاغ در قفس کردند و از قبح مشاهده او مجاهده می‌برد و می‌گفت: این چه طلعت مکروه است و هیأت ممقوت و منظر ملعون و شمایل ناموزون، یا غُرابَ البَینِ یا لَیتَ بَینی و بَیْنَکَ بُعدَ المَشرِقَینِ.

۲

علی الصباح به روی تو هر که برخیزد

صباح روز سلامت بر او مسا باشد

۳

بد اختری چو تو در صحبت تو بایستی

ولی چنین که تویی در جهان کجا باشد

عجب آن که غراب از مجاورت طوطی هم به جان آمده بود و ملول شده. لاحول کنان از گردش گیتی همی‌نالید و دستهای تغابن بر یکدگر همی مالید که: این چه بخت نگون است و طالع دون و ایام بوقلمون. لایق قدر من آنستی که با زاغی به دیوار باغی بر خرامان همی رفتمی.

۵

پارسا را بس این قدر زندان

که بود هم طویلهٔ رندان

بلی تا چه کردم که روزگارم به عقوبت آن در سلک صحبت چنین ابلهی خودرای ناجنس خیره درای به چنین بند بلا مبتلا گردانیده است؟

۷

کس نیاید به پای دیواری

که بر آن صورتت نگار کنند

۸

گر تو را در بهشت باشد جای

دیگران دوزخ اختیار کنند

این ضرب‌المثل بدان آوردم تا بدانی که صد چندان که دانا را از نادان نفرت است، نادان را از دانا وحشت است.

۱۰

زاهدی در سماع رندان بود

زآن میان گفت شاهدی بلخی

۱۱

گر ملولی ز ما ترش منشین

که تو هم در میان ما تلخی

۱۲

جمعی چو گل و لاله به هم پیوسته

تو هیزم خشک در میانی رسته

۱۳

چون باد مخالف و چو سرما ناخوش

چون برف نشسته‌ای و چون یخ بسته

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 246
کلیات شیخ سعدی علیه الرحمه به خط محمد حسینی اصفهانی - گلستان مورخ ۱۲۵۹ هجری قمری » تصویر 100
گلستان به خط شکستهٔ خوانا و زیبا تحریر شده در دارالخلافهٔ طهران » تصویر 84
گلستان سعدی به خط خوانا و زیبای میرزا محمدحسین شیرازی سال ۱۲۷۱ هجری قمری » تصویر 195
گلستان سعدی به خط کاتب سلطانی میر علی حسینی به سال ۹۷۵ هجری قمری در بخارا » تصویر 174
گلستان سعدی به خط محمدحسین کشمیری و نقاشی مانوهار داس نسخهٔ کتابخانهٔ دیجیتال دانشگاه کمبریج » تصویر 172
کلیات سعدی نسخهٔ ۱۰۳۴ هجری قمری » تصویر 152
گلستان به همراه بوستان در حاشیه » تصویر 154
گلستان سعدی خوشنویسی شده و مذهب مورخ بیستم شوال ۱۱۳۵ هجری قمری » تصویر 215
گلستان به خط توسط عبداللطیف شروانى سال ۹۷۱ هجری قمری » تصویر 184
گلستان با بوستان در حاشیه به خط محمدرضا تبریزی سنهٔ ۹۸۰ هجری قمری » تصویر 209
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده توسط عبدالله بن شیخ مرشد الکاتب در قرن دهم هجری » تصویر 167
گلستان بایسنقری موزهٔ چستر بیتی کتابت به سال ۸۳۰ هجری قمری در هرات » تصویر 64
شرح گلستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 539
گلستان سعدی منسوب به یاقوت مستعصمی » تصویر 80

نظرات

user_image
ابوطالب رحیمی
۱۳۹۰/۱۲/۰۴ - ۰۶:۱۳:۴۸
در بیشتر نسخه ها، قبل از بیت "بد اختری چو تو در صحبت ..." این بیت هم آمده:علی الصباح به روی تو هر که برخیزدصباح روز سلامت بر او مسا باشدضمناً بعد از همین بیت "طوطی" را اشتباهاً "طوی" نوشته اید و آخر حکایت نیز در بیشتر نسخه ها بدین صورت است:"کس نیاید به پای دیواری // که بر آن صورتت نگار کنندگر تو را در بهشت باشد جای // دیگران دوزخ اختیار کننداین ضرب المثل بدان آوردم تا بدانی که صد چندان که دانا را از نادان نفرت است نادان را از دانا وحشت است.زاهدی در سماع رندان بود // زآن میان گفت شاهدی بلخیگر ملولی ز ما ترش منشین // که تو هم در میان ما تلخیجمعی چو گل و لاله به هم پیوسته // تو هیزم خشک در میانی رستهچون باد مخالف و چو سرما ناخوش // چون برف نشسته ای و چون یخ بسته"لطفاً در صورت تأیید این موارد را اصلاح کنید.
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۲/۱۵ - ۰۰:۱۳:۵۴
مقت را در قران به خشم دیده ام ترجمه کرده اند اما به ظاهر به معنی زشتی است و تنفر و انچه با طوی نوشته شده به معنی نرمشپذیر است در عربی و شاید با تا شدن فارسی پیوندی داشته باشد و بهر سوی باید طوطی باشد که به اشتباه نوشته شده است
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۲/۱۵ - ۰۰:۲۲:۳۴
رسته به معنی رهیده به کار رفته است وان یعنی رها و جدا از دیگران و پیوسته هم که اشکار است یعنی دوکلمه متضاد به حساب امده اند خیلی جالب است ، در متن شاهنامه پیوستن و در پیوستن به معنی نظم گفتن است و شعر سرودن توصیه میکنم بجای نثر بگوییم رسته گفتن و ان یعنی چیزی نوشتن که از قید وزن رسته است ، اگر دانایان موافقند نظرتان را بنوسید ، زهی شکر پارسی زهی سعدی خوش سخن و زهی شگون این سحر
user_image
مینا
۱۳۹۲/۰۲/۱۵ - ۰۴:۰۹:۰۷
برادر خوبم جناب امین بهتر بود به جای استفاده از واژه دانایان از کاربران استفاده میکردید یا هتا اگر مقصودتان کاربران خاص و ویژه بود از صاحب نظران بهره میجستید چرا که عزیزان در صورت ثبت نظر دانا انگاشته شده اند از طرف خود که این پسندیده نیست ..
user_image
مینا
۱۳۹۲/۰۲/۱۵ - ۰۴:۱۰:۵۹
جسارتا به نظر من استفاده از واژه رسته گفتن به جای نثر بسیار زیبا و نو است ولی کامل و رسا خیر
user_image
سارا
۱۳۹۲/۰۲/۱۵ - ۰۴:۱۸:۵۸
به نظر بنده خیلی هم رساست مگه کلمه ای که تا بحال نداشته ایم نباید هرگز داشته باشیم فقط چون نا اشناست
user_image
شیخ ابو البرکات
۱۳۹۲/۰۲/۱۵ - ۰۴:۳۱:۲۲
ببین به عربی هم نثر یعنی پخش کردن و معنی معجزه اوری ندارد حالا که از رسته به عنوان نثر انتظار دارید من هم موافقم با ان
user_image
مینا
۱۳۹۲/۰۲/۱۵ - ۰۴:۳۷:۳۲
سارای عزیز با درود به شما و احترام بر نظرتان هنوز فکر میکنم رسا نیست و به محض استفاده ذهن شنونده را به نثر متصل نمیکند
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۲/۱۵ - ۰۴:۴۰:۲۳
خانم مینای ارجمند به نظرت نثر چه دارد که رسته نویسی ندارد ؟
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۲/۱۵ - ۰۴:۴۸:۱۴
البته مردم بازار تا اخر عمر سه بار هم نثر نمی گویند که رسته بشود یا نشود و انها که می نویسند اموزش پذیر هستند ، ایا شرط پذیرش کلمات تبادر انهاست؟ اینها درجا تی از گردش ناپذیری و عدم تغییر است که مغز را می فسرد باز نگاه کن می پذیری نپذیری هم أزادی ولی به ان فکر کن و تنها رد کننده نباش!
user_image
مینا
۱۳۹۲/۰۲/۱۵ - ۰۴:۵۴:۵۴
به راستی که اگر منصفانه و نیک بنگریم رسته چیزی کم از نثر ندارد
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۲/۱۵ - ۰۴:۵۸:۳۰
کاش دیگران هم نو اوردن را چون تو پذرفتار بودند
user_image
یوسف غیاثی
۱۳۹۲/۰۲/۲۷ - ۱۲:۱۲:۲۶
با عرض سلام و تشکر. جسارتا به نظر می آید این حکایت ناقص نوشته شده است. 1. بعد از عبارت «یا غراب البین یا لیت بَینی و بَیْنَکَ بُعدَ المشرقین» اول ، بیت زیر آمده است:«علی الصباح به روی تو هر که برخیزد...صباح روز سلامت بر او مسا باشد»سپس در ادامه ی آن، بیت بد اختری... آمده است 2. بعد از مصراع « دیگران دوزخ اختیار کنند» آمده است:«این ضرب المثل بدان آوردم تا بدانی که صد چندان که دانا را از نادان نفرت است نادان را از دانا وحشت است.زاهدی در سماع رندان بود...زآن میان گفت شاهدی بلخیگر ملولی ز ما ترش منشین...که تو هم در میان ما تلخیجمعی چو گل و لاله به هم پیوسته ...تو هیزم خشک در میانی رستهچون باد مخالف و چو سرما ناخوش...چون برف نشسته ای و چون یخ بسته»جسارتا اعمال فرمایید تا دیگران هم استفاده کنند.
user_image
سروش
۱۳۹۳/۰۹/۰۱ - ۱۷:۰۵:۲۰
جناب کیخا ی عزیز کاش اندکی روشن تر میگفتید که آیا این پیشنهاد شماست که نثر را رسته بگوییم یا سابقه دارد. و اگر سابقه دارد در کجا. باری به هر جهت فارغ از قبول یا رد کارتان پسندیده است که در انداختن طرح نو هماره ستودنی است. اما امید که بی حب و بغض باشد یعنی در راستای عربی ستیزی یا برتری جویی ازین سو نباشد. اما شخصا واژه رسته را میپسندم. و ای بسا که استفاده کنم.
user_image
۷
۱۳۹۵/۰۴/۱۴ - ۱۵:۴۱:۵۳
طوطیی را با زاغی در قفس کردند. طوطی از قبح مشاهده او مجاهده میبرد و میگفت: این چه طلعت مکروهست و هیأت ممقوت و منظر ملعون و شمایل ناموزون؟ یا غراب البین یا لیت بینی بینک بعد المشرقینعلی الصـبـاح بـروی تـو هرکه بـرخـیزد صـبــاح روز سـلـامـت بـرو مـسـا بـاشـدبد اختری چو تو در صحبت تو بایستی ولی چنان که توئی در جهان کجا باشدعجب آنکه غراب از مجاورت طوطی هم بجان آمده بود و ملول شده. لاحول کنان از گردش گیتی همی نالید و دستهای تغابن بر یکدیگر همی مالید که این چه بخت نگونست و طالع دون و ایام بوقلمون؟ لایق قدر من آنستی که با زاغی به دیوار باغی بر خرامان همی رفتمیپـــارســـا را بـــس ایــنـــقـــدر زنـــدان کـــه بــــود هـــمـــطــــویـــلـــه رنـــدانتا چه گنه کردم که روزگارم به عقوبت آن، در سلک صحبت چنین ابلهی خودرای ناجنس خیره درای به چنین بند بلا مبتلا گردانیده است؟کــــس نـــیـــایـــد بـــه پــای دیـــواری کــه بـــر آن صـــورتـــت نــگــار کــنــنــدگــر تــرا در بــهــشــت بــاشــد جــایدیـــگـــران دوزخ اخـــتـــیـــار کـــنـــنـــداین ضرب المثال بدان آوردم تا بدانی که صد چندان که دانا را از نادان نفرت است نادان را از دانا وحشت استزاهـــدی در ســــمــــاع رنـــدان بــــود زان مـیـان گــفــت شــاهـدی بــلـخــیگــر مـلــولــی ز مـا تــرش مـنـشــیـن کــه تــو هــم در مــیــان مــا تـــلــخــیجـمعـی چـو گل و لاله بـهم پـیوسـتـه تـو هیزم خـشـک در مـیانـشـان رسـتـهچـون بـاد مخـالف و چـو سرما ناخوش چون بـرف نشسته ای و چون یخ بسته
user_image
صالح
۱۳۹۵/۱۰/۲۶ - ۱۵:۲۶:۰۲
بسیار جای تعجب است که درک نادرست از یک واژه، چگونه به این مشاجره ختم شده است؟!دوستان عزیز، واژه ای که بحث بر سر آن است، اصلا رَسته به فتح ر نیست!!!بلکه به ضم ر صحیح است:"رُسته" یعنی روییده.قبل از اظهار نظر در مورد هرچیز لطفا به خود متن توجه کنید.
user_image
محسن حاجی‌پور
۱۳۹۶/۰۸/۲۸ - ۱۷:۵۳:۲۷
نخست موعظه پیر طریقت این حرف استکه از مصاحب ناجنس احتراز کنید
user_image
۷
۱۳۹۸/۰۵/۰۵ - ۱۳:۱۲:۳۲
پیوسته یخ بسته رسته ایم.جـمعـی چـو گل و لاله بـهم پـیوسـتـهتـو هیزم خـشـک در مـیانـشـان رسـتـهتو هیزم خشک(ناساز ) در میان گلهای تر (سازگار) سربرآورده اینخود هر آش شدن رَستن به معنی رها شدن و راست شدن و بلند شدنرُستن برای گیاه و آنچه تر است مانند گل و لاله و رَستن برای خشک و راست است مانند هیزم خشک بیت که دیگر تر نیست که بروید(بر ارزش او فزوده شود)رَستن پایانی است در راستای رُستنرستاخیز:خیزش راستین پایانی
user_image
میم کاف
۱۳۹۸/۰۹/۱۵ - ۱۴:۲۵:۱۷
سلام. لطفا نواقص و غلط هایی که دوستان قبلا تذکر داده اند، اصلاح بفرماید تا اعتبارِ گنجور حفظ شود.سه پاس
user_image
بهزاد
۱۳۹۹/۰۳/۱۷ - ۰۲:۵۶:۳۵
جناب صالح عزیزاتفاقا در این متن تنها چیزی که به آن نمی خورد واژه ”رُسته” است که شما می فرمایید. نه از نظر معنایی و نه از نظر قافیه با "پیوسته" و "بسته" جور در نمیاد. لذا یک سوزن به خود بزن و یک جوالدوز به مردم
user_image
حسین
۱۳۹۹/۱۲/۱۲ - ۰۳:۳۲:۱۸
باسلام خدمت دوستان. در نسخه ای که مرحوم هوشنگ گلشیری ویرایش کرده اند. رسته را با ضمه نوشته اند.
user_image
برهان
۱۴۰۰/۰۷/۱۴ - ۰۸:۰۴:۱۵
یا غُرابَ البَینِ یا لَیتَ بَینی و بَیْنَکَ بُعدَ المَشرِقَینِای کلاغ! کاش فاصله جدایی من و تو فاصله میان مغرب و مشرق بود
user_image
سوشیانت
۱۴۰۰/۰۷/۲۵ - ۱۰:۴۷:۳۰
اگر هر ملتی دیگه ای گلستان سعدی این شاهکار ادبیات را داشت، هر روز برایش فیلم و سریال میساخت و تبلیغات میکرد. افسوس که ما قدر داشته هامون رو نمیدونیم.
user_image
ملیکا رضایی
۱۴۰۰/۰۷/۲۵ - ۱۴:۱۶:۵۵
سوشیانت ... درست میگویید ... از ما که حتی قدر  و ارزش بزرگان در قید حیات خود را و یا لااقل معاصر که روزی نه چندان دور آیندگان نامشان را چون سعدی بر زبان ها جاری میسازنند ، نمی‌دانیم چه انتظار میرود که از بزرگان پیشین خویش تندیسی نیک سازیم ... ؟! من نیز چون شما افسوس میخورم که چرا با این همه فرهنگ غنی و تاریخ کهن و این همه شاعران بزرگ در پستی هستیم و حتی کوچکترین یادی نمیکنیم از سعدی و حافظ و ... ؟! ما که زورمان میاید یک دو بیتی از بابا طاهر بخوانیم و یا اشعار فردوسی را پوچ میدانیم ... ؟ و خارجی ها اشعار ترجمه شده را میخوانند و لذت برده و بهره میبرند ... ...  آنگاه با این همه تفاسیر چه انتظار که فیلمی سازیم ؟!
user_image
فاطمه زندی
۱۴۰۰/۰۸/۰۳ - ۱۱:۰۳:۱۴
قیاس کن که چه حالم بود در این ساعت  که در طویله ء نامردمم بباید ساخت... معنی بیت : برای پرهیزگار همین بند و زندان کافی است که هم آخور ( گرفتار همنشینی با ) نا پرهیز گاران شود..یادآور قصه ء محبوس شدن آهو بچه در آخور خران است‌در دفتر پنجم مثنوی .مولانا