سعدی

سعدی

حکایت شمارهٔ ۱۶

یاد دارم که در ایام جوانی گذر داشتم به کویی و نظر با رویی، در تموزی که حرورش دهان بخوشانیدی و سمومش مغز استخوان بجوشانیدی.

از ضعف بشریت تاب آفتاب هجیر نیاوردم و التجا به سایهٔ دیواری کردم، مترقب که کسی حر تموز از من به برد آبی فرو نشاند که همی ناگاه از ظلمت دهلیز خانه‌ای روشنی بتافت، یعنی جمالی که زبان فصاحت از بیان صباحت او عاجز آید، چنان که در شب تاری صبح بر آید یا آب حیات از ظلمات به در آید، قدحی برفاب بر دست و شکر در آن ریخته و به عرق بر آمیخته، ندانم به گلابش مطیّب کرده بود یا قطره‌ای چند از گل رویش در آن چکیده.

فی الجمله شراب از دست نگارینش بر گرفتم و بخوردم و عمر از سر گرفتم:

۴

ظَمَأٌ بِقَلبی لا یَکادُ یُسیغُهُ

رَشفُ الزُّلالِ وَ لَو شَرِبتُ بُحوراً

۵

خرم آن فرخنده طالع را که چشم

بر چنین روی اوفتد هر بامداد

۶

مست می بیدار گردد نیمشب

مست ساقی روز محشر بامداد

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 249
کلیات شیخ سعدی علیه الرحمه به خط محمد حسینی اصفهانی - گلستان مورخ ۱۲۵۹ هجری قمری » تصویر 101
گلستان به خط شکستهٔ خوانا و زیبا تحریر شده در دارالخلافهٔ طهران » تصویر 85
گلستان سعدی به خط خوانا و زیبای میرزا محمدحسین شیرازی سال ۱۲۷۱ هجری قمری » تصویر 200
گلستان سعدی به خط کاتب سلطانی میر علی حسینی به سال ۹۷۵ هجری قمری در بخارا » تصویر 177
گلستان سعدی به خط محمدحسین کشمیری و نقاشی مانوهار داس نسخهٔ کتابخانهٔ دیجیتال دانشگاه کمبریج » تصویر 176
کلیات سعدی نسخهٔ ۱۰۳۴ هجری قمری » تصویر 154
گلستان به همراه بوستان در حاشیه » تصویر 157
گلستان سعدی خوشنویسی شده و مذهب مورخ بیستم شوال ۱۱۳۵ هجری قمری » تصویر 219
برگهایی از نسخه‌های گلستان موزهٔ اسمیتسونیان » تصویر 22
گلستان به خط توسط عبداللطیف شروانى سال ۹۷۱ هجری قمری » تصویر 188
گلستان با بوستان در حاشیه به خط محمدرضا تبریزی سنهٔ ۹۸۰ هجری قمری » تصویر 213
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده توسط عبدالله بن شیخ مرشد الکاتب در قرن دهم هجری » تصویر 170
شرح گلستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 542
     A lady offers a cool drink to the poet, from Prince Baysunghur's Rose Garden (Gulistan) by Sa`di.

نظرات

user_image
سعید
۱۳۹۳/۱۱/۰۹ - ۰۹:۳۴:۵۲
انقدر این حکایت لطیف و ظریف و زیباست که چند سال پیش از برش کردم. بویژه آنجا که گفت: ندانم به گلابش مطیب ...
user_image
یاسمن
۱۳۹۵/۰۸/۰۲ - ۱۳:۱۴:۳۸
ای کاش معنی ان هم مینوشتید تا همگان بدرستی از مفهوم ان اگاه شوند
user_image
مهناز ، س
۱۳۹۵/۰۸/۰۲ - ۱۵:۴۴:۱۴
یاسمن جان به زبان ساده برایت می نویسم تااز داستان استفاده ی بهتری بکنی در جوانی به زیبا رویی نظر داشتم و از کویش گذر می کردم ، در تابستانی که گرمایش دهان را خشک می کرد و هوای مهلک اش مغز استخوان را به جوش می آورد ، از ضعف تاب آفتاب زیاد را نیاوردم و به سایه ی دیواری پناه بردم ، در انتظار انکه کسی گرمای تابستان را با سردی آبی فرو نشاند ، ناگاه از حفره ی تاریک خانه ای روشنی ای دیدم ، یعنی رخساری که زبان گویا از وصف زیبایی او عاجز بود ، گویی که در دل شب ، صبح روشن و یا از ظلمت ، آب حیات به در آید ، قدحی آب خنک در دست ، آمیخته با شکر و بوی خوش ، نمی دانم با گلاب معطّرش کرده بود یا از گل رویش قطره ای در آن چکانده ، خلاصه نوشابه از دست نگارین او گرفتم و عمر دوباره آغاز کردمخوشا به حال خوش طالعی که هر صبح چشم به چنین رویی بگشایدمیخواره ی مست نیمه شب بیدار می شود ، ولی آنکه مست ساقی ست ، صبح قیامتمانا باشی
user_image
یاسمن
۱۳۹۵/۰۸/۱۶ - ۱۱:۳۲:۲۸
بسیار سپاس گزارماین حکایت بسیار زیباستاما من به بازنویسی این حکایت دلنشین هم نیاز دارم، یعنی حکایتی با محوریت همین حکایت یا پرورش یافته آن
user_image
یاسمن
۱۳۹۵/۰۸/۱۶ - ۱۱:۳۳:۲۸
سوال دیگر اینکه نام این حکایت عاشقانه چیست؟
user_image
مهدی
۱۳۹۸/۱۰/۰۴ - ۰۷:۳۷:۲۳
ادوارد براون مستشرق معروف تضمینی از این بیت زیبای سعدی کرده است که خواندنش خالی از لطف نیست:«مست می بیدار گردد نیم شب» فرمود شیخاین اگرچه قول شیخست، نیست جای اعتمادمن مئی دانم که هر گه مست آن گردد کسیسر ز مستی بر ندارد روز محشر بامداد
user_image
حمیدرضا
۱۳۹۹/۰۲/۰۳ - ۰۹:۴۳:۴۵
ظَمَأٌ بِقَلبی لا یَکادُ یُسیغُهُرَشفُ الزُّلالِ وَ لَو شَرِبتُ بُحوراً* در درون من عطشی است که اگر دریاها آب زلال بنوشم تشنگی مرا فرو نمی‌نشاند. (ترجمه از شرح استاد خزائلی)
user_image
hadi
۱۳۹۹/۰۸/۰۵ - ۱۱:۰۳:۳۵
بسیار زیبا بود و از خواندن آن لذت بردم. همچنین توضیحاتی که به زبان ساده و زیر حکایت نوشته شده بود.
user_image
جهن یزداد
۱۴۰۲/۰۹/۲۰ - ۰۵:۲۴:۵۹
 سروده  ادوارد براون  او  دوستی داشت  به نام می  سروده«مست می بیدار گرددد نیمه شب» فرمود شیخگرچه قول شیخ هست این نیست جای اعتمادمن میی دانم که هرگه مست ان گردد  کسیسر ز مستی برندارد روز محشر بامداد
user_image
مهدی الهی
۱۴۰۳/۰۳/۲۷ - ۱۰:۳۴:۵۱
خوشبحال سعدی که در عین سختی های بزرگ و تلاش های مکررش و فقر نداری ، جوانی و زندگانی خود را همواره در راه سیر و سفردر بغداد و شام و آفریقا حجاز و ایران و کسب علم و شاعری و آزادگی بوده افسوس ای کاش ذره بجای سعدی زندگی میکردیم و وقتی روز اجل فرا میرسید حداقل یک زندگی پر شور و نشاط و هیجان رو پشت سر گذاشته بودیم