سعدی

سعدی

حکایت شمارهٔ ۲

گویند خواجه‌ای را بنده‌ای نادر الحسن بود و با وی به سبیل مودت و دیانت نظری داشت.

با یکی از دوستان گفت: دریغ این بنده با حسن و شمایلی که دارد اگر زبان درازی و بی ادبی نکردی.

گفت: ای برادر! چو اقرار دوستی کردی توقع خدمت مدار که چون عاشق و معشوقی در میان آمد مالک و مملوک برخاست.

۴

خواجه با بندهٔ پری رخسار

چون در آمد به بازی و خنده

۵

نه عجب کاو چو خواجه حکم کند

واین کشد بار ناز چون بنده

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 236
گلستان سعدی به خط محمدحسین کشمیری و نقاشی مانوهار داس نسخهٔ کتابخانهٔ دیجیتال دانشگاه کمبریج » تصویر 162
کلیات سعدی نسخهٔ ۱۰۳۴ هجری قمری » تصویر 148
کلیات شیخ سعدی علیه الرحمه به خط محمد حسینی اصفهانی - گلستان مورخ ۱۲۵۹ هجری قمری » تصویر 96
گلستان به خط شکستهٔ خوانا و زیبا تحریر شده در دارالخلافهٔ طهران » تصویر 79
گلستان سعدی به خط خوانا و زیبای میرزا محمدحسین شیرازی سال ۱۲۷۱ هجری قمری » تصویر 183
گلستان سعدی به خط کاتب سلطانی میر علی حسینی به سال ۹۷۵ هجری قمری در بخارا » تصویر 163
گلستان به همراه بوستان در حاشیه » تصویر 145
گلستان سعدی خوشنویسی شده و مذهب مورخ بیستم شوال ۱۱۳۵ هجری قمری » تصویر 202
گلستان به خط توسط عبداللطیف شروانى سال ۹۷۱ هجری قمری » تصویر 174
گلستان با بوستان در حاشیه به خط محمدرضا تبریزی سنهٔ ۹۸۰ هجری قمری » تصویر 198
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده توسط عبدالله بن شیخ مرشد الکاتب در قرن دهم هجری » تصویر 157
گلستان بایسنقری موزهٔ چستر بیتی کتابت به سال ۸۳۰ هجری قمری در هرات » تصویر 60
شرح گلستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 529
گلستان سعدی منسوب به یاقوت مستعصمی » تصویر 76

نظرات

user_image
۷
۱۳۹۵/۰۴/۱۴ - ۱۷:۳۹:۲۸
گویند: خواجه ای را بنده ای نادر الحسن بود و با وی به سبیل مودت نظری داشت. با یکی از دوستان گفت: دریغ این بنده با حسن و شمایلی که دارد اگر زبان درازی و بی ادبی نکردی.گفت: ای برادر چون اقرار دوستی کردی توقع خدمت مدار که چون عاشق و معشوقی در میان آمد مالک و مملوکی برخاستخـواجـه بــا بــنـده پـری رخـسـار چـون درآمد بـبـازی و خندهنه عجب کو چو خواجه حکم کند وین کشد بار ناز چون بندهغـلام آبـکـش بـاید و خـشـت زن بـود بـنده نازنین مشت زن
user_image
بنده خدا
۱۴۰۲/۰۳/۱۱ - ۱۳:۱۲:۲۹
زیبا بود.
user_image
محمد حسین شعفی
۱۴۰۲/۰۸/۲۹ - ۰۰:۱۰:۳۸
سوالی دارم از دوستان اهل ادب و فاضل در خط دوم می گوید "با یکی از دوستان گفت ..." یعنی خود شخص خواجه این را می گوید در صورتی که خود خواجه با بنده و زبان درازی او مشکل دارد و به دوست خود گلایه می کند ولی هنوز با بنده "به سبیل مودت و دیانت نظری دارد" و دوست به او می گوید "چو اقرار دوستی کردی توقع خدمت مدار ..." حال فرض کنیم که کلمه "با"  از اول جمله :با یکی از دوستان .." حذف شود در آن صورت می شود "یکی از دوستان گفت .." یعنی گوینده دوست خواجه است و
پاسخ دهنده خواجه. که در این صورت منطقی تر است یعنی خواجه خود میداند که رفتار بنده مشکل دارد و دوست سوال می کند که با این حال هنوز به بنده نظر لطف داری؟ و خواجه
پاسخ می دهد که " چو اقرار دوستی کردی  ..."  و این حالت دوم منطقی تر است ولی بنده در اسنادی که ضمیمه شده و در اکثر نسخ کلمه "با" را میبینم لطفا راهنمایی بفرمایید و بنده را از گمراهی برهانید   البته در یکی از فایلهای ضمیمه شده به این صورت آمده که: "گویند خواجه را بنده نادرالحسن بود و با وی بر سبیل مودت ونظری داشت تا یکی از صاحبدلان باو گفت دریغ این بنده چنین شمایلی که دارد اگر بد زبان و بی ادب نبودی گفت ای یار چو اقرار دوستی کردی ..." به نظر حقیر اگر کلمه "با" از جمله حذف شود معنای حکایت درست می گردد