
سعدی
حکایت شمارهٔ ۲
گویند خواجهای را بندهای نادر الحسن بود و با وی به سبیل مودت و دیانت نظری داشت.
با یکی از دوستان گفت: دریغ این بنده با حسن و شمایلی که دارد اگر زبان درازی و بی ادبی نکردی.
گفت: ای برادر! چو اقرار دوستی کردی توقع خدمت مدار که چون عاشق و معشوقی در میان آمد مالک و مملوک برخاست.
۴
خواجه با بندهٔ پری رخسار
چون در آمد به بازی و خنده
۵
نه عجب کاو چو خواجه حکم کند
واین کشد بار ناز چون بنده
تصاویر و صوت















نظرات
۷
بنده خدا
محمد حسین شعفی
پاسخ دهنده خواجه. که در این صورت منطقی تر است یعنی خواجه خود میداند که رفتار بنده مشکل دارد و دوست سوال می کند که با این حال هنوز به بنده نظر لطف داری؟ و خواجه
پاسخ می دهد که " چو اقرار دوستی کردی ..." و این حالت دوم منطقی تر است ولی بنده در اسنادی که ضمیمه شده و در اکثر نسخ کلمه "با" را میبینم لطفا راهنمایی بفرمایید و بنده را از گمراهی برهانید البته در یکی از فایلهای ضمیمه شده به این صورت آمده که: "گویند خواجه را بنده نادرالحسن بود و با وی بر سبیل مودت ونظری داشت تا یکی از صاحبدلان باو گفت دریغ این بنده چنین شمایلی که دارد اگر بد زبان و بی ادب نبودی گفت ای یار چو اقرار دوستی کردی ..." به نظر حقیر اگر کلمه "با" از جمله حذف شود معنای حکایت درست می گردد